هخامنشیان قومی از جنوب استپ های روسیه
گيرشمن :
«در نیمۀ دوم هزارهۀ دوم پیش از میلاد، اقوامی که قبلا در سیبری جنوبی تا آسیای مرکزی میزیستند، به دلایلی چند، با استفاده از ارابه و اسپ، از شرق و غرب دریای مازندران (کاسپین)، وارد فلات ایران شدند.
(رومن گیرشمن، «ایران از آغاز تا اسلام»، چاپ چهارم، ترجمه دکتر محمد معین، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1355.)
گيرشمن علناً هخامنشيان را از سيبري جنوبی می داند و اعلام می كند كه از تقريبا از همان بازه هزار نخست پيش از ميلاد كه ديگر دانشمندان اعلام كردند ، اين اقوام وارد ايران شدند و...بنابراين هيچ نسبتي نمي توانند با مردم بومی ايران در تمدن های كاسپين و شهر سوخته و مارليك و جيرفت و ... داشته باشند .
دياكونوف:
تیرههای از شعبۀ شرقی (که از شرق دریای مازندران وارد ایران شدند) در آسیای مرکزی و ایران ساکن شدند که «پارت»ها از این گروهاند.گروهی از پیشتازان تا درهی هند پیش رفتند و با غلبه بر حکومتهای بومی (درآویدی) فرهنگ هند را پایهریزی کردند.شعبۀ غربی که از شمال دریای مازندران عبور کرده و از راه قفقاز وارد آذربایجان شدند و مدتی در اطراف دریاچهۀ ارومیه اطراق کردند، نقش مهمی در حیات سیاسی و اجتماعی ایران داشتند. اینان پایهگذاران دو سلسلۀ «ماد» و «هخامنشی» هستند.
ایگور میخائیلویچ دیاکونف، «تاریخ ماد»، چاپ دوم، ترجمه کریم کشاورز، انتشارات پیام، تهران، 1357.
گرچه ابهام و تاریکی بر بخش اعظم تاریخ ماد سایه افکنده است، اما همین اندازه میدانیم که «ماد»ها از تیرههای اقوام هستند که به همراه «پارس»ها از مسیرهای صعبالعبور قفقاز گذشتند و به فلات ایران و آذربایجان پای نهادند و زمانی که قدرت یافتند تا حوزۀ ابرسن (زاگرس) مرکزی پیش رفتند و همدان یا هگمتانه را پایتخت خود قرار دادند. حوالی 700 پیش از میلاد تمام سرزمینهایی که قبلا به اقوامی چون «کوتی»، «لولوبی»، «سکایی» و «هوری»، و «اورارتو» تعلق داشت، قلمرو حکومت ماد به شمار میآمدند.ام.
دیاکونف، همان، ص 211
پی ير بريان :
«چگونه باید پیدایش قدرتمندانه ناگهانی قوم و دولتی را که عملاً ناشناخته بوده است ، در عرصه تاریخ توضیح داد ؟...ظفرمندیهایی چنین گسترده را نمی توان فقط با اصرار یک طرفه بر انحطاط دولت های مغلوب کورش توضیح داد - که ضرورت دارد همین انحطاط نیز معلوم شود و روند ها و چگونگی های آن مشخص شود .همچنین جهان گشایی های کورش را نمیتوان تا حد این فرض راحت و به حقارت گیرنده تنزل داد و مدعی برتری بدیهی "اقوام چادر نشین" بر مردمان " یک جا نشین " شد.»
(پی یر بریان - تاریخ امپراتوری هخامنشیان - ص 65)
تبارسازی داريوش و كوروش :
- منشور نبونيد و نكته ئی جالب : در منشور نبونيد كه كتيبه آخرين شاه بابل بوده واز نظر ظاهر بسيار شبيه به لوح كوروش است چنين آورده شده است :
نَـبـونـیـد (نَـبـونـیـدوس):کـوروش، شاه اَنـشـان، دومین در سلسله خواب آنان را پراند. او با ارتش کوچک خود، تیره و تبار گسترده مادها را پراکند.
اين سخن شاه همسايه خود میتواند دروغ های بزرگ كوروش و داريوش را بر باد دهد كه اين دو شاه در الواح مختلف برای خود تبارسازی كرده اند .
« بنا بر سال نامه های بابلی ، پس از مرگ هومبان - نیکش اول ، خواهر زاده او شوتروک - نهونتۀ دوم (699-716پیش از میلاد) بر تخت شاهی نشست .در متون بدست آمدۀ ایلامی وی خود را "شاه انشان و شوش" و"گشترش دهنده ئی سرزمین ایلام " میخواند »
(یوسف مجید زاده - تاریخ تمدن ایلام - ص 29)
بنابراين گفته پادشاهان پيشين انشان اجداد كوروش نبوده اند و كوروش خود به گفته كتزياس با حيله و تزوير خود را به حكومت رساند.
