114

اسلام و شمشیر

از کتاب: اسلام و شمشیر ، بخش ۵۶

مراوده با مطالب و متون قرآن عظیم چنان تاثیری بر ذهن و عقل و قدرت قبول آدمی باقی می گذارد که پس از فهم و درک مندرجات آیات، دیگر نمی توان گفتار و اعمال را خلاف یافته هایی تننظم کرد که قرآن معلم و متذکر آن بوده است. در یادداشت های پیش با شاهد قرار دادن کلام خدا و ذکر آیات مرتبط، یاد آور شدم که پیامبر بزرگوار اسلام در مقاطع متعدد، از جانب خداوند با تذکر و هشدار و توصیه های ایمانی و تربیتی مکرر، حتی تا مرحله تهدید به عزل از وظیفه ابلاغ مواجه بوده است. جالب ترین نکته در این اشاره ملاحظاتی است که نشان می دهد خداوند مشوقانه کام یابی مسلمین و موارد مناسب دیگر را شاهد و فرصتی برای جلب نظر و جذب بیش تر پیامبر به مطالب ایات می گیرد. چنین نمایه هایی با درخشش تمام روشن می کند که تاکید قرآن بر این آگهی که رسول انتخابی از میان مردم معمول بوده را می توان شامل بی تعلقی وی به ادیان جاری در حوزه مکه و مدینه و از جمله یهود و نصاری شمرد که لاجرم وی را با تعلق خاطری به بت پرستان می شناساند.


«آن زمان که با مدد الهی پیروزی به دست امد و افواج مردم را در حال دخول به دین خدا ملاحظه کردی، پروردگار را بستا و نزد آن توبه پذیر استغفار کن». (تمام سوره نصر)


«آیا سینه ات را نگشادیم و آن بار کمر شکن را از دوش ات برنداشتیم و بلند آوازه ات نکردیم. پس به هنگام فراغت در پرستش بکوش و به خداوند مایل شو». (آیاتی از سوره شرح)


«بر مطلبی که علم نداری توقف نکن چرا که گوش و چشم و قلب در تمامی این امور مسئول اند. بر زمین خرامان مگذر که شکافته نمی شود و از کوه ها هم گردن فرازتر نیستی. این گونه زشت کاری ها نزد پروردگار ناپسند است... و در جنب خداوند قائل به خدای دیگر مشو تا ملامت شنیده و مطرود به دوزخ افکنده نشوی». (اسراء، 36 تا 39)


«صبور باش چنان که پیامبران بلند اراده صبور بودند و برای آنان عذاب فوری مخواه. چرا که در روز موعود گمان برند که جز ساعتی از روز را نخفته بودند». (احقاف، 35)


«چیزی نمانده بود از وحی دور و به مطلب دیگری متوجه ات کنند تا به دوستی با انان پذیرفته شوی. و اگر استحکام و ثبات قدم ات نبود که به تو اموخته بودیم، بسا که اندک گرایشی به آنان نشان می دادی، در زندگانی و مرگ دو برابر طعم عذاب را می چشیدی و یاوری نمی دیدی». (اسراء، 73 تا 75).


ریز بینی تقلید ناشدنی در تمام گفتارهای قرآنی، کپی کاران یهود را ذر توسل به ساخت آیات وحی و جعل قرانی نو، ناکام گذارد تا به جای آیه تراشی و سوره سازی های ناممکن، به تفسیر و تاویل و روایت و حدیث و شخصیت تراشی موهوم زن و مرد و تاریخ نویسی های گوناگون برای دوران صدر اسلام بپردازند، پرچم مذاهب متعدد را برافرازند و در نهایت به جای قرآن های ناهمآهنگ، معتقدان به مذاهب گوناگون را به پیش رانند، همبستگی اسلامی را به مخالف خوانی های مذهبی و مبنذل بدل کنند تا دشمن ایمانی خود را نه مشرکین، که در نحوه آبریز وضو و هدایت پیشانی بر مهر و یا بدون مهر و ایستادن در صف نماز با دست های باز و بسته شناسایی و در غالب موارد نقل از روایات و احادیث را جایگزین اشارات قرآن کنیم. حال آن که هشدار و اخطارهای خداوند خطاب به پیامبر اعظم در باب رعایت های لازم در گذر از وظایف رسمی ابلاغ بی اندازه صریح است و در مقاطعی تذکر می دهد که گزیده شدن برای امر ابلاغ یا هر رسالت دیگر به معنای جانشینی خداوند در ابراز نظر نیست.


