37

فکری سلجوقی

از کتاب: گرآورده های مهم

عبدالرؤف فکری سلجوقی فرزند عبدالفتاح به سال 1288 خ در شهر هرات دیده به جهان کشود. نخستین دانش های رایج زمان خویش که آموزش فرهنگ اسلامی بود، در خانواده از پدر دانشمند خویش روان شاد عبدالفتاح سلجوقی فرا گرفت و شاگردی استادان مسلم روزگار را پذیرفت.


فکری سلجوقی در سال 1312خ هنگامی که بیست و دو سال از عمرش می گذشت به عضویت افتخاری انجمن ادبی هرات در آمد و در سال 1317خ به عنوان معاون آن انجمن پذیرفته شد. وی در سال 1322خ کارمند موزیم هرات ،1325 خ مدیر مجله ی هرات و به سال 1327خ بار دیگر معاون انجمن ادبی هرات مقرر گردید.


از سال 1343 خ تا پایان عمر٬ عضویت انجمن تاریخ افغانستان، ریاست تالیف و ترجمه وزارت معارف و مدیریت کتابخانهٔ نسخ خطی وزارت اطلاعات و کلتور را داشت.


کار فکری سلجوقی در عرصهٔ فرهنگ چند بعدی بوده و او در زمینه های گوناگون فرهنگ کار های ارزشناکی را انجام داده است، به رنگ مثال: او در زمینه های هنر خطاطی، نقاشی، تذهیب، میناتوری و موسیقی گام گذاشته و آثار درخور ارزش از خود به یادگار مانده است. او درمورد کتاب شناسی و نسخ شناسی نیز دست بلندی داشت. فکری سلجوقی شعر هم سرود و در انواع شعر فارسی چون : قصیده، غزل، مثنوی و رباعی طبع آزمایی نموده وشعر های ارجناکی سروده است. فکری سلجوقی آثار زیادی نیز به نگارش در آورده است ، که از آن شمار میتوان از تعلیقات وی بر دیباچهٔ دوست محمد هروی، که کتابی است زیرنام «کر برخی از خوشنویسان و هنرمندان» نام برد. این اثر پس از وفاتش از سوی انجمن تاریخ و ادب افغانستان، با مقدمهٔ روانشاد عبدالحی حبیبی که در آن روزگار رییس انجمن تاریخ بود در سال 1349 خ چاپ گردیده است. مثنوی  فریدون و زهره اثر دیگری است  که از وی به جا مانده است و اینک پس از گذشت سالهای فراوان از خاموشیش، روی چاپ را می بینید. این مثنوی که نا تمام مانده بود به دست فرزند هنرمندش حسین وفا تکمیل و آراسته گردید ه است و با شرح واژه ها، با  نستعلیق زیبا و تذهیب های دل انگیز، در این روز ها در آلمان منتشر گردیده است. فکری سلجوقی در 22 حوت سال 1347 خ به عمر پنجاه ونه ساله گی ، زنده گی را پدرود گفت .


فکری سلجوقی هری (هرات) و دری را دیوانه وار دوست داشت. طوری که از گفتارش پیداست:


ای خاک هری٬ جان من خسته فدایت

از جان چه بود به که دهم آن به فدایت


 


که خواهانم بجان لفظ دری را

یکی مرغم گلستان هری را


در آن ساعت که از مادر بزادم

به گلزار هری دیده گشادم


نخستین مهد من خاک هری بود

نخستین حرف من حرف دری بود


 



اینک نمونهٔ از کلام فکری سلجوقی زیر عنوان «عهد دیرین»


ای ققنس آتش نفس ، شور و نوا بنیاد کن

بگشای راه ناله را، فریاد کن فریاد کن


رسم نوا آموختی، یک عمر خس اندوختی

آتش به این خاشاک زن، بیداد کن بیداد کن


چون آبنوسی شاخ کن، منقار بر سوراخ کن

نیریز را انجام ده، ماهوار را بنیاد کن


من پرده گیرم تار را، تو نای کن منقار را

عنقا و مسیقار را، هم پرده ی بیداد کن


در آشیان خار و خس، من با تو بودم هم نفس

اکنون که هستم در قفس، آن عهد دیرین یاد کن


خوش با تو بودم در عدم، باری به این زندان غم

سویم گشای بال از کرم، یک دم روانم شاد کن