مکتب های ادبی
كلاسیسیم
(Classicisme)
این سبك به ادبیاتی گفته می شود كه پیش از پیدایش مكتب های دیگر و در فاصله قرن های ۱۵ و ۱۷ در اروپا وجود داشت كه خود از هنر یونان و روم قدیم تقلید شده بود .
در واقع هنر كلاسیك اصلی همان هنر یونان و روم قدیم است و مهمترین قانون در نوشته و یا اثر كلاسیك تقلید از طبیعت است . اما نباید از این غافل بود كه پیروان مكتب های دیگر نیز خود را ملهم از طبیعت می دانند .
در مكتب كلاسیك انواع آثار ادبی مانند طبقه های اجتماع با سلسله مراتب طبقه بندی شده است .
۱- حماسه و رمان :
مشخصات حماسه عبارتست از عظمت و شكوه جنگجویانه آن و برجستگی موضوع و قهرمانان آن . در حماسه ؛ قهرمانان ملی را به عظمت می رسانند . آنها از هر لحاظ كامل - دلاور - شجاع - با عزت نفس - پاكدامن ... می باشند و خطا های آنان نیز خالی از جنبه قهرمانی نیست .
شاهنامه فردوسی ؛ ایلیاد هومر در اوج این داستان ها قرار دارند و وقتی داستان به جای شعر به صورت نثر بیان شود رمان به وجود می آید . در رمان نیز همان اصول حماسی بكار می رود با این تفاوت كه در حماسه جنگ و در رمان عشق مقام نخست را به عهده دارد .
۲ - تراژدی:
ارسطو در تعریف تراژدی می گوید : تراژدی عبارتست از تقلید یك حادثه جدی و كامل و دارای وسعت معین ؛ با بیانی زیبا كه زیبایی آن در تمام قسمت ها به یك اندازه باشد ؛ و دارای شكل نمایشی باشد نه داستان و حكایت ؛ و با استفاده از وحشت و ترحم ؛ عواطف مردم را پاك و منزه سازد . قهرمان تراژدی نباید جنایتكار باشد ؛ ضمنا بسیار پرهیزكار و درست كردار نیز نباید باشد ؛ (( باید از خوشبختی به تیره روزی افتاده باشد اما نه بر اثر جنایت بلكه بر اثر اشتباه )) . همچنین قهرمان تراژدی باید با اشخاصی كه طرف مقابل او را در تراژدی تشكیل می دهند رابطه خانوادگی و یا حسی داشته باشد .
۳- كمدی :
كمدی عبارتست از یك اثر نمایشی جالب كه اشخاص آنرا شخصیت های پایین تری نسبت به تراژدی تشكیل می دهند و حوادث آن از زندگی روزمره گرفته می شود . در كمدی اصیل ( حقیقت نمایی ) باید بیشتر از موارد دیگر لحاظ شود و باید پایان خوشی داشته باشد و حادثه آن نیز جنبه ابتكاری داشته باشد .
اصول و قواعد كلی این سبك به شرح زیر میباشد :
تقلید و نمایش از طبیعت : هنرمند كلاسیست بیش از هر چیز باید سازنده (خوبی )باشد .
توجه و تقلید از قدما : نگریستن و پروای بی اندازه به خداوندان ذوق و هنر باستان و یافتن بهترین و برجسته ترین قالب های هنری گذشتگان .
اصل عقل : تاثیرات در این مكتب باید موافق با اصول عقلی باشد .
حقیقت نمایی : قهرمانان این مكتب آنچه را نیك است دارا می باشند .
رومانتیسم
(Romantisme)
آغاز قرن نوزدهم را باید شروع عصر جدیدی در ادبیات اروپا دانست که دامنه آن تا به امروز کشیده شده است. این دوره جدید که باید آن را عصر رمانتیک نام داد عصر طبقه بورژوازی شمرده می شد. در این دوره تجمل و زندگی اشرافی همه اهمیت و نفوذ خود را از دست داد ؛ قلمرو آثار ادبی گسترش یافت ؛ حالا دیگر شاعران و نویسندگان از طبقه های گوناگون جامعه بودند. ادبیات رمانتیک در قرن نوزده در کشورهای اروپایی یکی پس از دیگر به ظهور رسید.
در آغاز کلمه رومانتیک از طرف طرفداران مکتب کلاسیک برای مسخره به نویسندگان جدید اطلاق می شد و معنی نخستین آن مترادف با خیال انگیز و افسانه ای بود.
اصولا مکتب نخستین رومانتیسم انگلستان بود و از آنجا به آلمان رفت و از آنجا در فرانسه رسوخ کرد و سرانجام تا سال 1850 بر ادبیات اروپا مسلط شد.