«از تو در باب زمان وقوع قیامت پرسیده اند. تو در جایگاه جواب نیستی. امری است که به خداوند برمی گردد. تو فقط به ترسنده از ُآن هشدار می دهی». (نازعات، 42 تا 45)


«از تو درباره روح سئوال می کنند بگو روح یک امر خداوندی است حال آن که به شما اندکی از علم داده اند». (اسرا، 85)


حدیث نویسان، غالبا با گزینش و انتساب گفتار مورد نیاز خود به پیامبر، از صلابت ایات قران می کاهند و گاه به مخالفت با حساسیت های الهی بدل می کنند. اینک پیروان دین روشنگر اسلام که در موارد گوناگون به مودت و برادری دعوت شده اند به چنان شکاف و شقاقی دچارند که در موارد رو به تزایدی احتمال بازگشت دوباره نماز گذار از مسجد به سرپناه خانه و عبور از آتش تفرقه ای، که معتقد به فرقه و مذهب دیگر برپا می کند کم تر و کم تر می شود. گذشته از این ظواهر و اعمال، علت اصلی جدایی فرق را کارزاری می گویند که به دنبال درگذشت پیامبر بر سر تعیین جانشینی رسول اکرم برپا بوده است.


«از کسانی نباشید که فرقه فرقه شدند، دین شان را پاره پاره کردند و هر گروه به داشته های خود دل خوش اند». (روم، 32)


محل دقت و درس آموزی است که قران مقتدر، یعنی تنها منبع گفتارهای متین و موکد، مقدم بر دوران بعثت، از مقامات احتماعی، ثروت شمارش ناشدنی و حتی احترام عمومی نسبت به پیامبر خبر نمی دهد، رفع نیازهای جاری و گرایش تدریجی او به دین اسلام را عطیه الهی می گوید. پیامبر را در مقام و موقع ممتازی نمی نشاند، ریاست قبیله و قومی را به او نمی سپارد، با توان جسمی فراوان و بازوی جنگنده توصیف نمی کند، خلیفه نیست و قرٍآن، به شهرت امانت او در تجارت اشاره ندارد و به تاکید یاد آور می شود که رسول، یکی از مردم عادی است که خواندن و نوشتن هم نمی داند و پیش از بعثت از هیچ بابتی صاحب آوازه و اعتبار و ملاحظات خاص در حوزه زندگانی خود نبوده و پایه ای ندارد، آن چنان که به هنگام ابلاغ آیات، مورد استهزاء و آزار عوام و خواص است و جز خداوند معلم و مرشد و پشتیبان ندارد که آیات قرآن را بر او وحی می فرستد تا به مردمی ابلاغ کند که هنگام دریافت، از او استقبال نکرده و شاعز و ساحر و دیوانه اش می خوانده اند.


«کافران به هنگام شنیدن ایات گویی می خواهند با گردش چشم به تو آسیب رسانند و می گفتند به راستی که دیوانه است. در حالی که ان آیات جز راه نمای عالمیان نبود». (قلم، 51 و 52)


«رسول جز پیام رسانی وظیفه ندارد و خداوند از آشکار و نهان تان آگاه است». (مائده، 99).


«محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست آخرین فرستاده خدا و خاتم پیامبران است و خدا همواره بر هر چیزى داناست». (آیه 40)


آن گاه که به تعیین قرآن، رسول الله کسی از میان مردم معمول و مامور ابلاغ و انتشار عمومی ایاتی است که بر او وحی می شده و با این توجه که پس از رسول گرامی پنجره ارسال آیات و ظهور پیام آور دیگر مسدود و وظایف پیامبری به پایان می رسد و دستورالعمل جدیدی برای تنظیم سالم امورات زندگانی و قرار ارسال قران دیگری در جوامع انسانی صادر نیست، پس آشکار است که زمان حیات پیامبر نیز با اتمام ارسال ایات رو به پایان باشد، زیرا برای رسول الله مرتبه دیگری بیرون از وظیفه ابلاغ اعلام نشده است.


بدین ترتیب آن زمان که پیامبر مسئولیت اداره مادی امور شناخته و کسب و کار کلانی ندارد که ادامه آن نیازمند حضور جانشیی از میان مردم معمول زمان ایشان باشد و ابواب رسالت نیز از جانب خداوند مسدود است و با این توجه که رسولان هر یک با کارنامه تکلیفی و کتاب معینی از سوی خداوند مامور می شوند مسلم است که در شرایط پایان ابلاغ دین اسلام و قران گفت و گوی کوشش برای یافتن جانشین موجه برای پیامبر تعویض صورت ارتباط خداوند و بندگان و مخالفت با ایات قرآن است. بنا بر این تنها جانشین پیامبر، کتاب کامل قرآن است که راه نمای بی بدیل بشر در هر شرایط زیستی و ایمانی است.


انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون.