114

اسلام و شمشیر

از کتاب: اسلام و شمشیر ، بخش ۳۱

«الذین آتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته اولئک یؤمنون به و من یکفر به فاولئک هم الخاسرون. به آنان که کتاب دادیم و درست می خوانند ایمان آورندگان به آن و منکران آن در زمره ی زیان کاران اند» ( بقره، ۱۲۱).


به راستی که نزول قرآن و طلوع اسلام، زلزله ی بزرگی در میان دارندگان و معتقدان به تورات و انجیل پدید آورد و جریان عبور انسان به آینده را از بنیان دگرگون کرد. در یک بررسی بی تعلق و عمیق مسلم می شود که اسلام، به عنوان دینی کامل و منطبق با شرایط و نیاز های رشد آدمی، کسانی را که مستعد و آماده و مترصد جهش به جهان اندیشه های نو بودند، از اساس متحول کرد و دیری نگذشت که در همان زمان حیات پیامبر و در داد و ستد سالم عقیده و نظر، یهودیان و مسیحیان پیشرو و در انتظار، به اسلام پیوستند و مرتجعین آن ها پس از ناکامی در مواجهه ی عقلی و منطقی، به ارکان دین خویش پشت کردند، به قصد حفظ مواضع اشغال کرده ی پیشین، پس از رد اندیشه های قرآن و سرانجام انکار وحدانیت خداوند، در نهایت به مجموعه هایی بدون اتکا و ایمان مبدل شدند و به جایی رسیدند که امروز با یقین تمام می دانیم عمده مصیبت های موجود در سراسر جهان، حاصل شرارت و زیاده طلبی و غارت توام با جنایت عاملین کلیسا و کنیسه است. این نکته ی روشنی است که به دنبال ماجراهای تاریخی رخ داده در ظهور اسلام، یکتا پرستی در انحصار مسلمانان قرار گرفت و از ۱۴۰۰ سال پیش ، جز در قلوب مسلمین، اعتقادی به خدای واحد وجود ندارد. زیرا در این بررسی معلوم خواهم کرد که سران کنیسه و کلیسا، برای گریز از گزینش اسلام، تورات و انجیل را، که متضمن قبول دعوت پیامبر بود، در موارد لازم، از محتوای اصلی و اولیه و آسمانی خود تخلیه و در گام بعد اختیار امور جهان را میان خداوند و فرزندان ساختگی اش تقسیم کرده اند!!! از آن زمان تاکنون راه نمای عمل یهودیان و مسیحیان جز دست نوشته های خاخام ها و رابی ها و کشیشان نیست، دستور العمل باز دارنده ی آسمانی ندارند، خود را جواب گوی مردم و خداوند نمی دانند و خود سرانه جهان را به قصد تاراج آن، به ظلم و خون و اجحاف آلوده می کنند.


«کنتم خیر امة اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله و لو امن اهل الکتاب لکان خیرا لهم منهم المؤمنون و اکثرهم الفاسقون. شما که به تعادل امر و از انکار نهی می کنید و به خدا ایمان دارید، برترین گروه پدیده آمده در میان مردم اید، اگر اهل کتاب نیز ایمان آورند، به سودشان است. در میان آن ها کسانی مؤمن ولی بیش ترشان بد عمل اند». (آل عمران، ۱۱۰)


ذره ای دشمنی و بدگویی و یا حس انزجار و انتقام کشی در این گونه آیات قرآنی نیست، توضیحی است صادقانه و صریح از مراتبی که میان مسلمین و پیامبر، که به آیات آسمانی مجهز بودند، گذشته است. چنان که تعارف و خوش آمدی نسبت به ایمان آورندگان در سطور و کلمات آن نمی یابیم. تنها بدایعی است در این باره که بدانیم چه کشاکش عظیمی میان باورکنندگان به دین جدید با مخالفان نو اندیشی دینی در زمان پیامبر اسلام در جریان بوده است. آثار واضحی از دعوت و امید به بازگشت اهل کتاب به تعادل اندیشه و گریز از تجاهل و واپس ماندگی در کلمات آن مشهود است، کم ترین حقی از آن لایه ی نازک نو اندیش ضایع نشده، چنان که انبوه بد عملان اهل کتاب نیز به صراحت شماتت شنیده اند.


«و ان من اهل الکتاب لمن یؤمن بالله و ما انزل الیکم و ما انزل الیهم خاشعین لله لا یشترون بایات الله ثمنا قلیلا اولئک لهم اجرهم عند ربهم ان الله سریع الحساب. و از میان اهل کتاب کسانی به خدا و نازل شده ی بر شما و برخودشان ایمان آورده اند، در برابر خدا فروتن اند، آیات الهی را بی بها نمی گیرند و همین ها نزد خدای سریع الحساب پاداش دارند (آل عمران، ۱۹۹). و من قوم موسی امة یهدون بالحق و به یعدلون. و کسانی از قوم موسی دیگران را به راه حق می خوانند و به عدالت رفتار می کنند» (اعراف، ۱۵۹).


رد پای این پروسه ی لایه بندی در میان معتقدین به ادیان یهود و نصاری، در سراسر دوران تبادل آراء میان اهل کتاب با مسلمین نخستین و پیامبر، در نقاط بسیاری از قرآن و به صورت های مختلف قابل دیدار است. آدمیانی که با نونگری ستیزه نمی کنند و برای سنجش اندیشه ها در قلب خویش ابزار اندازه گیری سالمی دارند. اینان بدون مناقشه و با ملاحظه ی ظواهر و مظاهر و رجوع به پیشینه و تطبیق معتقدات، گذر از راه نو گشوده را اختیار می کنند. برای ورود به این ذهنیت که این گونه آیات را تعارفی برای دل گرمی مومنین بپنداریم راهی وجود ندارد، زیرا آیات قرآنی همانند اسناد شعوبیه نیست که با زمان مورد ادعا لااقل ۴۰۰ سال فاصله ی زمانی را گذرانده باشد، کلام خداست که مستقیما بر مامور ابلاغ آن، رسول اکرم، فرود آمده و بدون مکث به مومنین و کافران و دوستان و دشمنان رسانده شده است. در چنین فضای التهاب اندیشه و عمل، طبیعتا تلقین مراتب رخ نداده و غیر قابل لمس، به مردمی که در غلیان حوادث یک انقلاب دوران ساز و مومنانه گرم اند، ممکن نبوده است.


«و قالت الیهود لیست النصاری علی شی و قالت النصاری لیست الیهود علی شئ و هم یتلون الکتاب کذلک قال الذین لا یعلمون مثل قولهم فالله یحکم بینهم یوم القیامة فیما کانوا فیه یختلفون. یهود نصاری را به چیزی نمی گیرند چنان که نصاری یهود را قبول ندارند و هر دو صاحب کتاب اند. چنان که نادانان دیگری نیز همین عقیده را دارند. روز قیامت خداوند درباره ی اختلاف های شان قضاوت خواهد کرد». (بقره، ۱۱۳)


این نمایش صف درهم شکسته ی مقابله کنندگان با قرآن و تعریض ملیحی است بر این نکته ی درخشان که پس از نزول قرآن، دوران تورات و انجیل به سر آمده، هر چند کتاب هایی نازل شده از آسمان بوده اند. این جا شکاف برآمده را در میان صاحب نظران یهود و نصاری می بینیم که ارزیابی و ارزش گذاری موقعیت و مقام یکدیگر را ضعیف می نگارند. این شکاف نه در میان پیکره ی معتقدین به دو دین، بل در رده عالمان و صاحب نظران یهود و نصاری نمایان است و از فحوای بیان معلوم می شود که خداوند ادعا و تشخیص شکاف بنیانی میان دو دین را ذهنی می داند و تایید کنندگان این فاصله را نادان معرفی می کند تا بار دیگر مطمئن شویم که در مقاطع اصلی، متون ارسالی از سوی خداوند، اعم از تورات و انجیل و قرآن، یکسان و در یک راستا بوده است.


«و لئن آتیت الذین اوتوا الکتاب بکل آیة ما تبعوا قبلتک و ما انت بتابع قبلتهم و ما بعضهم بتابع قبلة بعض و لئن اتبعت اهواءهم من بعد ما جاءک من العلم انک اذا لمن الظالمین. الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابناءهم و ان فریقا منهم لیکتمون الحق و هم یعلمون. الحق من ربک فلا تکونن من الممترین. اگر تمام نشانه ها را بر اهل کتاب ارائه کنی رو به قبله ی تو نخواهند کرد، چنان که تو رو به قبله ی آن ها نمی کنی و آن ها نیز قبله ی یکدیگر را قبول ندارند، پس از هواهای آنان پس از آشکار شدن حقیقت، پیروی مکن که در زمره ی ستم کاران خواهی بود. اهل کتاب با حقیقت او همچون وجود فرزندان شان آشنایند، اما گروهی از آنان در عین آگاهی حق را کتمان می کنند. حقی که نزد خدای توست و از مرددین مباش». (بقره، ۱۴۵ تا ۱۴۷)


این ها نشانه های روشنی بر ناممکن شدن اقناع اهل کتاب در قبول حقانیت قرآن و توصیه های الهی است. از میان تصاویر این آیات و آن چه در پی می آید، به خوبی قابل دریافت است که تلاش الهی در به راه آوردن سران کنیسه و کلیسا از هیچ بابتی نقصان نداشته و سرکشی اهل کتاب تنها و تنها از باب لجاجت حسابگرانه و کاسبگرانه ی فرماندهان دینی یهود و نصاری بوده است، زیرا که آیات فراوان دیگری، هنوز از دو دستگی و نا استواری و میل به توبه و بازگشت به حقیقت در میان اهل کتاب خبر می دهد.


«و لو ان اهل الکتاب امنوا و اتقوا لکفرنا عنهم سیئاتهم و لادخلناهم جنات النعیم. و لو انهم اقاموا التوراة و الانجیل و ما انزل الیهم من ربهم لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم منهم امة مقتصدة و کثیر منهم ساء ما یعملون. در صورتی که اهل کتاب سرانجام ایمان بیاورند و پرهیزکار شوند، گناه هان شان را ندیده می گیرم و به نعمت های بهشت داخل می شوند. و اگر به تورات و انجیلی که بر آن ها نازل کرده ایم، پای بند بمانند از همه سو روزی بر آن ها خواهد رسید. برخی از آنان عاقبت نگر و بسیاری دیگر بدکردارند». (مائده، ۶۵ و ۶۶)


افت و خیز پدید آمده در میان اهل کتاب، بر اثر نزول آیات قرآن و ظهور امت اسلامی، آنان را به چنان تلاطم های بنیانی و سرنوشت سازی درافکنده بود، که تا مدت ها هنوز در بین پذیرش یا رد اسلام در تردید و نوسان بوده اند و از آن جا که ریزش بدنه ی اهل کتاب و پیوستن آنان به آیات و بیانات قرآن، هنوز قطع نشده بود، پس ابواب وعده های الهی نسبت به آنان را همچنان گشوده می بینیم و از سوی دیگر ناظریم که خداوند بی اندک اغماض و یا اغراقی، درست برابر عقیده و ایمان جاری در میان اجتماع، تفاوت های میان یهود و نصاری را به مؤمنین تذکر می دهد تا در برخورد خویش با آنان رعایت های لازم را منظور کنند.


«و من اهل الکتاب من ان تامنه بقنطار یؤده الیک و منهم من ان تامنه بدینار لایؤده الیک الا مادمت علیه قائما... در میان اهل کتاب کسی است که اگر به او مال بسیار به امانت بسپاری به تو برمی گرداند و کسی است که اگر دیناری به امانت بگیرد جز به اصرار و ایستادگی به تو پس نخواهد داد...» (آل عمران، ۷۵).


چنین آیات پرکنایه ای تفاوت های آشکار میان اهل کتاب را بیان و صورت های گوناگون اقتصادی و سیاسی و فرهنگی آن را نمایان می کند. از همین باب است که قرآن مبارک را می توان سلیم و سلیس ترین سند همزمان برای شناخت اسلام، روی دادهای دوران ظهور آن و عکس العمل های به وجود آورده در میان بت پرستان اطراف و به ویژه معتقدین به کنیسه و کلیسا گرفت. دشمنان نادانی که سر از لاک بربریت و جهالت و کفر خود بر نمی آوردند، جهان و زندگی بی مسئولیت پرستش بت ها و برتری خون و خویشاوند و قبیله را بر هر گونه قید و بند اجتماعی برتر می گرفتند و دشمنان حیله گر دانایی، چون یهودیان و مسیحیان، که برای مقابله با حقیقت اسلام، خردمندانه و با انگیزه کینه ورزی برنامه ریخته اند.


«لتجدن اشد الناس عداوة للذین امنوا الیهود و الذین اشرکوا و لتجدن اقربهم مؤدة للذین امنوا الذین قالوا انا نصاری ذلک بان منهم قسیسین و رهبانا و انهم لا یستکبرون. و اذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تقیض من الدمع مما عرفوا من الحق یقولون ربنا امنا فاکتبنا مع الشاهدین. دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنین را یهودیان و مشرکین خواهی یافت و نزدیک ترین و مهربان ترین کسان به آنان را کسانی می یابی که خود را نصاری می خوانند. بدان جهت که برخی از کشیشان و راهبان آن ها، سرکشی نمی کنند و چون بشنوند آن چه را بر پیامبر نازل شده و به عینه ببینند به سبب درک حقیقت گریان می شوند و می گویند خداوندا ایمان آوردیم نام ما را در زمره ی شاهدین بیاور» (مائده، ۸۲ و ۸۳).


بدین ترتیب دفتر کار تبلیغی بر روی اهل کتاب برای پیوستن به اسلام، با مرور آیات مربوطه، و با دریافت این نتایج بسته می شود که در مجموع، تمام رده های مسیحیت، در پذیرفتن دین جدید و آیات الهی منصف تر و معتقد تر بوده اند و نیز در بدنه ی هر دو دین یهود و نصاری، مردم معمول و بدون مقام در شکل انبوه تری مسلمان شده اند. این کوشش مسلمین و پیامبر و خداوند در دو وجه عمده متشکل بوده است: نخست تذکر این که وعده ی ظهور دین و پیامبر جدید، در تورات و انجیل ثبت بوده و دیگر بازگویی قرآن در باب تاریخ عهد عتیق است تا از این طریق درک اصالت و تعلق قرآن به بارگاه الهی برای سرکردگان لجوج اهل کتاب سهل تر شود. به نظر می رسد که هیچ یک از این دو شیوه در به راه آوردن سران یهود و مسیحیت عمدتا به سبب وابستگی آنان به دکان های خویش، کارساز نبوده است، زیرا شاهد می شویم که زبان خداوند با آنان به منطق و بیان اتمام حجت عتاب آمیز رو می کند.


«و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخرة من الخاسرین. کیف یهدی الله قوما کفروا بعد ایمانهم و شهدوا ان الرسول حق و جاءهم البینات والله لا یهدی القوم الظالمین. اولئک جزاؤهم ان علیهم لعنة الله والملائکة و الناس اجمعین. خالدین فیها لا یخفف عنهم العذاب و لا هم ینظرون. الا الذین تابوا من بعد ذالک و اصلحوا فان الله غفور رحیم. هر کس دینی جز اسلام برگزیند، از او پذیرفته نخواهند شد و در آخرت از زمره ی زیان دیدگان خواهد بود. چه گونه خداوند قومی را هدایت کند، که پس از ایمان و شهادت به حقانیت رسول و ملاحظه ی دلایل روشن باز کافر شدند و خدا به هدایت ستم پیشگان نمی پردازد. جزای آنان لعنت مردم و فرشتگان و خداوند است. جاویدان و بدون گذشت در عذاب بمانند و مورد عنایت قرار نخواهند گرفت. مگر آنان که از این پس توبه کنند و اصلاح شوند که خداوند آمرزنده و مهربان است». (آل عمران، ۸۵ تا ۸۹)


این مرحله ی نخست ابراز خشم خداوند بر اهل کتاب به خاطر بی توجهی آن ها به هدایت های مکرر و متنوع قرآن است، خداوند آنان را نفرین می کند و مشمول لعنت آسمان و زمین می شمارد، با این همه درهای توبه را به روی اهل کتاب نمی بندد و فرصت اصلاح و بازگشت می دهد. زیرا هنوز اهل کتاب به مرحله ی «شرک» و آخرین رده ی سرکشی منتقل نشده اند و به جایی نرسیده اند، که بازگشت شان نیز نامیسر گفته شود.


«ود کثیر من اهل الکتاب لو یردونکم من بعد ایمانکم کفارا حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتی یاتی الله بامره ان الله علی کل شی قدیر. بسیاری از اهل کتاب، گرچه حقیقت بر آن ها آشکار شده، از روی حسد مایل اند شما را هم از ایمان به کفر بازگردانند. ندیده بگیرید و مسامحه کنید تا فرمان صادر شود، که خداوند به هر کار قادر است (بقره، ۱۰۹). ان الدین عندالله الاسلام و ما اختلف الذین اوتوا الکتاب الا من بعد ما جاءهم العلم بغیا بینهم و من یکفر بآیات الله فان الله سریع الحساب. دین مورد پذیرش خداوند اسلام است و اهل کتاب پس از دریافت آگاهی راه خلاف گرفتند و از روی سرکشی به آیات الهی کافر شدند. پس بدانید که خداوند سریع الحساب است (آل عمران، ۱۹). ودت طائفة من اهل الکتاب لو یضلونکم و ما یضلون الا انفسهم. یا اهل الکتاب لم تکفرون بآیات الله و انتم تشهدون. طائفه ای از میان اهل کتاب مایل اند شما را گمراه کنند و نمی دانند که جز خود کسی را به گمراهی نمی کشانند. ای اهل کتاب آیات خدا را انکار نکنید در حالی که خود از شاهدانید (آل عمران، ۶۹ و ۷۰). قل یا اهل الکتاب لم تصدون عن سبیل الله من امن تبغونها عوجا و انتم شهداء و ما الله بغافل عما تعملون. بگو ای اهل کتاب چرا در راه خدا مانع ایجاد می کنید و می خواهید مؤمنان را به راه نادرست بکشانید. شاهد باشید و خدا نیز از اعمال شما غافل نیست (آل عمران، ۹۹). الم تر الی الذین اوتوا نصیبا من الکتاب یشترون الضلالة و یریدون ان تضلوا السبیل. آیا نمی بینی نصیب بر گرفتگان از کتاب را که گم راهی خریده اند و در صددند تا شما را نیز گم راه کنند» (نساء، ۴۴).


تمام این گونه آیات، که دل سوزی و دعوت دوباره، متن و محتوا و منظور اصلی کلمات آن را تشکیل می دهد، در عین حال اعلام فرا رسیدن دوران مقابله و عملیات پنهان و پشت پرده از سوی اهل کتاب است که در مجادله و مباحثه وامانده و شکست خورده اند و نیز به مؤمنین توجه می دهد که هنوز دوران صبر و انتظار و فراهم آوردن فرصت بازگشت برای اهل کتاب به پایان نرسیده است. این گونه آیات الهی، که در قرآن به صورت ها و در مقاطع متعدد و مختلف، پیوسته دریچه های بازگشت را به روی همه باز می گذارد و برای سرکش ترین عناصر دشمن نیز فرصت تزکیه ی کامل و ورود بلافاصله و غیر مشروط به سلک برخورداران از نعم بی پایان الهی را ممکن می کند، در پیشگاه اهل نظر محکم ترین سیلی را بر صورت کسانی فرود می آورد که طوطی وار و از زبان یهودیان کتاب ساز، پیوسته تکرار کرده اند که مسلمین و پیامبر لحظه ای شمشیر از دست فرو نگذارده اند و جز به سوزش تازیانه استدلال نکرده اند! آیات فوق خبر می دهد که اهل کتاب، پس از ناتوانی در مقابله ی مستقیم و مستدل با منطق قرآن، کار فردی بر روی مسلمین را کار ساز گرفته و آغاز کرده اند، به انحاء گوناگون کوشیده اند تا بر مومنین نو پا تاثیر گذارند، به انکار وادارند و به کفر برگردانند. به نظر می رسد که ناکامی در این مرحله نیز، کارشان را به آن جا می کشاند که به آزار مستقیم و تمسخر مسلمین متوسل می شوند.