انگیزه های هجرت مردم افغانستان به ایران
از کتاب: مهاجرت به ایران
، بخش بخش اول
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران همزمان با تحولات افغانستان وتجاوز علنی اتحاد شوروی به منظور اشغال واضافه کردن افغانستان به اردوگاه خود ونیزازین طریق رسیدن به ابهای گرم و در پیشبرد اهداف از قبل تعین شده که همانا رقابت شوروی وامریکا در دستیابی سریع وتسلط برکشور های منطقه برای تصاحب ذخایر عظیم نفت وگاز ومعادن زیر زمینی شمرده میشد بلکوک غرب را واداشت تا کمربند واکنش سریع وبازدارنده را در ایران وپاکستان که متحد قبلی اش بود ایجاد کند وازین طریق کانالهای ارتباطی تامین وارتباطی را با مقاومت مردم افغانستان بوجود اورد وپیروزی انقلاب جمهوری اسلامی ایران هر چند یک رژیم کاملا مذهبی در جامعه باز و
وبا حجم بزرگ مخالفین(حزب توده) با دیدگاههای متضاد کمونستی نزدیک به اتحادشوری بود
که تاثیر گذار بر اوضاع وقبلا در محاسبه های سیاسی اتحاد شووری تثبیت شده بود که میتوانست
در پیشبرد اهداف اتحاد شوروی متحد قابل اطمینان باشد وهمین نکته بلوک غرب را واداشت تا
علیرغم ماهیت های سیاسی واقتصادی در پیروز کردن جمهوری اسلامی از هیج ابزاری دریغ
نکند واین تحول عملا تاثیرات قوی خود را سریع بر اوضاع وخیزشهای مردمی در افغانستان
گذاشت البته پیوند های فرهنگی ومذهبی ولسانی ومشترکاتی تاریخی وبخصوص روند همکاری
های نزدیک واغاز روابط نزدیک که از سال ۱۳۵۴طی سفر سردار داود خان ریس جمهور
وقت افغانستان وعقد تفاهمنامه وقراردادهای بین کشوری با رضا شاه پادشاه وقت ایران امضا
وعقد شده بود وحجم این همکاریها دوملت را بیشتر از هر زمانی بهم نزدیک کرده بود باعث
گردید که مردم افغانستان یک بار دیگر درسخت ترین شرایط بحرانی واوضاع جنگ نا برابر
وبه منظور نجات جان و تامین نیروی مقاومت مردمی خود ایران را بعنوان دومین کشور در
خارج مرزها انتخاب کنند
ایران در موقیعت بافت جدید سیاسی بعنوان جمهوری اسلامی و بزرگ کردن شعار اسلام مرز
ندارد واعلام موضع سیاسی (مرگ بر امریکا ومرگ به شوروی) درسرخط سیاست خارجی اش
ومحکوم کردن تجاوز شوروی به افغانستان ونیز اعلام موضع سیاسی صریح مبنی بر حمایت
خود از جهاد مردم افغانستان باعث شد که دوکتله عظیم از مهاجرین که شامل ملیت تاجیک
بدلیل همزبانی ونژادی بودن وهزاره ها وقزلباشها بدلیل هم مذهبی بودن راه ایران را در پیش
گیرند و ازبکها وسایر اقلیت های دیگر بدلیل نداشتن حق انتخاب نیز ایران را ترجح دادند و
اقوام مهاجر پشتون کشور راه پاکستان رابنابر پیوند های مشترک نژادی،مذهبی ولسانی درپیش
گرفتند ودولت پاکستان «ضیاالحق» بعنوان حامی استوار وپشتوانه محکم در پشت مرزها از
اقوام سدوزائیها وبارکزایی هاودیگر اقوام بزرگ وکوچک بین مرزی بی صبرانه درپشت مرز
ها انتظار میکشید .
