114

اسلام و شمشیر

از کتاب: اسلام و شمشیر ، بخش ۱۳

به دشوار و طولانی ترین بخش این بررسی ها ورود می کنم و از خداوند استدعای عنایت و مدد دارم تا از عهده برآیم و آن، رسیدگی به مجموعه خطاب هایی است که در قرآن مبین در باب یهود و نصاری و اهل کتاب آمده است تا سیر و سلوک و سر انجام ستیز ناگزیری را دنبال کنم که پیامبر اسلام با دو دین بزرگ پیش از خود در مقابل داشته است. بررسی آیات مربوط به این سیر، جدای از شناخت به تر تاریخ و مسائل و مراتب افت و خیزدر روابط اجتماعی و عقیدتی صدر اسلام، از صادق ترین راه نمایانی است که ما را به نظم و ترتیب و تاریخ گذاری منطقی تری در موضوع نزول سوره ها و آیات الهی هدایت می کند و در نهایت با شناخت سیما و سایه ی اهل کتاب در قرآن کریم، به بنیان نحوه ی مقابله با ویرانگری های یهود و نصاری در آغاز طلوع اسلام ورود خواهیم کرد و با حصه ای از موذیانه و موثرترین اعمال آن ها، یعنی سند سازی مجعول و مکتوب، در همان دوران حیات پیامبر خدا آشنا خواهیم شد. این بررسی، در آغاز، اندکی به هویت شناسی قوم یهود می پردازد و از زاویه ی تازه ای به ظهور یهودیت به عنوان یک قوم و نیز کهن ترین دین غیر زمینی در تاریخ تمدن انسان، می نگرد. زاویه ای که چندان فراخ نیست و کسان بسیاری از آن عبور نکرده اند. 

«و به یاد آورید که از آل فرعون نجات تان دادیم، که از او در فشار و عذاب بودید، پسران تان را می کشتند و زنان تان را نگه می داشتند، و این آزمون بزرگ الهی بود. و دریا را شکافتیم تا نجات یابید و فرعونیان را غرق کردیم در حالی که خود نظاره می کردید». (بقره، ۴۹ و ۵۰)


این حکایت خروج آدمیانی از مصر، به رهبری موسی پیامبر خداست که مامور نجات آن مردم از ستم فرعونیان شده بود. تاریخ نگار می پرسد این گروه، که به نشانه ی نحوه ی برخورد سیاسی و اجتماعی با آنان، ظاهرا قبطی و از بومیان و مردم مصر نبوده اند، تعلق به کدام قوم و پیش از رسالت موسی، چه دینی داشته اند؟ زیرا بی شک قبل از عرضه ی ده فرمان و نزول کتاب تورات، که در صحرا و پس از خروج از مصر انجام شده، نمی توان از یهودیت به عنوان یک دین و پیروان آن، چیزی گفت. به زبان ساده تر، موسی یهودیان را از ستم فرعون نجات نداد، بل گروهی را در خروج از مصر سرپرستی کرد که می باید بعد ها با قبول آموزه های الهی در تورات و عمل به ده فرمان اولیه، یهودی شوند!


«و آن کتاب را به موسی دادیم تا راه نمای بنی اسراییل شود که کم تر از مرا به کار سازی نگیرند». (اسراء، ۲)


پس ارائه و عرضه ی کتاب به موسی آغاز هدایت بنی اسراییل به خدا پرستی است، که آیه می گوید دون خدا را به کار سازی می گرفته و به خدایی می پذیرفته اند. اما این بیان الهی، گرچه تلویحا به بت پرستی آن قوم، پیش از هدایت های تورات اشاره دارد، اما متضمن شناخت زبان، نژاد، تعلقات قومی این ستم دیدگان از فشار فرعون نمی شود. اگر چنان که یهودیان مرسوم کرده اند و مدعی می شوند، آن ها را از نژاد و نسل ابراهیم و یعقوب بدانیم، خطای بزرگی مرتکب شده ایم، زیرا قرآن صادق، با شدت تمام، این انتساب را مردود می شمارد. 


«ای اهل کتاب در باب ابراهیم جای مجادله نیست. مگر نمی اندیشید که تورات و انجیل پس از او نازل شده است؟ در چیزی مجادله می کنید که شما نمی دانید ولی خدا می داند. ابراهیم یهودی و نصرانی و مشرک نبود، مسلمانی پاک بود». (آل عمران، ۶۵-۶۷)


در همین آیه، صورت زنده ای از تبادل احتجاج و ادعا میان رسول خدا و خاخام ها و کشیشان شبه جزیره ثبت است و پرده را از مرحله ای در گفت و گوهای میان ادیان در زمان حیات رسول الله بر می کشد. در برابر این نص و تصریح و بیان بیّن خداوند در قرآن، هیچ مجمل و توسل دیگری به کار نمی آید. قرآن فصیح و مجید، با اندکی تندی، انتساب و ارتباط ابراهیم به غیر مسلم را مردود می داند و از این نیز عبور می کند و خانواده و فرزندان و نوادگان و اخلاف ابراهیم را نیز مسلم و غیر یهود و غیر نصرانی  می شناساند:


«و خانه را مکان امنی برای گرد آمدن مردم مقرر کردیم، مقام ابراهیم را محل نماز بدانید و از ابراهیم و اسماعیل عهد گرفتیم که این مکان را برای مردم محل و طواف کنندگان و سجده بران پاکیزه نگهدارند. و چون ابراهیم و اسماعیل پایه های خانه را بالا بردند گفتند ای خدای دانا و شنوا از ما بپذیر». (بقره، ۱۲۵ به بعد)


در این که منظور خداوند در آیات فوق از ذکر «خانه» همان کعبه ی معروف و شناخته شده در شهر مکه است، تردیدی نداریم، زیرا که قرآن در این باره توضیح روشنی دارد:


«نخستین خانه  برای مردم در مکه بنا شد، که مایه ی برکت و هدایت عالمیان است. در آن جا نشانه ها و مقام ابراهیم قرار دارد و هرکه بدان وارد شود در امان است. و خدا بر کسانی از مردم که استطاعت داشته باشند، حج این خانه را واجب کرده است». (آل عمران، ۹۵ و ۹۶)


معلوم است که رسالت ابراهیم نه فقط در مکه، بل طبیعتا زمان درازی پیش از ظهور موسی و دین یهود صورت گرفته است، چنان که تعهد فرزندان و نوادگان ابراهیم بر بقای به اسلام، به دورانی است که هنوز دین یهود ظهور نکرده بود و اگر بنا بر روایات یهودیان در تورات های کنونی، به نحوی قبول کنیم که فرزندان ابراهیم بانی بنیان های یهودیت بوده اند، با چند ابهام و خلاف مواجهیم، نخست باید که آن قوم تحت ستم و شخص موسی را، از اخلاف مستقیم ابراهیم بدانیم، که کم ترین مستند قرآنی ندارد و دوم اگر فرض را بر این امکان بگیریم، پس آن کسان از دنباله و پشت ابراهیم، که تعهد اجدادی خویش، به پذیرش ابدی اسلام را ندیده انگاشته اند، چنان که در بررسی های بعد خواهم آورد، کافر شناخته می شوند و آخرین راه برای رفع این ابهامات، این که دین یهود مندرج در تورات اولیه و نازل شده را، در هدایت ها و تکالیف و آموزه های انسانی، برابر و معادل اسلام بیانگاریم و گرچه چنین تاکیدی، نه چندان به وضوح، در قرآن مبین مسطور است، اما از آن که یهودیان از تورات نازل شده چیزی باقی نگذارده اند، رسیدن به یقین مطلق در این باب، در مرحله ی کنونی ناممکن است. همین جا بگویم که تورات به معنای آن فرو فرستاده ی نخستین الهی، در پایان حیات موسای پیامبر بسته می شود و آن کتاب ها که در ذیل تورات آمده، چنان که از نام مولفین آن ها، ارمیا و اشعیا و دانیال و استر و غیره برمی آید، روایت هایی از تاریخ قوم یهود پس از درگذشت موسی است، که به وجه حیرت آوری منضبط، منطبق با یافته های نوین باستان شناسی در شرق میانه و قابل استناد است.


