استاد عبدالجلیل ځلاند
از کتاب: شرح حال افغانان
در شمارههای قبلی مجله درباره تاریخچه موسیقی افغانستان که از عصر ویدی و از آن بعد در افغانستان مروج و به مرور زمان رشد و پیشرفت و تا این مرحله رسیدن آن، معلومات فشرده ارایه گرذید.
از سبکهای موسیقی که شامل، سبک کلاسیک، پاپ، محلی، فولکلوریک و آماتور است نیز یاد آوری شد. بعد از آن بنیانگذاران موسیقی معاصر افغانستان عنوان صفحه آریانا بود که با معرفی استادان بزرگ چون قاسم افغان، غلامحسین، سرآهنگ، نتو، فرخ افندی، رحیم بخش، شیدا، ببرک وسا، برشنا، نینواز، آرمان و الفت آهنگ این صفحه مزین گردید.
درین بخش یکی از استادان مشهور موسیقی افغانستان مرحوم استاد ځلاند معرفی میشود.
جلیل ځلاند در سال ۱۳۱۴خورشیدی در شهر کابل زاده شد و در دامان پدر و مادر هنرپرور تربیت یافت. ځلاند از نخستین آواز خوانان آماتور بود که در دههی ۵۰ میلادی مدیریت موسیقی رادیو افغانستان را به عهده داشت. او در همکاری با سایر آماتورها کوشش بسیاری را برای ایجاد موسیقی پاپ افغانی یا موسیقی امروز افغانی انجام داد.
موسیقی پاپ افغانی ترکیبی از موسیقی هندی، موسیقی محلی و آهنگهای فولکلور افغانی به زبانهای دری، پشتو و هندی است. ځلاند در جمعآوری و تدوین مجمع آهنگهای فولکلوریک زیر نظر استاد برشنا، اولین رئیس رادیوی افغانستان بسیار کوشید.
او در همیاری و همکاری بسیار نزدیک با سلیم سرمست و ننگیالی اولین ارکستر موسیقی را در رادیو افغانستان ایجاد کرد که از شهرت منطقهی برخوردار شد و آهنگهایی که در آن سالها به همت نوازندهگان و آواز خوانان ضبط شد تاکنون گنجینه ماندگاری از موسیقی افغانی است که تا حال طراوت و تازهگی دارد.
استاد ځلاند به عنوان «هنرمند حنجره طلایی» شهرت یافت و بسیاری از آواز خوانان جوان تلاش داشتند تا از او پیروی کنند. او در آوازخوانی و آهنگسازی، استعداد خوب نشان داد. او ترانههای بسیار خوب ساخت و اجرا کرد. آثاری که از او یک چهره ماندگار در تاریخ معاصر افغانستان بر جا میگذارد، آهنگهای «ای زهره ای ستاره زیبای آسمان، ای شعله حزین ای درد واپسین، ای نگار من، من آمدهام، دلبرکم بیا به کابل بریم» از آهنگهای ماندگار و همه پسند ځلاند است.
ځلاند در سفری که پیش از انقلاب ایران به این کشور داشت با آهنگ «ای ساربان آهسته ران بر اساس شعری از سعدی و من آمدهام که عشق فریاد کنم» براساس یک ترانه محلی شمال افغانستان، در میان شنوندهگان ایرانی جای پا باز کرد. شعرهای فروغ را خواند و آهنگهایی برای گوگوش ساخت.
درین سفر زمینه تحصیل فرید ځلاند پسر او در ایران فراهم شد. او همان جا درس خواند و در معرفی آهنگهای افغانی و آهنگسازی برای آوازخوانان معروف ایران سهم برازندهای گرفت. ځلاند در دیدار با مادر فروغ فرخزاد در ایران در یک ساعت یا کمتر از آن روی شعر «دختر کنار پنجره تنها نشست و گفت» آهنگی ساخت که بسیار جذاب و شنیدنی است. در سالهای پسین هایده آواز خوان ایرانی یکی از ساختههای ځلاند ( وقتی عاشق شوی راز دلته گفته نتانی) را پسندید و اجازه خواست آن را بخواند. این آهنگ را ځلاند براساس شعر عبدالله شادان برای دخترش سهیلا ځلاند ساخته بود.
وقتی عاشق شوی راز دلته گفته نتانی
چقدر سخته خدایا، چقدر سخته خدایا…
روز نوروز بچینی گل سرخ برسر راه نگار فرش کنی
دلبرت بیایه بپرسه کاری کیست؟
تو برش گفته نتانی، چقدر سخته خدایا
دلبرت خنده کنه با دیگران، تو بسوزی و برش گریه کنی
دلبرت بیایه و بپرسه که چرا ؟
تو برش گفته نتانی، چقدر سخته خدایا
دلبرت سفر کنه تنها شوی
مثل ماهیها از آب جدا شوی
به تپش مجنون شوی، تباه شوی
تو به کس گفته نتانی، چقدر سخته خدایا
سرودهای ملی افغانستان در زمان محمدظاهر شاه، جمهوری محمد داوود و جمهوری دموکراتیک خلق را جلیل ځلاند ساخته بود. ترانههای حماسی زیادی خوانده است که هنوز از بهترینها به شمار میآیند. ځلاند یک خانواده هنرمند را ریاست میکرد. همسرش سارا ځلاند سالها در رادیو آواز میخواند که از صدای جذابی برخوردار بود. سهیلا ځلاند و شهلا ځلاند از چهرههای ممتاز آواز خوانی به شمار میآیند و پسرانش وحید ځلاند و فرید ځلاند آوازخوان و آهنگساز موفقاند. ځلاند دو پسر و یک دختر دیگر نیز دارد. استاد جلیل ځلاند به روز پنجشنبه ۱۰ ثور سال ۱۳۸۸ خورشیدی به سن هفتاد و چهار سالگی به دنبال یک بیماری طولانی در شهر تارزانا کالیفرونیای امریکا بدرود حیات گفت.
سهیلا ځلاند دخترش درباره آخرین روزهای زندهگی پدرش گفت که؛ پدرش همیشه از میهن و هم میهناش یاد میکرد میخواست در کشورش باشد و همان جا آرام بگیرد، اما بیماری امانش نداد.
استاد ځلاند در طول سالهای فعالیتاش بسیاری ترانههای فولکلور افغانی همچو ملا محمدجا، کمر باریک و چشمان سیاه را بازآفرینی کرد.
به یاد مرحوم استاد ځلاند:
ز مهتاب صفای شام گاهان
طبیعت مست و عالم بود شادان
نشستم روی سنگی بر لب آب
زغوغایی دلی دریا خروشان
به امیدی که آیی، مرا گفتی بپا در انتظارم
بدیدم آمدی ای سرو آزاد
گذشتی از کنار عاشق زار
به هر جانب نظر کردی فراوان
مگر من بودم آن جا محو دیدار
به امیدی که آیی، مرا گفتی بپا در انتظارم
تو بودی در میان موج مهتاب
که موج حسن تو افتاد در آب
خروشی از دل دریا برآمد
که ای مه پاره قدر خویش دریاب
به امیدی که آیی، مرا گفتی بپا در انتظارم