اصول مکتب رمانتیک
نخست مقایسه ای از دو مکتب کلاسیک و رومانتیسم به عمل می آوریم:
1- کلاسیک ها بیشتر ایدآلیست هستند و حال آنکه رومانتیک ها می کوشند گذشته از بیان زیبایی ها و خوبی ها که هدف کلاسیک هاست زشتی و بدی را هم نشان بدهند.
2- کلاسیک ها عقل را اساس شعر کلاسیک می دانند و حال آنکه رومانتیک ها بیشتر پابند احساس و خیال پردازی هستند.
3- کلاسیک ها تیپ ها و الهام آثار خویش را از هنرمندان یونان و روم قدیم می گیرند و حال آنکه رومانتیک ها از ادبیات مسیحی قرون وسطی و رنسانس و افسانه های ملی کشورهای خویش ملهم می شوند و همچنین از ادبیات معاصر ملل دیگر تقلید می کنند. در دوره رمانتیسم ارسطو جای خود را به شکسپیر داده است.
4- کلاسیک ها بیشتر طرفدار وضوح و قاطعیت هستند و رومانتیک ها به رنگ و جلال و منظره اهمیت می دهند. آنها ترجیح می دهند که به جای سرودن اشعار منظم و یکنواخت با شعاری بپردازند که بیشتر شبیه نثر (چه از لحاظ آهنگ و چه از لحاظ مضمون)، تصویری و متنوع باشد.
این مکتب به آزادی، شخصیت (فرمانروایی من)، هیجان و احساس ها، گریز و سیاحت و سفرهای جغرافیایی در آثار خود بسیار اهمیت قائل است. هنرمند در آن به کشف و شهود می پردازد و به افسون سخن و به اهمیت کلمه بی اندازه آگاه است. خلاصه اینکه رومانتیک سوبژکتیف Subjective Subjectif است یعنی نویسنده خود در جریان نوشته اش مداخله می کند و به اثر خود جنبه شخصی و خصوصی می دهد.
ویکتور هوگو، والتر اسکات، وردزورت، گوته، شیلر، پوشکین، و لیرمنتوف، از پیشوایان نخستین این مکتب هستند.
از آثار معروف این مکتب می توان نتردام دوپاری، بینوایان، تاراس بولبا، سه تفنگدار، زندانی قفقاز، فواره باغچه سرای، آیوانهو را نام برد.
قرن نوزدهم را معمولا \"قرن رمان\" مینامند. رمان در این قرن در مسیرهای متفاوت و بسیار وسیعی پیش میرود و بسیاری از رمانهای نبوع آسای جهان در این قرن به وجود میآیند و رمان جنبههای مطلوب تر و جهانی تری پیدا میکند. پس قرن نوزدهم شایستگی دریافت عنوان \"قرن رمان\" را دارد. هر چند که در قرن بیستم رمان به حد کمال و پختگی خود میرسد و قواعد و اصول اساسی آن تثبیت میشوند و نمونهها و سرمشقهای رمان در هر شکل و طریقه به عرصه میآیند اما در قرن نوزدهم غولهایی چون بالزاک، فلوبر، دوما، داستایوسکی و تولستوی قدم به میدان میگذارند. و جمعا رمان اروپایی به اوج پیروزی میرسد. حال آن که در قرن بیستم رمان نویسان بزرگی در سرزمینهای دیگر، در آمریکای شمالی؛ در آمریکای جنوبی و جاپان و افریقا در صحنه ادب ظاهر میشوند.
آیا قرن نوزدهم را باید از روز اول جنوری 1801 به حساب آورد؟ در این تاریخ در فرانسه، شاتو بریان و سنانکور Senancour)، 1846-1770، نویسنده فرانسوی مولف رمان ابرمن) نخستین آثار رمانتیک را خلق کردند. انقلاب کبیر چندسالی در کارهای ادبی وقفهانداخت اما نرم نرم رمان نویسان به انتشار آثار خود پرداختند. با این وصف تا چندین دهه رمان نیز مثل سایر رشتههای ادبی در همان فضایی که محصول ذوق بزرگان قرن روشنگری بود سیر میکرد. رمان \"کلاسیک\" این مخلوق قدرتمند ریآلیسم که تا مدتها رمان \"واقعی\" تلقی میشد، در سال 1830 به صحنه آمد.
