114

اسلام و شمشیر

از کتاب: اسلام و شمشیر ، بخش ۵۱

مجادله بر سر آیات و کلمات قرآن، که به تولد و تولید مفسران ریز و درشت و تفسیرهای کهنه و نو منجر شده، منضم به قصه واره هایی با نام شان نزول، بستری فراهم آورده است تا کسانی با سوء استفاده و برداشت های نادرست از متن قرآن، یا خلق معانی نو بر کلمات آیات، که قرینه هایی از آن را، در افاضات و اضافات عتیق نیشابوری خوانده ایم، مسلمانان را به دیدار از پشت صحنه قرآن دعوت می کنند! دل مشغولان به تفسیر و توضیح آیات و لغات کتاب خدا، بن بست بودن این مجرا را تشخیص نداده اند که حتی اگر این فرض باطل را بپذیریم که نو معنا گذاری بر لغات قرآن، با توسل به انواع تاویلات، احتمالا سایه ای از غموض لفظی در کتاب خدا را برطرف می کند، آن گاه در مقابل مسلمین چه تکلیفی قرار می گیرد: آیا موظف می شوند آیات را با نومفاهیم جای گزین بخوانند، بر کتاب خدا پاورقی های توضیحی بگذارند و یا با ویرایش فنی بر مبنای دیدگاه مفسران و مترجمان و سازندگان پیش پرده های شان نزول، قرآن نوی تالیف کنند؟! اگر هیچ یک از این امور هرگز در چنبره امکان و اقدام قرار نمی گیرد و تشخیص این و آن بنده را نمی توان با توسل به این یا آن شگرد به قرآن وارد کرد، پس این چه ویلانی و عبث کاری و سعی بی هوده است که مترجمان پرانتز باز با ناخنک به مراجعات توراتی خویش، مفسران سئوال تراش و شان نزول سرایان سر به هوا، خود و مسلمانان را بدان دچار کرده اند؟! امروز گرچه مومنین و عالمان و طیف ثابت قدم بر این فرو فرستاده خداوند، به چنین دام ها وارد نمی شوند، اما به همین مقدار هم فرستادگان کنیسه و کلیسا و روشن فکران پوسیده، برای نصب نظرات انحرافی در برداشت های لغوی از آیات، جل و پلاس خود را کنار چمنزار هر آیه قرآن پهن کرده اند.


«وَ إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءکُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ. فَان لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ... و اگر در نزول آن چه بر بنده خود فرستاده ایم مشکوکید، پس با کمک یاوران تان سوره ای مثل آن بیاورید پس اگر از عهده برنیامدید که هرگز برنخواهید آمد....» (بقره، ۲۳ و ۲۴).


این تاکید خداوند که نظایر دیگری دارد، دست و بال هر مومنی را می بندد که بیرون از انذار های قرآن عمل نکند، چنان چه در دوران درازی که از نزول آیات و کلمات قرآن می گذرد، حتی برای یهودیان این توان نبوده است که تاکیدات خداوندی را سست و بی اثر و کلامی از متن قرآن را دگرگون کنند. اگر نیک به منظره کنونی روابط مومنین با قرآن نظاره کنید مطمئن می شوید که دشمنان این کتاب لایزال آن گاه که از ساخت آیات مشابه بازماندند، با گشودن مکاتب و مدارات تفسیر و تاویل و ترجمه، تحقق اهداف خود را چنان پی گرفته اند که گویی به بهانه ترجمه مشغول ارسال آیه ای با برداشت هویت جدیدند.


«وَمِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لاَ یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ إِلاَّ أَمَانِیَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ. و از آنان بی سوادانی هستند که کتاب آسمانی تورات را جز با قرائتی طوطی وار و لقلقه زبان نمی دانند و جز پندار نمی بافند». (بقره، ۷۸، ترجمه خرم شاهی)


باید سئوال کرد که مترجم این آیه کوتاه از چه رو اشاره روشن و بی حاشیه خداوند به مجرد کتاب را با تعویض دو کلمه، به کتاب آسمانی تورات تبدیل کرده و باید بپرسیم مگر در تصور ایشان خداوند در بیان آیات، از آن رو سخت گیری و ریزبینی معنایی نمی کند که به حضور حضراتی در مسند مفسر و مترجم، برای رفع نقص از آیات قرآن دل گرم بوده است!!! در این مقوله رجوع به تفسیرهای فراوان، که در تعقیب امکانات نگارش به خط عرب، هیچ یک را نمی توان معمرتر از سه قرن اخیر تشخیص داد، به خواهان آن می آموزد که در واقع گرچه مفسرین سعی بلیغی در مقابله با متن قرآن و مخدوش و معیوب نشان دادن آن به کار برده اند، اما در حاصل امر مسلمین و مومنین، بی ذره ای توقف و اعتنا، تنها و تنها همان متن میراث را گرامی می دارند! و چنان که مظاهر موضوع علنی می کند، تفسیرها جز تولید انبانی از بهانه، برای رسوخ دشمنانه در متن قرآن نیست. بار دیگر در چند جمله اخیر غور کنید تا دریابید که داستان های تخیلی شان نزول، نصب شده بر تفاسیر قرآن، به ارزنی عنایت نمی ارزد.