- مشکوک بودن هرودوت و نوشته های داریوش در مورد شجره نامه و اقوامش و...
« باید اضافه کنیم که شجره نامۀ پادشاهی که هرودوت ارائه میدهد دقیقا با آنچه به وسیله داریوش داده شده مطابقت نمیکند ...لیکن این مدرکها چندان مطمئن نیستند در واقع از یک سو درباره اصالت آن ها شک و تردیدهای جدی وجود دارد و از سوی دیگر گفته های داریوش خود نیز ، سخت مشکوک به نظر میرسد »
(پی یر بریان - تاریخ امپراتوری هخامنشی- ص 73)
- نام گذاری و جعل اجداد توسط داریوش :
« روشن به نظر میرسد که داریوش قصد داشته است ، بعد از پایان یک دوران فترت سلسله ئی بنیان های تازه ئی برای پادشاهی پارس و استیلای هخامنشیان بگذارد ،و گزینش یک جد بزرگ "نام دهنده " به اسم هخامنش نیز که توجیه کننده حقوق مکتسب اوست ناشی از همین نیاز است ...در همین معناست که پادشاه تازه فرمان میدهد این عنوان را بر روی کتیبه های پاسارگاد نقر کنند و متقلبانه به نام کورش نسبت دهند »
(پی یر بریان - تاریخ امپراتوری هخامنشی- ص 269)
« همواره این ادعا که داریوش که خود را نهمین شاه خاندان هخامنشی خوانده ، مسئله ساز بوده است ، چه در صورت صحت ارشام و آریارمنه پدر بزرگ و جد او در زمره نه تن خواهند شد حال آنکه این دو تن معاصر با کورش دوم و کمبوجیه اول بوده اند و دومی هم به گواه لوح رسی کورش خود شاه بوده است ...هر چند فرضیه جذاب بنظر میرسد اما متاسفانه به یک بازی هوشمندانه با داده ها بیش تر شبیه است تا یک واقعیت تاریخی ،
حتی با کشف دو لوح زرین به نام آرشام و آریارمنه در همدان ، گروهی به گمان اثبات قطعی نظریه افتادند ،اما با بررسی های بیشتر جعلی بودن لوح ها به اثبات رسید»
(توماس کویلریانگ - تاریخ باستان کمبریج - ج 4 - فصل اول - ص 24)
« ...کورش بزرگ به جای "شاه پارس" خود را "شاه انزان" خوانده . این حدس به نظر صحیح می آید ، ولی یک اشکال باقی می ماند ، اگر عقیده صحیح باشد باید گفت که قبل از داریوش اول از سلسله هخامنشی دوازده نفر پادشاه یا امیر بودند و حال آنکه داریوش اول در کتیبه بیستون میگوید: هشت نفر قبل از من شاه بودند و من نهمین شاه از دودمان دوگانه ی هخامنشی هستم »( پیرنیا - ایران باستان - ص 230)
البته بنظر میرسد داریوش در این کار شهره بوده ، فتوی از مفتی هخامنشيان:
« داریوش شاه : آن جا که دروغ لازم است باید دروغ گفت ، چه ، مقصود از دروغ و راست یکی است » !!!
(به نقل از هرودوت ، پیرنیا ، ایران باستان ، ص 522)
صلح دوستی مردم باستانی ايران:
((...قبلا ذکر گردید که ساکنین باستانی فلات ایران مردم صلح دوستی بودند .در این مورد و در جهات دیگر آنها شباهت های زیادی به معاصرین و همسایگان خود در دره سند داشتند ،معلوم نیست این مردم در چه زمانی خصوصیات و عادات صلح طلبی خود را ترک و یا مجبور به ترک آن شده اند ))
(واندبرگ ، باستان شناسی ایران باستان – ص134)
وحشی نامیدن مردم بومی ایران توسط محققان ایرانی :
محمد تقی بهار :
"آریایی ها آن روز که در ایران استقرار یافته بودند،خود دارای تمدن و خط نبودندو این مبادی و اصول رااز رعایا و زیر دستان مغلوب خودآموختند و آن زیردستان مردم قدیم ایران بودندکه بعد ها از آنان به " دیو" تعبیر شده استو یا اسرای جنگی از نژادهای همسایه و یا اتباع ملل مجاور که مغلوب ایرانیان می شدند"
محمد تقی بهار-سبکشناسی-صفحه 92
پیرنیا :
"به هر حال وقتی آریان ها به فلات ایران آمدند،در اینجا مردمانی یافتند که زشت و از حیث نژاد عادات و اخلاق و مذهب از آنها پست تر بوده اند . زیرا آریان ها مردمان بومی را " دیو" و " تور " مینامیدند...بنابراین در ابتدا حقی برای آنها قائل نبودندبلکه با این ها دائما میجنگیدند و هر کجا مییافتند میکشتند"
پیرنیا- ایران باستان -ص157
در اینجا مردم باستانی ایران و ساکنین این سرزمین که هزاران سال پیش از آریاییان در ایران زیسته اند وحشی و بدوی و پست و ... نامیده میشود ، تا شایستگی کشته شدن بدست آریاییان را داشته باشند ...