و از نظر اساس و بنیاد، خالق خداوند بزرگ آن؛ آونوره دوبالزاک بود و \"کمدی انسانی\" بالزاک تاریخ رمان را زیر سلطه خود آورد و نمونه و سرمشق جهانی شد. و در همه جا مورد تحسین و تقلید قرار گرفت. عده ای بر ضد این جریان بودند و مسیرهای دیگری را برگزیندند و در نتیجه سبک و سیاقهای متفاوتی به وجود آمد. از بالزاک تا زولا، از دیکنز تا تولستوی، رمانهای ریالیست؛ و رمانهای روانشناسانه، بر صحنه مسلط شدند و رمان در این مسیر پیش رفت و در سراسر قرن نوزدهم این وضع برقرار بود. و در قرن بیستم نیز گروهی از رمان نویسان – رژه مارتن دوگار، رومن رولان، ژرژ دوهامل و دیگران همین راه را طی میکردند.
در پایان قرن بیستم، بر ویرانههای \"ناتورالیسم\" گلهای عجیبی رویید که عده ای از منتقدان معتقد بودند که رمان در این دوره به انحطاط رسیده، اما گروهی عقاید دیگری داشتند و میگفتند که این نویسندگان معترض و سرکش، که لئون بلوا، اکتاو میرابو و ژرز داریان و نظایر آنها، راههای تازه ای یافتهاند. و نوآوری در عالم هنر از ضروریات است. و رمان قرن بیستم با این ابتکارات ریشهها و اصول خود را به دست میآورد و از طرف دیگر در ان سوی اقیانوس اطلس، رمان آمریکایی نخستین آثار بزرگ و درخشانش را به جهان عرضه میکند و غرب استعمارگر، رمان خود را همراه چیزهای دیگر ، به هند و جاپان و خاورمیانه و آفریقای جنوبی میبرد که بعضی از این سرزمینها از مستعمرات غرب بودند.
رمان تاریخی در طول قرن نوزدهم و بخشی از قرن بیستم در نظر مردم ارزش و اهمیت خود را حفظ کرد. هر چند که امروز روشنفکران به رمانهای تاریخی با بدگمانی مینگرند، جاذبه این رمانها همچنان باقی است. در طی یک قرن و نیم اخیر بعضی از نویسندگان داستانهایی از این نوع نوشتهاند که غالب آنها بسیار سرگرم کننده و جذاب بودهاند. از جمله رمان Quo va dis به قلمهانریک سینیکویچ پولندی (1950-1844) و \"سوس یهودی\" اثر \"لیون فوشتوانگر\" (1958-1884) که نازیها با تغییرات و انحرافاتی از این کتاب یک فیلم ضدیهودی ساختهاند. استاندال و فلوبرو پوشکین و تولستوی، از بزرگ ترین نویسندگان قرن نوزدهم نیز رمان تاریخی نوشتهاند. و بعضی از نویسندگان قرن بیستم، گاهی به رمان تاریخی روی آوردهاند که برای نمونه میتوان از آراگون نام برد و کتاب \"هفته مقدس\" او و نویسندگان دیگری چون \"ژیونو (هوسارد روی بام)، آله خوکار پنتیه (قرن ورشنگری)، سولژنیتسین (اگست 14) و مارگریت یورسنر (خاطرات آردین).
در همین سالهای بود که بعضی از شاهکارهای رمان تاریخی آفریده شد. پروسپرمریمه (Proper Merimee) (1870-1803) نخستین بار با کتاب \"روایاتی از دوران شارل یازدهم\" (1829) به شهرت رسید. این نویسنده در ایامیکه از طرف دولت بازرس بناهای تاریخی بود، بخش بزرگی از یادگارهای دوران \"رمان\" Roman) یک سبک هنری که در قرنهای یازدهم و دوازدهم در اروپا به شکوفایی خود رسید) و گوتیک را از ویرانی نجات بخشید. آفردووینیی نیز که از بازماندگان یک خانواده اشرافی قدیم بود که در ایام انقلاب به وضع بدی دچار شده بودند، مجذوب عظمت تاریخ بود و برخلاف والتر اسکات که حوادث ناچیز و قهرمانان گمنام را ترجیح میداد، این نویسنده در رمان \"پنجم مارچ\" (1826)، یک قهرمان رمانتیک را به صحنه میآورد که با ریشلیو در میافتد و خود را به حوادث متلاطم سرنوشت میسپارد. بالزاک در حوادث عصر انقلاب و دوران امپراتوری، ریشههای تاریخی دنیای معاصر را جست و جو میکند. ویکتورهوگو در آثار دوران جوانی اش از والتر اسکات تاثیر میپذیرد و در رمانهای \"هان ایسلندی\" و \"بوک ژارگال\" کم و بیش در سرزمینهای دیگر به رویدادهای تاریخی میپردازد و سپس در \"نوتردام دوباری\" (1831) تصویری از قرون وسطی را ترسیم میکند که نوعی رمان سیاه نیز به حساب میآید. و در رمان \"نودوسه\" (1874) ا ین تصویر تاریخی را تا دوران انقلاب جلو میآورد و در رمان \"مردی که میخندد\" (1869) از وقایع تاریخی انگلستان سخن میگوید و در \"بینوایان\" (1862) مانند بالزاک به تاریخ باز میگردد و ریشههای تاریخ معاصرش را از دل خاک بیرون میکشد. اما استاد بزرگ رمان تاریخی فرانسه، بی تردید الکساندر دوما (1871-1802) است با رمانهای \"سه تفنگدار\" (1844)، \"ملکه مارگو\" (1841)، \" گردن بند ملکه\" (1849) و بیش از بیست رمان دیگر.
رنسانس رمان
در نیمه دوم قرن نوزدهم رمانهای برجسته و ارزشمندی در اسپانیا، در مقایسه با بقیه کشورهای اروپا نوشته شد. علاوه بر \"پرزگالدس\" رمان نویسان توانایی با مشربها و مسلکهای متفاوت، رمانهای معتبری به یادگار گذاشتند که در میان آن نویسندگان کلارین (1901-1825)، پدرو آنتونیو دوآلارکن (1891-1833)، خوزه والرای آکالاگالیانو (1905-1824) و آرماندو پالاچیووالدس (1938-1835) از دیگران نام آورترند و جمعا این نویسندگان بازیگران صحنه رنسانس رمانتیک در اسپانیا بودند.
رئالیسم
(Realisme)
رئالیسم به عنوان مکتب ادبی، نخست در اواخر قرن هجده و اوایل قرن نوزده در فرانسه به میان آمد و پایه گذاران واقعی آن نویسندگان مشهوری نبودند که ما امروز می شناسیم بلکه آنان نویسندگان متوسطی بودند که اکنون شهرت چندانی ندارند.
شانفلوری، مورژه و دورانتی، از آن جمله هستند و همین نویسندگان بودند که در رشد و پیشرفت نهضت ادبی عصر خودشان (قرن نوزده) تأثیر زیادی داشتند.
بزرگترین نویسنده رئالیست در این دوره گوستاو فلوبر است و شاهکارش مادام بوواری کتاب مقدس رئالیسم شمرده می شود. به نظر فلوبر، رمان نویس بیش از هر چیز دیگر هنرمندی است که هدف او آفریدن اثری کامل است. اما این کمال به دست نخواهد آمد مگر اینکه نویسنده عکس العمل های درونی و هیجان های شخصی را از اثر خود جدا کند. از این رو رمان نویس باید اثر غیرشخصی به وجود بیاورد، آنان که هیجان های خود را در آثارشان وارد می کنند، شایسته نام هنرمند واقعی نیستند، فلوبر به شدت از این گونه نویسندگان متنفر بود.
اما رئالیسم چیست؟
رئالیسم عبارتست از مشاهده دقیق واقعیت های زندگی، تشخیص درست علل و عوامل آنها و بیان و تشریح و تجسم آنها است.
رئالیسم برخلاف رمانتیسم مکتبی برونی یعنی اوبژکتیف است و نویسنده رئالیست هنگام آفریدن اثر بیشتر تماشاگر است و افکار و احساس های خود را در جریان داستان آشکار نمی سازد، البته باید توجه داشت که در رمان رئالیستی نویسنده برای گریز از ابتذال و شرح و بسط بی مورد محیط و اجتماع را هرطور که شایسته می داند تشریح می کند یعنی در رمان رئالیستی توصیف برای توصیف یا تشریح برای تشریح مورد بحث نیست.
بالزاک با نوشتن دوره آثار خود تحت عنوان کمدی انسانی پیشوای مسلم نویسندگان رئالیست شد.
گوستاو فلوبر، چارلز دیکنز، هزی جیمس، لئون تولستوی، داستایوفسکی، ماکسیم گورکی، ازجمله نویسندگان طراز اول مکتب رئالیسم می باشند.
بابا گوریو، اوژنی گرانده، آرزوهای بزرگ، رستاخیز، جنگ و صلح نیز از آثار مشهور این مکتب به شمار می روند.
ناتورالیسم
(Naturalisme)
ناتورالیسم از نظر ادبی بیشتر به تقلید دقیق و موبه موی طبیعت اطلاق می شود، این نوع ناتورالیسم دنباله رئالیسم شمرده می شود و در مفهوم فلسفی به آن رشته از روش های فلسفی گفته می شود که معتقد به قدرت محض طبیعت است و نیروی برتر از طبیعت نمی بیند.