باوجودیکه حاکمیت وضع حاکم جدااز جهت ایدئولوژیکی که یدک میکشید از اکثریت پشتونهای
غلجه زدایی تشکیل میشد واین خود تنش ها وواکنش های را جدا از تحولات کلی کشور
دامن میزد واز طرفی نیز هجوم پناهندگان در پشت مرز ها تنشهای رابا مردم محلی ایجاد کرد
ولی دیری نگذشت که این مهاجرین با وجود همه مشکلات ناشی از جنگ بار عظیم اقتصادی و
وفرهنگی را با خود اوردند وبدلیل باز بودن بازار اقتصادی وشغلی در شهر های پاکستان ونیز
وجود تقاضا ونیاز چه دربین خود مهاجرین وچه کمبود های چشمگیربازار کار وشغل وتجارت
مهاجرین به زودی فرصت های مناسب را دردست گرفته وخیلی زود چهره فرهنگی واقتصادی
پاکستان دیگرگون گشت ومضاعف بران هجرت شهروندان کابل ومراکز شهرهای بزرگ ونیز
درپی سیاست تهاجمی وتند دولت پاکستان علیه دولت خلق وپرچم و سرازیر شدن کمکهای بین
الملی و وجود کانالهای خارجی مخالفین طیف چپ مائویستی کشورنیز پاکستان را جای امن
پنداشته وهمه این جریانهای هماهنگ باعث ان گردید که هم دولت وهم مردم پاکستان از وضع
موجود کاملا راضی ومهاجران کشور دراین کشور نفس راحت تر بکشند که متأسفانه مهاجران
ما در ایران وضعیت عکس انرا بلکه ناگوارتر ازانرا از بدو ورود به ایران تجربه کنند وبا
موانع بس تأسف بار روبرو شدند
قابل ذکر است که نیات پنهانی هردو همسایه ما در حفظ منافع شان واینکه از وضعیت موجود
بالاترین بهره برداری سیاسی راانجام دهند همواره سیاست دوگانه وخصمانه را درقبال هرتحول
کشور داشته اند وموقف پاکستان که نسبت به ایران تفاوتهای بیشتر داشت وبعنوان
متحد امریکا ورقیب درجه یک اتحاد شوروی باعث گردید که دست غرب را در اکمال تجهیز و
نیروی مقاومت مردم کشور باز بگذارد ودولت پاکستان نیز ازچنین موقف وفرصت طلائی بالا
ترین استفاده را کمائی کرد ودر نهان سیاست خود را بر سه اصل استوار ساخت :الف - نظارت
برتدارکات سلاح ومهمات مقاومت ونگهداشتن ان در حدی که عکسالعمل شدید شوروی را
بوجود نیاورد ۰ ب-ازظهور یک دولت نهضت مقاومت در خاک اش جلوگیری کند وبراین اساس
به انشعابات سیاسی نهضت مقاومت دامن زد وج- ابتکارعمل در زمینه سیاسی را ازان خود کند
وسرانجام شش گروه جهادی را به رسمیت شناخت که این در امر ذات وماهیت خود بنوعی از
استقلال سیاسی وابتکار عملی این گروه ها را تحت نفوذ وچاکر منشی استخبارات پاکستان قرار
داد ودست استخبارات پاکستان را در درون احزاب بازکرد وسران احزاب برای بقا وقدرتمند شدن
در صحنه وجغرافیای مبارزاتی پیش از پیش ملزم به خواسته های استخبارات ودولت پاکستان
گردید که چنین سیاست را از سوی ایران هم شاهد شدم وهردو کشور در محاسبات خود بشکل
هماهنگ ودر رقابت عمل کردند که از اتخاذ این سیاست مهاجرین ما بیشترین ضربه وصدمات
را متحمیل شدند وعملا بعنوان مهاجران رها شده درزدوبند های معامله های ننگین قرار گرفتند
وانتظارات و اعاده حقوق شانرا درین بازی کثیف از دست دادند وصرفا بعنوان ابزار تبلیغاتی
گروه ها واحزاب جهادی ومنبع درامد همسایه ونیز بعنوان ابزار فشار دولتهای همسایه در جهت