«ابراهیم به یعقوب و فرزندان اش وصیت کرد که خداوند دینی بر آنان مقرر کرده و گفت مبادا بمیرید و مسلمان نباشید. آیا شما به هنگام فوت یعقوب حاضر بودید که از فرزندان خود پرسید: پس از من که را خواهید پرستید؟ گفتند خدای تو و خدای نیاکان تو، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را به یکتایی خواهیم پرستید و تسلیم او خواهیم بود». (بقره، ۱۳۲ و ۱۳۳)


خداوند این سخنان اندکی به تلخی آمیخته را خطاب به یهودیان و نصاری می گوید که دین و باورهای خود به زمان طلوع اسلام را،  ادامه ی یکتا پرستی ابراهیم معرفی کرده اند. در این آیات و آیات متعدد دیگر، قرآن این ادعا را مردود می داند و تنها مسلمانان را ادامه دهنده ی دین حنیف ابراهیم و مبلّغ راستین یکتا پرستی مطلق می گوید. هنگامی که تاریخچه ی این مجادله بین صاحبان کتاب و پیامبر خدا را در این سلسله یادداشت ها به پایان بردم، آن گاه به نیکی معلوم خواهد شد که از آغاز، اصلی ترین سبب اختلاف و ستیز میان مسلمانان و دیگر صاحبان کتاب، عمدتا بر سر وحدانیت الهی بوده است و نه نحوه برگزاری مراسم و مناسک و چه گونگی عبادات و سبک ساختمان کنیسه و کلیسا و مسجد و غیر آن. 


«مشرق و مغرب از آن خداست، پس به هر جانب رو کنید، به وجه خدا رو کرده اید که دانایی او بی منتهاست. و می گویند که او فرزندی گرفته است. سبحان الله! هرچه در زمین و آسمان است ملک اوست و فرمان او را می برد». (بقره، ۱۱۵، ۱۱۶) 


همین دو آیه در اثبات این مطلب کافی است که خداوند گونه گونی مظاهر و مناسک دینی و حتی گردش در قبله را پایه نمی گیرد و دغدغه ی باری تعالی در باب اهل کتاب، چنان که در قرآن صدیق و کریم ضبط است و پس از این به تفصیل خواهد آمد، دور شدن یهود و نصاری از آموزه های اولیه و یکتا پرستانه ی تورات و انجیل و برگشت آنان به سوی دوآلیسم و تثلیث و شرک و کفر بوده است.


«به یاد آورید از بنی اسراییل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرستند، به مادر و پدر و خویشان و بی پدران و ناداران نیکی کنند، با مردم زبان خوش به کار برند، نماز بگذارند و زکوت دهند، اما جز اندکی تابع نبودید و در زمره ی روی گردانان درآمدید. (بقره، ۸۳) و از آنان که خود را نصرانی می گویند پیمان گرفتیم، اما حصه ای از اندرزهای ما را نادیده گرفتند». (مائده، ۱۴)


این همان دستورات اولیه ای است که اساس ادیان الهی بر آن قرار گرفته است: پرستش خدای یکتا و رعایت نظامات و الزامات زندگی جمعی، برابر با اصول همزیستی و همراهی و مشابه همانی است که قرآن متین، پیروان اسلام را بدان می خواند. خداوند در این آیات یادآور می شود که بنی اسراییل و مسیحیان تابع کامل دستورات نبوده اند و تذکر می دهد که رسالت و بعثت پیامبر اکرم، اصلاح انحرافات آنان و ارائه ی دین کاملی است که نور هدایت نهایی را بر همگان بتاباند.