اما به عنوان مکتب ادبی ناتورالیسم به مکتبی اطلاق می شود که امیل زولا و طرفدارانش پایه و اساس آن را گذاشتند. در این نوع ادبیات و هنر کوشیده اند روش تجربی و جبر علمی را در ادبیات رواج دهند و به ادبیات و هنر جنبه علمی بدهند. این مکتب نزدیک به ده سال حاکم بر ادبیات اروپا بود (1880-1890) اما به زودی از صورت یک مکتب مستقل ادبی بیرون شد.
در هر حال نمی توان منکر نفوذ آن در ادبیات فعلی آمریکا و اروپا شد، چه عده ای از نویسندگان آمریکایی و اروپایی از آثار پیشوایان این مکتب ملهم شده اند.
مشخصات آثار ناتورالیستی
1- در آثار ناتورالیستی فرد یا اجتماع بشری دارای هیچ گونه مزایا و سجایای اخلاقی نیست و اگر هم چنین مزایایی در او دیده شود حاصل اراده خودش نیست بلکه زائیده قوانین علمی و عوامل طبیعی است. از این رو در اجتماع نیز مانند طبیعت به جز تنازع بقا هیچ چیز دیگری وجود ندارد.
2- در رمان ناتورالیستی توجه زیادی به بیان امور جزئی مبذول می شود و نویسنده ناتورالیست کوچکترین حرکت ها و رفتار قهرمانان خود را از نظر دور نمی دارد و این تشریح و بیان نظیر تحقیق پزشکی و علمی است و نویسنده می خواهد از آن برای نتیجه گیری به نفع کار علمی خود استفاده کند.
3- وضع جسمانی به عنوان اصل پذیرفته شده است و وضع روحی را باید اثر و سایه ای از آن به شمار آورد. یعنی همه احساس ها و افکار انسان ها نتیجه مستقیم دگرگونی هایی است که در ساختمان جسمی حاصل می شود و وضع جسمی نیز بنا به قوانین وراثت، از پدر و مادر به او رسیده است.
4- در آثار ناتورالیستی بیشتر مکالمه اشخاص به همان زبان محاوره آورده می شود و می توان گفت ناتورالیست ها نخستین کسانی هستند که آوردن زبان عامیانه را در آثار ادبی رایج کردند.
امیل زولا، گی دو موپاسان، امانتس از نویسندگان مشهور این مکتب هستند.
آسوموار، بول دوسویف از آثار ارزنده این مکتب است.
پارناس
(Parnasse)
ویکتور هوگو با اثر معروف خود \"Les Orientales \" پایه گذار مکتب هنر برای هنر شد. و هوگو بود که عبارت هنر برای هنر را در محافل ادبی ضمن بحث های ادبی به میان کشید.
جوانان بسیاری دور هوگو جمع شدند و گفتند هنر خدایی است که باید آن را تنها به خاطر خودش پرستید و هیچ گونه جنبه مفید و یا اخلاقی به آن نداد و نباید چنین تصورهایی از آن داشت.
تئوفیل گوتیه ازجمله این جوانان بود که پس از چند سال در رأس عده ای که هنر برای هنر را شعار خود کرده بودند قرار گرفت. شاعر دیگر این مکتب تئودور دو بانویل است.
مکتب پارناس:
در حوالی سال 1860 عده ای از شاعران جوان فرانسه بر ضد رومانتیسم قیام کردند و تحت تأثیر مکتب هنر برای هنر محافل ادبی تشکیل دادند. در رأس این شاعران لوکنت دو لیل قرار داشت. در سال 1866 مجموعه شعری از آثار این شاعران تحت عنوان (پارناس معاصر) انتشار یافت که سخت مورد توجه قرار گرفت.
و رفته رفته این شاعران به نام( پارناسین) معروف شدند.
به عقیده پارناسین ها شعر نشانه ای است از روح کسی که احساس های خود را خاموش ساخته است. این گونه شاعر به هیچ وجه نمی خواهد شعرش محتوی امید و آرزو و خواهشی باشد و فقط برای هنر محض احترام قائل است و به زیبایی شکل و طرز بیان اهمیت می دهد.
اصول مهم این مکتب به شرح زیر است.
کمال شکل، چه از لحاظ بیان و چه از لحاظ برگزیدن کلمه ها.
عدم دخالت احساس ها و عدم توجه به آرمان و هدف.
زیبایی قافیه.
وابستگی به آئین \"هنر برای هنر\".
سمبولیسم
(Symbolisme)
این مکتب در اواخر قرن نوزدهم به وجود آمد. شارل بودلر پیشقدم این راه شد. در میان کسانی که از بودلر الهام گرفتند و با آثار خود زمینه را برای پیدایش سمبولیسم آماده ساختند پل ورلن، آرتور رمبو و استفان مالارمه از همه مشهورتر هستند. باید توجه داشت که هرکدام از آنها سبک ویژه ای داشتند.
اصول سمبولیسم:
\"از نظر فکر، سمبولیسم بیشتر تحت تأثیر فلسفه ایده آلیسم بود که از متافیزیک الهام می گرفت و در حوالی سال 1880 در فرانسه باز رونق می یافت، همچنین بدبینی شوپنهاور نیز تأثیر زیادی در شاعران سمبولیست کرده بود. سمبولیست ها در سوبژکتیویسم عمیقی غوطه ور بودند و همه چیز را از پشت منشور خراب کننده روحیه تخیل آمیزشان تماشا می کردند.
خلاصه اصول سمبولیست ها به شرح زیر است:
1- حالت اندوهبار و آنچه را که از طبیعت موجد یأس و نومیدی و ترس است بیان می کنند.
2- به سمبول ها و اشکال و آهنگ هایی که احساس ها، نه عقل و منطق آن را پذیرفته است توجه دارند.
3- آثاری که آنها به وجود آورده اند برای هر خواننده به نسبت میزان ادراک و وضع روحیش مفهوم است، یعنی هرکس نوعی آنها را در می یابد و می فهمد.
4- آنان تا حد امکان از واقعیت عینی دور شده و به واقعیت ذهنی پرداخته اند.
5- چون انسان دستخوش نیروهای ناشناسی است که سرنوشت آنان را تعیین می کند از این رو حالت وحشت آور این نیروها را در میان نوعی رویا و افسانه بیان می کنند.
6- می کوشند حالت های غیرعادی روانی و معرفت های نابه هنگامی را که در ضمیر انسان پیدا می شود و حالت های مربوط به نیروهای مقناطیسی را در آثارشان بیان کنند.
7- به یاری احساس و تخیل حالت های روحی را در میان آزادی کامل با موسیقی کلمه ها، و با آهنگ و رنگ و هیجان تصویر می کنند.
شارل بودلر، موریس مترلینگ، آلدینگتن، لارنس، هاکسلی، آرتور رمبو از بزرگان این مکتب هستند.
سفر و شعر رویای پاریسی آثار بودلر، نژادپرست از آرتور رمبو، شاهدخت مالن از موریس مترلینگ نمونه هایی از آثار سمبولیسم می باشند.
سورئالیسم
(Surrealisme)
پس از آنکه دادائیسم با وضع بسیار بدی از میان رفت گردانندگان آن در سال 1921 به دور« آندره برتون » که خود نیز زمانی از دادائیست ها بود گرد آمدند و طرح مکتب جدیدی را ریختند. جست وجوی دقیق و علمی واقعیت برتر جایگزین فضاحت و عصیان بی رویه شد و مکتب سوررئالیسم به طور رسمی در سال 1922 تشکیل شد.
ظهور سوررئالیسم زمانی بود که نظریه های فروید روانشناس اتریشی درباره ضمیر پنهان و رویا و واپس زدگی، افکار جویاگر را به خود مشغول داشته بود.
« آندره برتون و لوئی آراگون » که هر دو پزشک امراض روانی بودند از تحقیق های فروید الهام گرفتند و پایه مکتب جدید خود را بر فعالیت ضمیر پنهان بنا نهادند.
اصول سوررئالیسم :
« سوررئالیسم مشکل پر توقعی است که فقط عضویت دربست و پیروی کامل را می پذیرد.»
این مسلک دارای چنین فلسفه ویژه است:
1- فلسفه علمی : که همان روانکاوی فروید است.
2- فلسفه اخلاقی : که با هرگونه قرارداد مخالف است.
3- فلسفه اجتماعی : که می خواهد با ایجاد انقلاب سوررئالیستی بشریت را آزاد کند.
شعر در سوررئالیسم مرتبه ویژه ای دارد و پیروان این مکتب کوشیده اند که جهان بینی خود را از طریق شعر تبیین و تشریح کنند و انقلاب خود را بدین وسیله جامه عمل بپوشانند. درواقع شعر را، رکن اساس زندگی می دانند زیرا عقیده دارند که شعر باید و می تواند مشکل زندگی را حل کند. اما باید توجه داشت که هدف سوررئالیسم از مرز ادبیات و هنر فراتر است زیرا می خواهد آدمی را از قید تمدن سودجوی کنونی نجات بخشد. و روش های کهن را دور بریزد و بر هوش و خرد پشت پا بزند و در طلب نیروهای پنهان و دست نخورده وجود آدمی برمی آید تا امواج سیل آسای درونی، آدمی را به سوی افق های روشن و گشاد رهبری کند.
