شکر خدا که یا بخیر از سفر رسید

از کتاب: دیوان صوفی عشقری ، غزل

شکر خدا که یا بخیر از سفر رسید

از دیده رفته بود چو نور نظر رسید

یکماه را برفتن و امد ببر گرفت

دیرنقدر زمان چه برین مشت پررسید

سی روز او گذشت چو سی ساب از سرم

هر چند موعد سفرش مختصر رسید

ره دور بود کوتل پر برف بی شمار

منت خدا ایراکه ز کوه و کمررسید

بود این سفر مهم بخدا ای عزیزمن

شکر خدا بی خطر و بی ضرر رسید

عاشوره بود بر سر ن روز عید شد

تا بهر من زامدن و او خبر رسید

گفتم به عشقری که بگو کی رسید یار

گفتا که دینه روز بوقت سحر رسید