اسلام و شمشیر
یادداشت های «اسلام و شمشیر»، که به اجازه ی الهی، ممکن است بسیار هم مطول شود، در پی اثبات این است که حکایت شمشیر کشی های آغازین مسلمین، به روی یکدیگر، به روی کفار و بت پرستان مکه و مدینه و یهودیان و طبیعتا به روی مردمی که پس از رحلت پیامبر رحمت و معدلت، به اسلام پیوسته اند، مدارک قرآنی ندارد و غالب بل تمامی آن ها افسانه هایی است آمده در یک سلسله کتاب، که زمان تالیف و حضور تاریخی و فرهنگی مولفان آن ها فاقد سند اثباتی متقن است و امروز با عناوین کلی سیره و مغازی و فتوح و مجموعه هایی از روایات و احادیث معرفی می شوند.
این یادداشت ها در عین حال می خواهد بیان کند که در قرون متمادی، مسئولین عقیدتی مسلمین، در هر رده که بوده اند، نه فقط مجدانه به ارزیابی صحت وسقم داده ها وادعاهای این کتاب ها ورود نکرده اند، بل تا آن جا که در دسترس است، در هزاره ی اخیر، فرهنگ اسلامی جز به تایید این گونه نوشته ها تظاهر نداشته و تقریبا تمامی مفسرین و مترجمین جز در جهت تمدید و مدد به مطالب این محصولات بی صاحب سخنی نگفته و ننوشته اند! این یادداشت ها فقط از مسیر باز خوانی بیانات قرآن، در عین حال به دنبال اشاره و انتشار این مدخل است که قرآن عظیم، در تمام امور، صریح تر و امین تر از آن است که نیازمند تفسیر و تعبیر بدانیم و با برجسته کردن مکالمات و مخاطبات الهی، با گزیده ترین پیامبرش، محمد ستوده، صلوات الله، توجه می دهد که اگر خداوند حتی بدون رعایت کم ترین ملاحظه ای نسبت به موقعیت رسول اکرم، که در میان منکران و دشمنان احاطه شده بود، در دفعات مکرر و متعدد و به صورتی محکم و مسلم، به رسول خود تذکر اصلاح و حتی وعده ی عذاب و عقاب می دهد، پس این کتابی نیست که دست آویز حمایت از دست نوشته های آدمیان ناشناسی قرار دهیم که قصد کلی آلودن دین مشفقانه ی اسلام به تجاوز و خون ریزی و تخریب و بی ترحمی داشته اند و بدون استثنا و تمامی آن ها تدارک ابزار و آمپولی است که قوم یهود برای تزریق اسراییلیات خود در رگ مسلمین فراهم کرده اند و برای پذیرش این تردید و رد کلی و عمومی و دربست و بدون استثنای این مکتوبات، کافی است به آن دلیل فنی پیش گفته توجه کنیم که خط عرب در سال هایی که از تالیف این کتاب ها و حضور این مولفین خبر می دهند هنوز استعداد عرضه ی هیچ متنی، حتی قرآن را، به صورت کتاب در جهان اسلام نداشته است.
«ما کان علی النبی من حرج فیما فرض الله له سنة الله فی الذین خلوا من قبل و کان امر الله قدرا مقدورا. الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الا الله و کفی بالله حسیبا. پیغمبر در امری که خدا بر او مقرر فرموده (ازدواج با زینب) مسئولیتی ندارد. رویه ی الهی در بین اقوام گذشته نیز همین بوده و امر خدا مقدر و واجب الاجراست. نیت خدا درباره ی کسانی که امر او را ابلاغ می کنند همین است که استثنائات و مزیاتی در توسعه ی امر نکاح و حلال بودن بعضی از امور حرام درباره ی انبیاء و مأموران خود که فقط از او می ترسند و از احدی بیم و باک ندارند مقرر می دارد و تنها خدا برای حساب اعمال خلق و مراقبت کار آن ها کافی است». (احزاب، ۳۸ و ۳۹، خلیل الله صبری، طبقات آیات ص ۸۶)
ملاحظه کنید یکی از آیات روشن الهی در باب فرض رعایت هایی در سنت و دستورات خداوند برای انبیاء، در ترجمه ی فارسی به چه صورتی در آمده و چه گونه تعبیر شده است!!! این حکم عام و آموزنده، در این جا به اجازه ی ازدواجی محدود شده و سرانجام به آن حد از برچسب و بهتان به قرآن رسیده است که با افزودن سطوری بر آیه، مدعی شود خداوند درباره ی انبیاء خود قائل به اختصاصات و استثنائاتی بوده که در حد عدم رعایت محرمات نیز مجاز بوده اند و از آن که کلامی از این برداشت سخیفانه و سبک و حتی کافرانه در متن و بطن مبارک آیه نیست، پس بپذیرید که مفسرین و مترجمین قرآن، گاه در کنار نص صحیح و صریح کتاب خداوند، برای منظورهای معینی که غالبا تایید تدارکات کتاب های سیره و مغازی و فتوح پیش گفته است، از خود، به نام باری تعالی، آیه نازل کرده و به قرآن مبارک افزوده اند!!!
یادداشت های «اسلام و شمشیر»، با عرضه ی مستقیم و بدون پیرایه های معمول در آیات قرآن، توجه می دهد که اگر خداوند در قرآن مبین چهره ی پیامبر گزیده اش را نیاراسته، او را خاص و بی خطا نگفته و در بیان لغزش های کوچک و بزرگ رسول خود بی گذشت و حتی سخت گیر و حساب رس بوده، پس این چه مصیبتی است که گریبان مسلمین را به صورت باور حواشی افزوده بر این تنها متن اصلی و قابل ارائه و صحیح دین اسلام، گرفته است؟ و اگر خداوند با فشار و تذکر و ترنم آیات فصیح و فراوان، رسول خود را به دوری از انحراف می خواند، پس این صداقت و صراحت قرآن در بیان هدایت های رسول معلوم می کند که آدمی در مرتبه ی یک بشر عادی و حتی امی هم، با تبعیت از دستورات الهی و با حمایت او، قادر است تا مقام عالی جاه ترین پیامبر خدا صعود کند. ما از طریق دنبال کردن آیاتی که در آن ها خداوند به پیامبرش در درجات متفاوت هشدار و اخطار می دهد، لااقل می آموزیم که کسی معصوم بالفطره و بی نیاز از ستیز با نا به سامانی های پیچ در پیچ زندگی، در زمینه های اقتصاد و اخلاق، به دنیا نمی آید و حتی با مراقبت و هدایت مستمر خداوند، این انسان ظلوم و جهول قادر نیست که مطلقا از آسیب ها و انحرافات مصون بماند و وعده ی مکرر بخشش، در مکالمات الهی در قرآن، سببی جز این شناخت الهی از بطن و متن زندگی این جهانی انسان ندارد.
«ربکم اعلم بما فی نفوسکم ان تکونوا صالحین فانه للاوابین غفورا. خداوند ازباطن شما آگاه است و اگر نیکوکار شوید، پس نسبت به توبه کاران مرحمت خواهد داشت». (اسراء ۲۵)
اکنون به گفت و گوی خویش باز آیم و از پس ارائه ی آیاتی که رسول را فقط مامور ابلاغ می شناخت، آیاتی را اضافه و برجسته کنم که خداوند پیامبرش را می خواند تا در پی تاثیر آیات قرآن بر مردم اطراف خویش نباشد و او را در یک سلسله از تاکیدات فراوان، از تظاهر به وکالت و نیابت از سوی خداوند برای بازپرسی عقیدتی مردم، از مومن و مشرک، برحذر می دارد! آن چه در سطور بعد این بررسی ها می آید خردمند را به این تامل می خواند که از مسیر این فرمایشات الهی به اوضاع اجتماعی عصر و حوزه ی تولد اسلام پی ببرد و اسیر تلقیناتی نباشد و نشود، که به طور معمول، از درون کوزه ی همان کتاب های پیش گفته ی بی اعتبار بیرون می تراود.
«لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی لاانفصام لها و الله سمیع علیم. اجباری در دین نیست راه و گمراهی بیان می شود آن کس که از سرکشی دست کشید و به خداوند گرایید، تکیه گاهی مطمئن و استوار گزیده است و خداوند شنوای داناست». ( بقره، ۲۵۶).
یادداشت های اسلام و شمشیر، با ارائه ی ادله ی کافی از قرآن، در پی آن است تا ثابت کند این پیام واضح الهی در گزینش آزادانه ی دین، تا پایان نزول آخرین آیه ی قرآن، به قدر لغتی معارض ندارد و آن گاه که مباحث و مبانی اصلی و پایانی این سطور را عرضه کردم، شاید کسانی به این اندیشه مایل شوند که رسیدن به مسند پیشگامی و اجتهاد در اسلام، موکول و مکفی به حل مشکلات و مبطلات نماز و آداب طهارت و طلاق نیست و دعوت عام به پیراستن فرهنگ اسلامی از انبوه تلقینات یهودیان و تبلیغ اسرائیلیات، به خصوص در واویلای امروز، نخستین وظیفه ی آن معمر و مجتهدی است که بخواهد قدر قسم خداوند به «عصر» را رعایت کند. اگر می پذیریم و مدعی می شویم که آیه ی بالا در مدینه نازل شده، و همان کتاب ها، حضور پیامبر گرامی در مدینه را، با آغاز شمشیر کشی های ایشان مقارن کرده اند، در این صورت نمی گویند که پیامبر بزرگوار نخستین ناقض آیات الهی بوده است؟!!!
«هرکس از رسول اطاعت کند، در حقیقت از من اطاعت کرده است، و اگر سرپیچید، تو را بر او نگهبان نکرده ایم. (نساء، ۸۰)
اگر خداوند اراده داشت، مشرکی نبود، و ما تو را بر کسی نگهبان نکرده ایم و تو بر آن ها وکالت نداری. (انعام، ۱۰۷)
اگر خدا اراده می کرد مردم سراسر زمین ایمان می آوردند و تو می خواهی که به زور و اکراه مومن بسازی؟ (یونس، ۹۹)
پروردگار بر احوال همه آگاه است می داند چه کسی را عذاب و بر چه کسی رحمت کند. و ما تو را به وکالت کسی نفرساده ایم. (اسراء، ۵۴)
ما از طریق تو این کتاب بر حق را برای مردم فرستاده ایم. اگر کسی هدایت شد خود را رهانده و اگر گمراه ماند ضلالت به او بر می گردد و تو بر کسی وکیل نیستی. (زمر، ۴۱)
کار کسانی که جز خدا را می پرستند با ماست و تو وکیل آن ها نیستی. (شوری، ۶)
من از روی بسیاری از آیات مشابه عبور کرده ام، که با همین زبان نه چندان نرم، پیامبر را از دخالت در امور دیگران و در کار خداوند نهی کرده است. چنان که آیه ی ۸۰ سوره ی مبارکه ی نساء که در نمونه آیات بالا خوانده شد، عتابی است تا رسول الله اطاعت از آیات الهی را به حساب اطاعت از خود نگذارد. این ها نشانه ی اقتدار و تسلط و علم و آگاهی و علامت استحکام مهاری است که در باب تمامی امور عالم به دست خداوند است. آنان که قرآن را نه برای کسب ثواب در ایامی معین، بل برای تربیت خویش و اجابت فرمان الهی برای حضور فداکارانه در پهنه ی پرورش آدمی می خوانند، نیک دریافته اند که خداوند، اگر بر مبنای شناسایی ذات لایزال او در قرآن کریم قضاوت کنیم، هرگز پیامبر خود را مجاز نمی داشت تا بر قول کتاب های مشکوک و مملو از اسراییلیات، در موضوع مغازی و سیره و غیره، به قصد کسب غنائم، کنار چاه های آب صحاری کمین بنشیند و کاروان های عبوری را غارت و کشتار کند.