آتش پرستی این قوم نشانگر چیست ؟!
اصولا آتش پرستی منتسب به زرتشتیان نمیتواند با حیات بومی مردم اقلیم های جنوبی ایران مطابقت داشته باشد که گرمای زمین به حد کافی آزار دهنده است، در صحراهای زمین خورشید عنصری موافق حیات شمرده نمی شود از این رو این مردم زمان و تقویم خود را بر اساس حرکت ماه تنظیم میکنند...
ولی گرامی داشتن آتش نزد یک قوم در جنوب ایران را نمیتوان چندان بومی شمرد و میتواند از همان استپ های جنوبی روسیه به ایران آمده باشد ،و این مهاجمین هخامنشی بودند که از استپ های سرد روسیه اینرا به ایران منتقل کردند...
محمد مردوخ-تاریخ مردوخ-ص28
(( آری کلمه ای است مرکب از آر و ی آر در زبان کردی و فرس قدیم ، به معنی آتش است همچنان آیر با یای مجهول و اتر و اگر همه در السنه طوایف کرد به معنی آتش اند.در زبان فرس قدیم هم آتش را هار و هیر و آذر و اتر و اکر گفته اند،امثال این کلمات از ماده ی آر اشتقاق دارند و متضمن معنی آتشند...پس آری که با یای نسبت ترکیب یافته یعنی آتشی و آتش پرست و جمع آن آریان می شود،یعنی آتش پرستان چه این گروه همه آتش پرست بودند و با آتش سروکار داشته اند ...))
زبان هخامنشيان:
((در صرف و نحو پارسی باستان اسم هادارای سه نوع ، یعنی مذکر و مونث و خنثی و سه صیغه یعنی مفرد و تثنیه و جمع و هشتحالت به شرح زیر است :
- حالت فاعلی- حالت مفعولی صریح- حالت اضافه- حالت مفعول غیر صریح- حالت مفعول عنه- حالت مفعول همه- حالت مفعول فیه -حالت ندا ))
شارپ – فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی- ص4
"اسم در زبانهای ایران باستان دارای سه جنس مذکر و مونثو خنثی بود و سه شمار مفرد و مثنی و جمع بود . ... دستگاه صرف اسم ایرانی باستان دراواخر دوره هخامنشیان به زوال گرایید و رفته رفته پایانه های صرفی از میان رفتند .به طوری که در زبانهای ایرانی میانه غربی ( فارسی میانه و پارتی) جنس اسم از میانرفت و شمار مثنی نیز ناپدید شد" حسن رضایی باغ بیدی –
دستور زبان پارتی- ص51
در زبانکتیبه ها " مرد" اینگونه صرف میشود ..."حالت مفعولی =مَر تی یا حالت مفعولی صریح = مر تییام حالت اضافه و حالت مفعولی غیر صریح = مر تیهیا حالت مفعولی عنه ، مفعول معه و ندا = مرتی یا "
"شارپ – فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی – ص4"
چنین تغییراتی در اسم ( آ ، یا ، آم ، یام ) کاملا ازدستور زبان روسی کهن اقتباس شده ...
صفت :صرف صفت در زبانبومیان ایران تابع جنسیت و حالتهای دستوری اسم و فعل نیست .صفت زیبا در (زن زیبا ) یا ( مرد زیبا ) پیوسته ثابت است ...
"تعداد صفتی که در کتیبه های پارسی باستان به کار رفته به یکصد میرسد به جزچند صفت بقیه با هجای مفتوح ختم میشوند و صفات در تمام حالات با اسم هایی که وصف میکنند مطابقت داردمثال : (دهیاوش= ن َ ئی با ) = کشور زیبا .........( دهیاوم = نَ ئی بام ) = کشور زیبا را .