«ای اهل کتاب، رسول آمده است تا آن چه را از کتاب به نسیان سپرده اید و مخفی می کنید به یادتان آورد، از مطالب بسیاری در گذرد و از جانب خداوند کتابی روشنگر برایتان بیاورد، تا هرکس که طالب خشنودی خداوند است با تبعیت از آن از تاریکی بیرون آید و به بهشت و روشنایی و راه راست هدایت شود. (مائده، ۱۶) ای اهل کتاب پس از دورانی فترت، بر شما رسولی آمده است تا آگاه شوید و نگویید که هشدار و بشارت دهنده ای نبود. اینک آن هشدار و بشارت دهنده، و خداوند قادر مطلق است». (مائده، ۱۹) 


در این جا، خارج از مسیر موضوع، تذکر مطلب شگفت ندیده گرفته شده ای را ضرور می دانم که در بنیان شناسی ادیان، بر مبنای توسل به قرآن، نقش و ارزش عظیمی دارد و شهادت می دهد که در عین حال و از نظر خداوند، تورات و انجیل و قرآن یکی نیست، در معرفی آن ها زبان و وصف برابری به کار برده نمی شود و گرچه در پیشگاه مترجمین، بی توجه به اشارات دقیق قرآن، رعایت چنین تفاوتی به طور معمول ندیده گرفته شده و هر لغت «کتاب» را، شاید هم به عمد و برای خلط مبحث، «کتاب خدا» ترجمه کرده اند، اما این واقعیت هشدار دهنده و شگفتی است که قرآن هرگز و در هیچ صورتی، آن جا که مستقیم و غیر مستقیم، به تورات و انجیلی که در اختیار سرکردگان یهود و نصاری، به عهد حضور رسول خدا، اشاره می رود، عامدانه و به اصرار، آن کتاب ها را «آسمانی» نخوانده و با ترکیب لغوی «کتاب الله»، که به تکرار در باره ی قرآن به کار رفته، وصف نکرده است.


«به موسی کتابی داده ایم و تردید نکن که تکیه گاه هدایت بنی اسرائیل است. (سجده، ۲۳).  به موسی مقام هدایت و به بنی اسراییل کتابی به میراث سپردیم، که هدایت و تذکاری برای صاحبان خرد است». (مومن، ۵۳ و ۵۴)


این بیان مستقیم، به آسمانی بودن و ارسال و نزول کتاب بر بنی اسراییل، از جانب خداوند گواه است. مفهوم دیگر خطاب و کنایه هایی که خداوند در قرآن مجید در باره ی تورات و انجیل بعدی، یعنی آن کتابی که مورد استناد یهودیان و مسیحیان، در محاجه و مواجهه با قرآن و ماموریت رسول الله است، چشم و گوش اصحاب خرد را بر ظرافت های صادقانه ی قرآن در بیان و تبین و تظاهر معلوم می کند و به ما می آموزد که با این متن کبیر و متین، برابر حدسیات و تمایلات انسانی خود برخورد نکنیم و اگر اراده ی ورود به گوشه ای از این اوقیانوس فصاحت و خردمندی و آموزه های ممتاز به آدمی را داریم، نخست نحوه ی غواصی و غوطه زنی در آب های ژرف این پهنه ی آرام را بیاموزیم تا ناخواسته و خواسته به مرداب تاویل و تصورات خام نژاد پرستانه کشیده نشویم.


«ندیدی بهره برندگان از کتاب را، که چون به قضاوت کتاب خدا خوانده شدند، گروهی از آنان سر باز زدند و نپذیرفتند. بدان سبب که می گفتند آتش دوزخ بر ما پایدار نیست و تکیه گاه شان افترایی بود که بر دین خود بسته بودند». (آل عمران، ۲۳ و ۲۴)


این آیه نیز پرده از مرحله ی دیگری از مکالمات میان ادیان در زمان پیامبر را می گشاید و معلوم می کند که درجات و مراتب این گونه داد و ستد های کلامی چه گونه پیش می رفته و  از چه مراحلی می گذشته است. نکته ی بس آموزنده آن جا نهفته است که می بینیم اصرار خداوند در عدم انتساب تورات و انجیل به بارگاه و بیان خویش، منحصر به زمانی است که سخن از تورات و انجیل مورد قبول یهودیان و مسیحیان در عهد طلوع اسلام در میان است، نه تورات و انجیل فرو فرستاده از آسمان، در زمان ظهور و عرضه ی ادیان یهود و نصاری.


«و چون رسولی از جانب خدا آمد که کتاب شان هم گواهی می داد، گروهی از آنان کتاب خدا را، چنان که از آن بی خبر باشند، ندیده گرفتند». (بقره، ۱۰۰) ما تورات را نازل کردیم که در آن نور هدایت است و مرجع حکم انبیایی بود که به آن ایمان داشتند و احبار و ربی ها به حفظ کتاب خدا می کوشیدند و بر آن گواه بودند. بترسید و آیات الهی را نازل نفروشید که ندیده انگاران آیات نازل شده از جانب خدا در زمره ی کافران اند». (مائده، ۴۴)


پس واضح است که خداوند در قرآن مبین، تورات و انجیل را با دو نوع خطاب می خواند: «کتاب الله»، آن زمان که از متن نازل شده و نخستین آن ها سخن می رود و مجرد «کتاب»، بدون انتساب به بارگاه الهی، آن گاه که یهود و نصاری از تورات و انجیل در دست خویش به زمان رسالت و حیات پیامبر می گویند. این می رساند که تورات و انجیل زمان رسول الله، درست همانند آن چه امروز مورد قبول کنیسه و کلیساست، اعتبار آسمانی ندارد. چنان که در بررسی های بعد، و تنها به مدد راه نمایی های قرآن، معلوم خواهم کرد که یهود و نصاری در کدام بخش های تورات و انجیل، به چه سبب و هدف و چه گونه دست برده اند و در هر مرحله عکس العمل قران در برابر سعی آنان در ایجاد انحراف در فهم تحولات مورد نیاز دوران و عصر چه بوده است؟ 


تذکر دهم که این مبحث مفصلی است مشغول تعارض با تلقیناتی که  هزار سال است در قرآن کریم به دنبال ناسخ و منسوخ و تغییر و تبدیل می گردد و کسانی زمینه می سازند تا بگویند کتاب خدا مغشوش و متناقض است چنان که مدعی می شوند دستورات الهی در آموزه های ادیان یهود و نصاری و اسلام برابر نیست و دزدیده و زیر لب و حتی آشکارا زمزمه می کنند که خداوند بندگان خویش را به تفرقه و تقابل کشانده و ستیزه های دینی به راه انداخته است. بررسی من به جنگ مبانی و مسئولین این تبلیغات می رود تا معلوم شود که تورات و انجیل اولیه وقرآن مجید و شکوهمند، درخطوط اصلی، جز به کار هدایت یکسان بندگان نبوده است، چنان که در قرآن فصیح و امین دو تلقین و تکلیف مغایر وجود ندارد و چنین برداشت هایی را کسانی تدارک می بینند که قصد گم راه کردن آدمیان از مسیر مستقیم هدایت با منظور مبدل کردن آنان به اسباب بهره کشی دنیوی را دارند. پس به بازبینی و شناسایی قومی برگردیم که به هدایت الهی از ستم فرعون مصر گریختند، در صحرای سینا به کتاب تورات و دین یهود دعوت شدند و اینک آنان را پیروان چنان یهودیتی می شناسیم که خداوند در قرآن منحرف شدگان از دستورات اولیه و اصلی تورات معرفی می کند.