«چون وی را فرو چاه گذاردند، زاری از میان فرشتگان برآمد. در حال خدای تعالی جبرییل را فرمان داد که : ادرک صدیقی. جبرییل از زیر عرش پری بزد به زمین آمد، یوسف را در میان چاه دریافت، وی را بر پر نشاند نازان به بن چاه برد و بر سنگی نشاند». (تفسیر سور آبادی، جلد دوم، صفحه ۱۱۰۳)


این صحنه ای از نمایش نامه یوسف و زلیخا است، بیرون جهیده از ذهن مفسری به قصد تمسخر، تا با شرح تدارکات فنی و من درآوردی آن خوادث، دل شوره امکان را از سینه مسلمانان بزداید. زیرا چنان می نماید که صاحب تفسیر گویی در زمانی واحد ناظر حوادث و زصد مکالمات از بارگاه الهی تا بن چاهی بوده است!


«إِنَّ الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ بغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِن فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ مَّا هُم بِبَالِغِیهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ. آنان که بی سلطه در آیات الهی مجادله می کنند در قلب های خود جز کبر ناشی از گمان بلوغ ندارند. از آنان به خدا پناه ببر که شنونده و بصیر است». (غافر،۵۶)


بدین ترتیب مکتب و مهمان سرای تفسیر، جز آماده سازی خوراک برای مجادله بر سر آیات قرآن و در مواردی رد و نقض بیان آن کاربردی ندارد، چنان که با اندک رجوعی به متون تفاسیر، آن ها را نسبت به قرآن در موضع طلب کار می بینید. حالا صدای درماندگانی را به وضوح می شنوم که یادداشت های اسلام و شمشیر را نوعی تفسیر قلمداد می کنند و بر این قلم می تازند که چون منع رطب می کنم؟ آنان به این روشنایی چشم ندوخته اند که این یادداشت ها از آغاز در پی اعلام و اثبات برداشت سوء از آیات قرآن در مقولات گوناگون و از سوی این و آن بوده است.


«حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ». بر شما حرام شد خوردن مردار و خون، و گوشت ‏خوک و آن چه به نام غیر خدا سر بریده شود و خفه شده و به ضرب چوب مرده و از بلندى افتاده و تلف شده به ضرب شاخ و نیم خورده درندگان، مگر آن چه خود سر بریده باشید و نیز آن چه براى بتان ذبح شده باشد و قسمت شده به وسیله تیرهاى قرعه، که فسق است. امروز کافران از دین شما دچار یاس اند. پس از ایشان مترسید و از من بترسید. امروز دین شما را کامل و نعمت را تمام کردم و اسلام را دین شما قرار دادم. پس هر کس در شرایط اضطرار و مخمصه، بدون تظاهر به گناه، که خدا آمرزنده و مهربان است. (مائده، ۳)


بارها و بارها از منابر شنیده و در کتاب ها خوانده ایم که آیه فوق در اعلام مجاز و غیر مجاز بودن انتخاب و صرف مواد خوراکی را، سند وقوع مراسم اعلام جانشینی امام علی از زبان پیامبر و با نظارت الهی در موقف غدیر قرار داده اند. متوسلان به این گمان شاید نمی دانند مصادره این آیه که تنها از حلال و حرام خوراک می گوید و به خصوص با توحه به تکمله آرام بخش انتهایی آن، که مضطر و ناچار را به شرط عدم تظاهر به گناه، از اجابت دستور معاف می کند، از عمده ترین مظاهر مصادره قرآن و نصب بهتان بر آیات آن است. محقق در مواجهه با این روال که مطلقا منطق قرآنی ندارد، اشاره می کند که اگر آن استثنای مندرج در انتهای آیه را هم، به ماجرای غدیر وارد بدانیم، یا ندانیم، حکم آن چه خواهد شد؟!! چنان چه می توان از اهل سنت و شاخه های گوناگون آن سئوال کرد که با وجود قرآن چه نیازی به اختراع صاحب سخنانی چون بخاری و مالک و غیره، آن هم در زمانی داشته اند که اصولا خط عرب به علت نبود ابزار مناسب و عمومی تحریر، استعداد نگارش جز در محدوده نیازهای روزمره فردی و محلی نداشته است؟!


«مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ. مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ. به سوی او بازگردید، تقوا پیشه کنید و نماز به پا دارید و چون مشرکین نباشید. هم آنان که در دین تفرقه و شعبه می سازند و هریک به داشته های خود خرسندند». (روم، ۳۱ و ۳۲)


این آیه به هر اهل عقلی با صدای بلند توجه می دهد که بسیاری از آیات قرآن هشداری برای رخ داده های آینده است، چنان که شعبه شعبه کردن دین از امورات آتی در سرزمین های اسلامی است و در زمان حیات پیامبر و نزول قرآن به چنین خروجی اشاره نرفته و موجبی نداشته است. بدین ترتیب این دعوتی معتبر است تا همگان را به باز خوانی دوباره و عمیق قرآن دعوت و حفره هایی را پر کنیم که گروهی با نام و نحوه و توان گوناگون و با هوشیاری کامل در راه مسلمین حفر کرده اند.


«وَکَذَلِکَ یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ وَیُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَعَلَى آلِ یَعْقُوبَ کَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَیْکَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ. و این چنین پروردگارت تو را اجابت کرد و قدرت تاویل رخ دادها را به تو آموخت و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام کرد، همان گونه که قبلا بر پدران تو ابراهیم و اسحاق تمام کرده بود. بدان که پروردگار تو داناى حکیم است». (یوسف،۶)


در کشاکش تعلقات فرقوی کنونی، که بی اعتنا به نهی صریح قرآن، گروهی به دنبال پیامبر پرستی و گروه دیگری به امام پرستی افراطی مشغول اند و هرچند هردو در نظر قرآن گمراه و متوسل به دون خداوندند، اما در حواشی کتاب خدا به دنبال اندک جای پا می گردند تا خروج خود از دین و پیوستن به مذهب و به خون کشیدن خان و مان و تاریخ یکدیگر را متکی به آن کنند. مورخ آماده است نشانه های مختصری در آیات خدا را برجسته کند و به چشم کسانی بکشاند که با فرض و قصد برداشت سوء، به کتاب خدا وارد می شوند.


«أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَآ آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَآتَیْنَاهُم مُّلْکًا عَظِیمً». بر آن چه خداوند از فضل خویش به آنان عطا کرده حسادت می کنند، چنان چه به آل و خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و ملکى بزرگ بخشیدیم». (نساء،۵۴)


خداوند در قرآن به صورت های مختلف به آل و ذریه پیامبران اشاره و خطاب روشن دارد و حتی فرمان بران از فرعون را به نام آل فرعون می خواند. چنین اشاراتی تقریبا شامل تمام گزیدگانی است که در تحولات و تاریخ ادیان نقشی دراز مدت و موثر داشته اند: آل فرعون، آل یعقوب، آل ابراهیم، آل عمران، آل داوود، آل لوط، آل موسی و آل هارون. مومن به دین، نبود ذکری از آل محمد در قرآن بصیر را، کاملا با خاتم الانبیاء خواندن رسول اکرم مطابق می بیند ولی فرقه گرایان برای رفع این ظاهرا نسیان الهی در یاد کردن آل محمد در قرآن امین، در دنباله صلوات های روزانه، مکررا رفع این نقص را به فرستنده قرآن یادآوری می کنند! اللهم صل علی محمد و آل محمد.


«إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ. به یقین خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است». (آل عمران، ۳۳)


قَالَ یَا مُوسَى إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالاَتِی وَبِکَلاَمِی فَخُذْ مَا آتَیْتُکَ وَ کُن مِّنَ الشَّاکِرِینَ. ای موسی تو را از میان مردم به رسالت و به همکلامی برگزیدم. این حال را دریاب و شکرگزار باش». (اعراف، ۱۴۴)


«وَ وَصَّى بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیَعْقُوبُ یَا بَنِیَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى لَکُمُ الدِّینَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ. و ابراهیم و یعقوب به پسران خود وصیت کردند که خداوند دین شما را برگزیده، و جز در مسلمانی نمیرید». (بقره، ۱۳۲)


«وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِینَ. ملائکه گفتند ای مریم خدا تو را برگزیده و پاکیزه گردانده و بر زنان جهان برترى داده است». (آل عمران، ۴۲)


در این جا نیز قضیه در همان باب و بر همان منوال است. خداوند در آیاتی از قرآن، کسان و ماجراهایی را برگزیده خویش خطاب و اعلام می کند، که نام پیامبر گرامی اسلام در میان آنان ثبت شده نیست، اما دوست داران فرقه گرایی به گمان خود این نسیان دوم خداوند را هم، با بخشیدن خطاب مصطفی به رسول اکرم، جبران کرده اند! چه گمان کنیم، جز دهان کجی به نص و متن قرآن، جدی نگرفتن اشارات پر معنای متن و گردن کشی لجوجانه در برابر نازل کننده آن!؟ وَیُحِقُّ اللّهُ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ.