سیماب وار ی تپم از یاد روی تو

از کتاب: دیوان صوفی عشقری ، غزل

سیماب وار ی تپم از یاد روی تو

یک عمر می شود که اسیرم بموی تو

درد تو داغ داغ نموده دل مرا

عرض نیازمندی نوشتم به سوی تو

بیمار  و زار برسر بستر فتادم ام

دارم حرارت جگر از برق خوی تو

لازم شده است برمن آواز حزین

تبدل جای خود کنم از خاک کوی تو

ورد من است نام شریفت بروز و شب

آسوده ام مدام به این گفتگوی تو 

بر یاد رفته از غم هجر تو هستی ام 

جان و دلم کباب شده از آرزوی تو

دارم ز دور خشکه تشکر از گلشنت

با ان که یکدم آب نخوردم ز جوی تو

اول حروف عشقری از مصرعها برآر

نام خوشی چو طوق فتند در گلوی تو