"شارپ – فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی – ص7
نابودی اقوام باستانی ايران پس از حضور هخامنشيان در ایران:
اقوام سیلک در 3500 سال پیش مغلوب آریاییها می گردند که آثارشان در طبقات و نیزه های بلند پیداست و در فاصله دو تپه بزرگ و کوچک دو گورستان قدیمی الف و ب کشف و ظاهر می شود.
آثار مکشوفه از گورستان ب مربوط به مهاجران تازه وارد به سیلک بیشتر شبیه آثار زیر خاکی تپه گیان در نهاوند و خوروین در ساوجبلاغ و حسنلود در نقده و نواحی لرستان است
فهرست اماکن باستانی ، نصراله مشکوتی ص 241
شهر سوخته:
خبرگزاری میراث فرهنگی:شهر سوخته در اواخر هزاره دوم پيش از ميلاد به سوي يك ركود فرهنگي پيش ميرود و شواهد نشان ميدهد كه اين تمدن باستاني شرق فلات ايران در اوايل هزاره اول پيش از ميلاد از بين ميرود. ...برخي از محوطههاي به دستآمده در اين بررسيها به دوره پس از نابودي تمدن شهرسوخته بازميگردد. ما احتمال ميدهيم كه مردم شهر سوخته پس از آنكه شهرشان را به هر دليلي از دست دادهاند به اين مناطق كوچ كرده باشند.»
گوهر تپه وتپه طالب خان :خبرگزاری میراث فرهنگی:گوهر تپه در رستم کلای بهشهر که آثار و سفالهای پیدا شده حداقل به هزاره اول پیش از میلاد بر میگردد ...گرچه خود تمدن بسیار کهن تر از اینست ... «تا کنون بخشي از تپه طالب خان زابل .... در اين فصل کاوش موفق شديم تا سفال هاي هزاره اول پيش از ميلاد را درلايه هاي استقراري آن کشف کنيم. اين سفال ها نشان مي دهد که تپه طالب خان پس از متروک شدن شهر سوخته رونق گرفته است و زندگي در آن ادامه داشته است.بقاياي استقرار کشف شده در تپه طالب خان متعلق به هزاره اول پيش از ميلاد است اما لايه هاي استقراري زيرين اين تپه باستاني با شهر سوخته مطابقت دارد.
حسنلو :
نیز که جزو مناطق مشهور باستانی ایران است در حدود 800 پ.م نابود شده ...
تپه شیزر: بر اساس نتایج تاریخ گذاری تپه شیزر می توان گفت نهشت های باستان شناختی ترانشه I در بردارنده آثار عصر آهن و عصر مفرغ می باشند؛ جدید ترین تاریخ بدست آمده مربوط به کانتکست 1002 از این ترانشه با تاریخ 913 پیش از میلاد است؛
تل ابليس: تل ابليس در جنوب شرقي بردسير، در نزديكي روستاي فخرآباد واقع شده است. آثار سكونت انسان در اين محوطه، از شش دوره به دست آمده است كه دوره صفر، كهن ترين و دوره پنجم، جديدترين آنهاست. اهميت عمده تل ابليس در صنعت فلز كاري آن است. صنعتگران اين محوطه باستاني در دوره اول ( حدود 4100 ق.م. ) توانستنند مس را از سنگ آن جدا كند و با روش قالب گيري، فلز ذوب شده را به ابزار ها و ادوات مورد نظر مبدل سازند. مطالعه سفال به دست آمده از تل ابليس نشان مي دهد كه اين محل از تل باكون تا ببن النهرين در غرب، و از تپه يحيي تا دره سند و درياي عمان در شرق و جنوب، و سيلك كاشان در شمال، ارتباط فرهنگي نزديكي داشته است.
قدمت آثار به دست آمده از تل ابليس نشان مي دهد كه نخستين ساكنان اين محل در اواسط هزاره پنجم ( 4500 ق.م. ) به منطقه وادار شده و در هزاره اول ( 1000 ق.م. ) آنجا را ترك كرده اند.
تپه هاي گودين و سه گابي :بقاياي باستاني منطقه كوهستاني غرب مركزي، در سلسله حفرياتي در تپه هاي " گودين " و " سه گابي " شناسايي شده است كه اين آثار را به دوازده دوره تقسيم كرده اند. از قديمترين آنها، يعني دوره هاي دوازدهم ( دوره شاهين آباد ) و يازدهم ( دوره كوچه ) به ترتيب در هزاره هاي ششم و پنجم، ... دوره سوم يا دوره گودين ( 1300- 2400 ق.م. ) وسيعترين و پرجمعيت ترين دوره ها بوده است.دوره دوم هم پس از نابودی اینها مادها جایگزین میشوند ...