چانه زنی های سیاسی ومؤقف یافتن بین الملی ودنیای ازاد گردید وبجای اینکه احزاب وگروه
های جهادی مسول حمایت وبرآورده شدن حقوق انسانی و تأمین حیثیت وموقف انها بعنوان
پناهنده ومهاجر در کشور های همسایه شوند این احزاب خود دلا ل های خودی شدند که
احساس موقف و هویت برده های قرن بیستم را بعنوان رابط مهاجرین نزد دولت های
همسایه تداعی کردند
رژیم جمهوری اسلامی که در تبلیغات فرامرزی خود همه گونه مهارت داشت در ذهنیت سازی
جذب مهاجرین وحمایت های بی دریغانه بقول خود شان تلاشهای را اغاز کرد وبرای این کار
یک ایستگاه رادیوی در مشهد نزدیک مرزهای غربی افغانستان «رادیو مشهد » اقدام کرد و
واز طریق این ایستگاه تبلیغات وسیع در حمایت از نیروی مقاومت ویاری رسانیدن به مهاجرین
اغاز کردند وبا شعار های داغ وپرآب وفریبنده مثل: ما از جهاد مردم افغانستان حمایت میکنیم
وجمهوری اسلامی تا پیروزی جهاد مردم مسلمان افغانستان را تنها نمیگذارد واسلام مرز ندارد
ومرزهای جمهوری اسلامی از مهاجرین با افتخار پذیرای میکند و... واینگونه با ریأ
مهاجرین بی پناه را ترغیب بسوی مرزهایش کرد واین تبلیغات ذهنیت اقشارهای مختلف
مهاجرین بخصوص شیعیان وفارسی زبانها را بیشتر جلب کرد وانها با گذر از پاکستان بسوی
مرزهای ایران سرازیر شدند وخط ترانسپورت حد فاصل کویته -تفتان یکی از پردرآمد ترین
خط ترانسپورتی غرب پاکستان شد، تا مهاجرین با پرداخت هزینه های چندین برابر ودست
بدست شدن دلال های خودی ومحلی وهفته ها ماندن در مسافر خانه های کویته که جز معامله
دلالها به بهانه های مختلف سرهم میشد وبا همه این تلخیها به تفتان خط مرزی پاکستان ایران
میرسیدند وتصور میکردند که به مرزهای بهشت نزدیک شده اند و فرشته ها به زخم های دل
انها مرهم برادری خواهد گذاشت اما بی خبر ازاینکه در مرزهای پا خواهند گذاشته که امید
تبدیل به یأس و انتظارات شان مبدل به بغض های خواهد شد که در دلها سنگ خواهد گشت۰
ودر تفتان که منطقه شدیدا خشک وخشن وافتاب بسار سوزان واب هوای بس غیر قابل تحمل
داردودر اوایل تنها یک دو سرپناه برای مسافرین از راه رسیده وموتروانهای پاکستانی بود که
به ایران می آمدند وبیشتر هزاره های کویته وبلوچهای منطقه رفت وآمد داشتند با ورود
مهاجرین دراین منطقه مرزی سپری کردن چند شب وروز این محل رونق گرفته ومهاجرین
طبق برنامه های نیروی مرزی ایرانکه هفته چند بار مرز را از گلوگاهی بنام میل ۷۲ باز
میکردند باید انتظار میکشیدند زیرا پشت سیم های خاردار ایران هیج سرپناهی نبود وجز شبهای
ریگ روان وروز های سوزان چیزی بهچشم نمیخورد وخانواده ها ومهاجرین مجرد که از
پذیرش باز می ماندن بناچار چنین وضعیتتحمل میکردند وروز به روزبا تغیر اوضاع مهاجرین
در شرایط بدتر وغیر قابل تحمل ترقرار میگرفتند بطوریکه در امتداد سیم های خارداروصحرای
سوزان قبرستانی از فوت کودکان وسالخوردگان بزرگتر میشد واز طرفی قاقچبران بلوچ از
شرایط کمال استفاده کرده و با خط ترانسپورتی موترسایکل در امتداد مرز با تبلیغ اینکه مجرد
ها را ایران نمی پذیرد سعی در انتقال ها به زاهدان شهر مرزی ایران مبادرت میکردند که بعد
ها این امکانات ساده انها تبدیلموتر ها شد ونیروهای مرزی کاملا ازین موضوع اگاه بودند
انها مرهم برادری خواهد گذاشت اما بی خبر ازاینکه در مرزهای پا خواهند گذاشته که امید
تبدیل به یأس و انتظارات شان مبدل به بغض های خواهد شد که در دلها سنگ خواهد گشت
ودر تفتان که منطقه شدیدا خشک وخشن وافتاب بسار سوزان واب هوای بس غیر قابل تحمل
داردودر اوایل تنها یک دو سرپناه برای مسافرین از راه رسیده وموتروانهای پاکستانی بود که
به ایران می آمدند وبیشتر هزاره های کویته وبلوچهای منطقه رفت وآمد داشتند با ورود
مهاجرین دراین منطقه مرزی سپری کردن چند شب وروز این محل رونق گرفته ومهاجرین
طبق برنامه های نیروی مرزی ایرانکه هفته چند بار مرز را از گلوگاهی بنام میل ۷۲ باز
میکردند باید انتظار میکشیدند زیرا پشت سیم های خاردار ایران هیج سرپناهی نبود وجز شبهای
ریگ روان وروز های سوزان چیزی بهچشم نمیخورد وخانواده ها ومهاجرین مجرد که از
پذیرش باز می ماندن بناچار چنین وضعیتتحمل میکردند وروز به روزبا تغیر اوضاع مهاجرین
در شرایط بدتر وغیر قابل تحمل ترقرار میگرفتند بطوریکه در امتداد سیم های خارداروصحرای
سوزان قبرستانی از فوت کودکان وسالخوردگان بزرگتر میشد واز طرفی قاقچبران بلوچ از
شرایط کمال استفاده کرده و با خط ترانسپورتی موترسایکل در امتداد مرز با تبلیغ اینکه مجرد
ها را ایران نمی پذیرد سعی در انتقال ها به زاهدان شهر مرزی ایران مبادرت میکردند که بعد
ها این امکانات ساده انها تبدیل به موتر ها شد ونیروهای مرزی کاملا ازین موضوع اگاه بودند
وقتیکه مهاجرین از طریق راه قاچاق به زاهدان میرسید با راهنمای به قاچاقبران به دفتر
گروه ها میرفتند ومسولین گروهها هم با گرفتن مبلغی برگه تردد مؤقت انها را خود
از قرارگاه انصار ویا فرمانداری سیستان وبلوچستان میگرفتند و...
وبا حجم بزرگ مخالفین(حزب توده) با دیدگاههای متضاد کمونستی نزدیک به اتحادشوری بود
که تاثیر گذار بر اوضاع وقبلا در محاسبه های سیاسی اتحاد شووری تثبیت شده بود که میتوانست
در پیشبرد اهداف اتحاد شوروی متحد قابل اطمینان باشد وهمین نکته بلوک غرب را واداشت تا
علیرغم ماهیت های سیاسی واقتصادی در پیروز کردن جمهوری اسلامی از هیج ابزاری دریغ
نکند واین تحول عملا تاثیرات قوی خود را سریع بر اوضاع وخیزشهای مردمی در افغانستان
گذاشت البته پیوند های فرهنگی ومذهبی ولسانی ومشترکاتی تاریخی وبخصوص روند همکاری
های نزدیک واغاز روابط نزدیک که از سال ۱۳۵۴طی سفر سردار داود خان ریس جمهور
وقت افغانستان وعقد تفاهمنامه وقراردادهای بین کشوری با رضا شاه پادشاه وقت ایران امضا
وعقد شده بود وحجم این همکاریها دوملت را بیشتر از هر زمانی بهم نزدیک کرده بود باعث
گردید که مردم افغانستان یک بار دیگر درسخت ترین شرایط بحرانی واوضاع جنگ نا برابر
وبه منظور نجات جان و تامین نیروی مقاومت مردمی خود ایران را بعنوان دومین کشور در
خارج مرزها انتخاب کنند
ایران در موقیعت بافت جدید سیاسی بعنوان جمهوری اسلامی و بزرگ کردن شعار اسلام مرز
ندارد واعلام موضع سیاسی (مرگ بر امریکا ومرگ به شوروی) درسرخط سیاست خارجی اش
ومحکوم کردن تجاوز شوروی به افغانستان ونیز اعلام موضع سیاسی صریح مبنی بر حمایت
خود از جهاد مردم افغانستان باعث شد که دوکتله عظیم از مهاجرین که شامل ملیت تاجیک
بدلیل همزبانی ونژادی بودن وهزاره ها وقزلباشها بدلیل هم مذهبی بودن راه ایران را در پیش
گیرند و ازبکها وسایر اقلیت های دیگر بدلیل نداشتن حق انتخاب نیز ایران را ترجح دادند و
اقوام مهاجر پشتون کشور راه پاکستان رابنابر پیوند های مشترک نژادی،مذهبی ولسانی درپیش
گرفتند ودولت پاکستان «ضیاالحق» بعنوان حامی استوار وپشتوانه محکم در پشت مرزها از
اقوام سدوزائیها وبارکزایی هاودیگر اقوام بزرگ وکوچک بین مرزی بی صبرانه درپشت مرز
ها انتظار میکشید .
باوجودیکه حاکمیت وضع حاکم جدااز جهت ایدئولوژیکی که یدک میکشید از اکثریت پشتونهای
غلجه زدایی تشکیل میشد واین خود تنش ها وواکنش های را جدا از تحولات کلی کشور
دامن میزد واز طرفی نیز هجوم پناهندگان در پشت مرز ها تنشهای رابا مردم محلی ایجاد کرد
ولی دیری نگذشت که این مهاجرین با وجود همه مشکلات ناشی از جنگ بار عظیم اقتصادی و
وفرهنگی را با خود اوردند وبدلیل باز بودن بازار اقتصادی وشغلی در شهر های پاکستان ونیز
وجود تقاضا ونیاز چه دربین خود مهاجرین وچه کمبود های چشمگیربازار کار وشغل وتجارت
مهاجرین به زودی فرصت های مناسب را دردست گرفته وخیلی زود چهره فرهنگی واقتصادی
پاکستان دیگرگون گشت ومضاعف بران هجرت شهروندان کابل ومراکز شهرهای بزرگ ونیز
درپی سیاست تهاجمی وتند دولت پاکستان علیه دولت خلق وپرچم و سرازیر شدن کمکهای بین
الملی و وجود کانالهای خارجی مخالفین طیف چپ مائویستی کشورنیز پاکستان را جای امن
پنداشته وهمه این جریانهای هماهنگ باعث ان گردید که هم دولت وهم مردم پاکستان از وضع
موجود کاملا راضی ومهاجران کشور دراین کشور نفس راحت تر بکشند که متأسفانه مهاجران
ما در ایران وضعیت عکس انرا بلکه ناگوارتر ازانرا از بدو ورود به ایران تجربه کنند وبا
موانع بس تأسف بار روبرو شدند
قابل ذکر است که نیات پنهانی هردو همسایه ما در حفظ منافع شان واینکه از وضعیت موجود
بالاترین بهره برداری سیاسی راانجام دهند همواره سیاست دوگانه وخصمانه را درقبال هرتحول
کشور داشته اند وموقف پاکستان که نسبت به ایران تفاوتهای بیشتر داشت وبعنوان
متحد امریکا ورقیب درجه یک اتحاد شوروی باعث گردید که دست غرب را در اکمال تجهیز و
نیروی مقاومت مردم کشور باز بگذارد ودولت پاکستان نیز ازچنین موقف وفرصت طلائی بالا
ترین استفاده را کمائی کرد ودر نهان سیاست خود را بر سه اصل استوار ساخت :الف - نظارت
برتدارکات سلاح ومهمات مقاومت ونگهداشتن ان در حدی که عکسالعمل شدید شوروی را