دادایسم
(Dadaisme)
دادائیسم را می توان زائیده نومیدی و اضطراب و هرج و مرج ناشی از آدمکشی و خرابی جنگ جهانی اول دانست.
دادائیسم زبان حال کسانی است که به پایداری و دوام هیچ امری امید ندارند. غرض پیروان این مکتب طغیانی بر ضد هنر و اخلاق و اجتماع بود. آنان می خواستند بشریت و در آغاز ادبیات را از زیر یوغ عقل و منطق و زبان آزاد کنند و بی شک چون بنای این مکتب بر نفی بود ناچار می بایست شیوه کار خود را هم بر نفی استوار و عبارت هایی غیرقابل فهم انشاء کنند.
طرح مکتب دادا در پائیز 1916 در شهر زوریخ توسط جوانی به نام تریستان تزارا رومانیایی تبار و رفقایش هانس آرپ و دو نفر آلمانی ریخته شد.
« برتون، پیکابیا، آراگون، الوار، سوپو » ازجمله شاعرانی هستند که به این مکتب پیوستند. اما در سال 1922 این گروه هرج و مرج طلب از هم گسیخت و به نابودی گرائید و جای خود را به سور رئالیسم سپرد.
اونانیسم
(Unanimisme)
شاعر و نویسنده معروف فرانسوی « ژول رومن » بنیانگذار این مکتب به یاری « ژرژ شنویر» پایه و اساس آن را گذاشت.
اونانیمیست ها عقیده دارند که در وجود هریک از ما دو نوع افکار و احساس ها است نخست افکار و احساس هایی است که ویژه خود ما است و دیگری افکار و احساس هایی است که اجتماع ما و گروه های بشری گرداگرد ما (مانند خانواده و همکاران و همکیشان و مردم کشور) به ما تلقین کرده اند.
مکاتب گذشته می گفتند که فرد برای نیل به آخرین درجه تکامل باید شخصیت انفرادی خود را پرورش دهد و از دخالت ها و تأثیرهای دنیای خارج پرهیز کند، اما اونانیمیسم با الهام از آراء فلسفی اگوست کنت برعکس آن را بیان می کند و اجتماع را منشاء تکامل و نبوغ و شگفتگی نیروهای فردی می داند.
می توان گفت که آئین این مکتب از عقاید تولستوی و منظومه های ویتمن و نظریه های جامعه شناسانی چون دورکیم و از فلسفه ایده آلیسم متأثر شده است.
كوبیسم
(Cubisme)
نخستین شاعری که کوبیسم را با پیر وزی و موفقیت وارد ادبیات کرد گیوم آپولینر شاعر فرانسوی است.
اصولا آپولینر را باید پیشوای مسلم تمام سبک های جدید و تندرو افراطی شمرد. او در سال 1910 به این فکر افتاد که شاعر نیز مانند نقاش کوبیست، به جای نشان دادن یک جنبه از هر چیز، بهتر است تمام جهت های آن را نشان دهد.
در این گونه شعر ابتکار عمل به دست الفاظ می افتد و در آن نقطه گذاری از میان می رود و نحوه چاپ اشعار عوض می شود، چنانچه بعضی از اشعار آن به شکل دل، قطره های باران و سگرت برگ و ساعت و غیره است.
همچنین شاعر در ساختمان جمله و قانون های دستور زبان و برگزیدن وزن های نادر و نامرسوم آزادی تام دارد.
پس از مرگ آپولینر سوررئالیسم که درواقع دنباله و ادامه کوبیسم است پدیدار شد.
آندره سالمون، ماکس ژاکوب، پیر روردی و ژان کوکتو به این مکتب منسوب هستند.
كاسموپلیتیسم
(Cosmopolitisme)
کاسموپولیتیسم یا مکتب جهان وطنی به وسیله دو شاعر و نویسنده فرانسه والری لاربو و پل موران پایه گذاری شد.
مکتب جهان وطنی مبتنی بر این اصل است که همه مردم جهان باید همدیگر را هموطن یکدیگر بدانند.
در اشعار لاربو می توان \"حساسیت\" ویتمن، \"هزل\" باتلر و عقاید \"نیشدار\" نیچه و ادراک عمیق پروست را کنار هم دید.
وریسم
(Verisme)
این مکتب نخست در ایتالیا به وجود آمد و در همان جا نیز از بین رفت، پایه گذار آن جیوانی ورکا بود. او با لحن سوزان و تند و خشن و بی پرده ای شیوه بیان نویسندگان قدیم ایتالیا را با فلسفه اخلاقی توماس هاردی انگلیسی درهم آمیخت و مجموعه داستان قصه های روستایی و دو رمان بزرگ دیگر را خلق کرد.
این مکتب امروز به عنوان نمونه بی مانند هنر داستان سرایی ایتالیا تلقی می شود. خلاصه اینکه مکتب وریسم تقلید و تلفیقی از مکتب رئالیسم و ناتورالیسم فرانسه است.
لوئیجی کاپوآنا، ماریو پراتزی، خانم گراتسیا دلدا ازجمله پیروان این مکتب هستند.
فوتوریسم
(Futurisme)
فوتوریسم از کلمه فوتور به معنی آینده گرفته شده است، و آن هم همانند وریسم نخست در ایتالیا پیدا شد و بعد در کشورهای دیگر کسترش یافت.
بنیانگذار فوتوریسم شاعر معروف ایتالیایی مارینتی بود. به نظر او در عصر ماشین، باید سبک و زبان ادبیات نیز ماشین باشد.
فوتوریسم با هرگونه ابراز احساس ها و بیان هیجان های درونی شاعر و رعایت قانون های دستور زبان و معانی و بیان مخالف است و آزادی کلمه های غیرشاعرانه را خواستار است و برای بیان این مقصود کلمه های مقطع و نامربوطی شبیه به اصطلاح های تلگرافی از خود می سازد.
فوتوریسم پیش از جنگ جهانگیر اول به کلی از بین رفت.
ناتوریسم
(Naturisme)
از بزرگان این مکتب می توان سن ژرژ بوئلیه و اوژن مونفور را نام برد.
شاعران ناتوریست: هم سردی و خشونت سبک پارناس و هم ریزه کاری ها و موشکافی های بی مایه سمبولیسم را رد می کردند و در آثار خود، زندگی و طبیعت و عشق و کار و شجاعت را بزرگ می داشتند.
هرچند آنان در راه گسترش مکتب خود پیروزی نیافتند اما در خارج از مکتب روی اشعار و نوشته های دیگران آثار آن به خوبی پیدا شد.
اشعار ( آنا دونوآی ) و ( فرانسیس ژامز ) شاهد گویای آن است.
پوپولیسم
(Populisme)
مکتبی ادبی و هنری ، که در سال 1929 به وجود آمد و هدف آن بیان احساس و رفتار مردم عامی بود .
این مکتب می خواست که در برابر روانشناسی بورژایی و نیز در برابر روشنفکر مآبی گروهی بیکاره ، هنری به وجود آورد که توجه نویسنده تنها به مردمان طبقات پایین جامعه باشد .( بی آنکه تا حد ابتذال مکتب ناتورایسم سقوط کند ) . طرفداران این مکتب برعکس اگزیستانسیالیست ها ، مخالف هرگونه التزام و درگیری اخلاقی و اجتماعی و سیاسی بودند .
اگزیستانسیالیسم
(existentialisme)
با وجود اینکه اگزیستانسیالیسم یک جهان بینی فلسفی است ، اما هیچگاه نمی توان این شیوه و مکتب را در نوشته های ادبی معاصر ناچیز شمرد .
این مکتب پیش از جنگ جهانی دوم در فرانسه به وجود آمد ، و شالوده خود را بر « اصالت وجود - آزادی انسان و پوچی زندگی » استوار ساخت .
همانطور که رومانتیسم مکتب اصالت احساس است ، اگزیستانسیالیسم نیز مکتب اصالت وجود است .
این شیوه انسان را پدیده ای کاملا آزاد و فرمانروا بر سرنوشت خویش می داند و از بستگی های انسان با اجتماع و آیین و سنن آن سر باز می زند و در هیچ کاری ارزش گذشته تاریخی و همکاری دسته جمعی سرنوشت را نمی پذیرد. چون زندگی کنونی را در چهارچوب اجتماع می نگرد و انگیزه ها را با آزادی انسان دشمن می بیند ، آنرا تلخ و پوچ می نامد و راه خوشبختی را در گریختن از این جهان ناسازگار و رهایی از تار و پود های اجتماع می داند .
پیش آهنگ های این مکتب را می بایست « ژان پل سارتر » و « آلبر کامو » و « آندره مالرو » و « سیمون دو بوار » دانست .
از آثار مهم اگزیستانسیالیسمی می توان به « تهوع »اثر سارتر و « بیگانه » اثر آلبرکامو اشاره کرد