بوجود نیاورد ۰ ب-ازظهور یک دولت نهضت مقاومت در خاک اش جلوگیری کند وبراین اساس
به انشعابات سیاسی نهضت مقاومت دامن زد وج- ابتکارعمل در زمینه سیاسی را ازان خود کند
وسرانجام شش گروه جهادی را به رسمیت شناخت که این در امر ذات وماهیت خود بنوعی از
استقلال سیاسی وابتکار عملی این گروه ها را تحت نفوذ وچاکر منشی استخبارات پاکستان قرار
داد ودست استخبارات پاکستان را در درون احزاب بازکرد وسران احزاب برای بقا وقدرتمند شدن
در صحنه وجغرافیای مبارزاتی پیش از پیش ملزم به خواسته های استخبارات ودولت پاکستان
گردید که چنین سیاست را از سوی ایران هم شاهد شدم وهردو کشور در محاسبات خود بشکل
هماهنگ ودر رقابت عمل کردند که از اتخاذ این سیاست مهاجرین ما بیشترین ضربه وصدمات
را متحمیل شدند وعملا بعنوان مهاجران رها شده درزدوبند های معامله های ننگین قرار گرفتند
وانتظارات و اعاده حقوق شانرا درین بازی کثیف از دست دادند وصرفا بعنوان ابزار تبلیغاتی
گروه ها واحزاب جهادی ومنبع درامد همسایه ونیز بعنوان ابزار فشار دولتهای همسایه در جهت
چانه زنی های سیاسی ومؤقف یافتن بین الملی ودنیای ازاد گردید وبجای اینکه احزاب وگروه
های جهادی مسول حمایت وبرآورده شدن حقوق انسانی و تأمین حیثیت وموقف انها بعنوان
پناهنده ومهاجر در کشور های همسایه شوند این احزاب خود دلا ل های خودی شدند که
احساس موقف و هویت برده های قرن بیستم را بعنوان رابط مهاجرین نزد دولت های
همسایه تداعی کردند
رژیم جمهوری اسلامی که در تبلیغات فرامرزی خود همه گونه مهارت داشت در ذهنیت سازی
جذب مهاجرین وحمایت های بی دریغانه بقول خود شان تلاشهای را اغاز کرد وبرای این کار
یک ایستگاه رادیوی در مشهد نزدیک مرزهای غربی افغانستان «رادیو مشهد » اقدام کرد و
واز طریق این ایستگاه تبلیغات وسیع در حمایت از نیروی مقاومت ویاری رسانیدن به مهاجرین
اغاز کردند وبا شعار های داغ وپرآب وفریبنده مثل: ما از جهاد مردم افغانستان حمایت میکنیم
وجمهوری اسلامی تا پیروزی جهاد مردم مسلمان افغانستان را تنها نمیگذارد واسلام مرز ندارد
ومرزهای جمهوری اسلامی از مهاجرین با افتخار پذیرای میکند و... واینگونه با ریأ
مهاجرین بی پناه را ترغیب بسوی مرزهایش کرد واین تبلیغات ذهنیت اقشارهای مختلف
مهاجرین بخصوص شیعیان وفارسی زبانها را بیشتر جلب کرد وانها با گذر از پاکستان بسوی
مرزهای ایران سرازیر شدند وخط ترانسپورت حد فاصل کویته -تفتان یکی از پردرآمد ترین
خط ترانسپورتی غرب پاکستان شد، تا مهاجرین با پرداخت هزینه های چندین برابر ودست
بدست شدن دلال های خودی ومحلی وهفته ها ماندن در مسافر خانه های کویته که جز معامله
دلالها به بهانه های مختلف سرهم میشد وبا همه این تلخیها به تفتان خط مرزی پاکستان ایران
میرسیدند وتصور میکردند که به مرزهای بهشت نزدیک شده اند و فرشته ها به زخم های دل
انها مرهم برادری خواهد گذاشت اما بی خبر ازاینکه در مرزهای پا خواهند گذاشته که امید
تبدیل به یأس و انتظارات شان مبدل به بغض های خواهد شد که در دلها سنگ خواهد گشت۰
ودر تفتان که منطقه شدیدا خشک وخشن وافتاب بسار سوزان واب هوای بس غیر قابل تحمل
داردودر اوایل تنها یک دو سرپناه برای مسافرین از راه رسیده وموتروانهای پاکستانی بود که
به ایران می آمدند وبیشتر هزاره های کویته وبلوچهای منطقه رفت وآمد داشتند با ورود
مهاجرین دراین منطقه مرزی سپری کردن چند شب وروز این محل رونق گرفته ومهاجرین
طبق برنامه های نیروی مرزی ایرانکه هفته چند بار مرز را از گلوگاهی بنام میل ۷۲ باز
میکردند باید انتظار میکشیدند زیرا پشت سیم های خاردار ایران هیج سرپناهی نبود وجز شبهای
ریگ روان وروز های سوزان چیزی بهچشم نمیخورد وخانواده ها ومهاجرین مجرد که از
پذیرش باز می ماندن بناچار چنین وضعیتتحمل میکردند وروز به روزبا تغیر اوضاع مهاجرین
در شرایط بدتر وغیر قابل تحمل ترقرار میگرفتند بطوریکه در امتداد سیم های خارداروصحرای
سوزان قبرستانی از فوت کودکان وسالخوردگان بزرگتر میشد واز طرفی قاقچبران بلوچ از
شرایط کمال استفاده کرده و با خط ترانسپورتی موترسایکل در امتداد مرز با تبلیغ اینکه مجرد
ها را ایران نمی پذیرد سعی در انتقال ها به زاهدان شهر مرزی ایران مبادرت میکردند که بعد
ها این امکانات ساده انها تبدیلموتر ها شد ونیروهای مرزی کاملا ازین موضوع اگاه بودند
انها مرهم برادری خواهد گذاشت اما بی خبر ازاینکه در مرزهای پا خواهند گذاشته که امید
تبدیل به یأس و انتظارات شان مبدل به بغض های خواهد شد که در دلها سنگ خواهد گشت
ودر تفتان که منطقه شدیدا خشک وخشن وافتاب بسار سوزان واب هوای بس غیر قابل تحمل
داردودر اوایل تنها یک دو سرپناه برای مسافرین از راه رسیده وموتروانهای پاکستانی بود که
به ایران می آمدند وبیشتر هزاره های کویته وبلوچهای منطقه رفت وآمد داشتند با ورود
مهاجرین دراین منطقه مرزی سپری کردن چند شب وروز این محل رونق گرفته ومهاجرین
طبق برنامه های نیروی مرزی ایرانکه هفته چند بار مرز را از گلوگاهی بنام میل ۷۲ باز
میکردند باید انتظار میکشیدند زیرا پشت سیم های خاردار ایران هیج سرپناهی نبود وجز شبهای
ریگ روان وروز های سوزان چیزی بهچشم نمیخورد وخانواده ها ومهاجرین مجرد که از
پذیرش باز می ماندن بناچار چنین وضعیتتحمل میکردند وروز به روزبا تغیر اوضاع مهاجرین
در شرایط بدتر وغیر قابل تحمل ترقرار میگرفتند بطوریکه در امتداد سیم های خارداروصحرای
سوزان قبرستانی از فوت کودکان وسالخوردگان بزرگتر میشد واز طرفی قاقچبران بلوچ از
شرایط کمال استفاده کرده و با خط ترانسپورتی موترسایکل در امتداد مرز با تبلیغ اینکه مجرد
ها را ایران نمی پذیرد سعی در انتقال ها به زاهدان شهر مرزی ایران مبادرت میکردند که بعد
ها این امکانات ساده انها تبدیل به موتر ها شد ونیروهای مرزی کاملا ازین موضوع اگاه بودند
وقتیکه مهاجرین از طریق راه قاچاق به زاهدان میرسید با راهنمای به قاچاقبران به دفتر
گروه ها میرفتند ومسولین گروهها هم با گرفتن مبلغی برگه تردد مؤقت انها را خود
از قرارگاه انصار ویا فرمانداری سیستان وبلوچستان میگرفتند و...