36

ایران در سکهٔ دوران قاجاری

از کتاب: نیلگون کمان

مظفرالدین شاه قاچار در نتیجهٔ توشیح فرمان قانون اساسی به تاریخ ۵ آگست ۱۹۰۶ و ایجاد مجلس به حیث بانئ قانون اساسی پارس شناخته شده است. سکه ای که در سال ۱۳۲۲ قمری مصادف به ۱۹۰۴ سنهٔ مشترک در زمان انقلاب مشروطیت در پارس ضرب گردیده نمایندگی از یک نوع سازش و نرمش و اعتدال در برابر جنبش مشروطه خواهان میکند. این سکه همچنان نمودار بحران هویت سیاسی و دولتی در آن وقت است. مظفرالدین شاه قاجار هم لقب اصلئ ‎«سلطان مظفرالدین شاه قاجار» را که در زمان تاجگذاری اش به تاریخ ۲۳ مارچ ۱۸۵۳ اتخاذ کرده بود حفظ کرده و هم لقب دومی یعنی «شاهنشاه ایران» را که احتمالاً به غرض سازش با مشروطه خواهان اتخاذ کرده و آنرا در پهلوی لقب اولی جا داده. یعنی مظفرالدین قاجار هم سلطان پارس است و هم شاهنشاه ایران. مصداق این ادعا این است که در سکه های سالهای قبل از جنبش مشروطیت مظفرالدین شاه قاجار از ایران یا شاهنشاه ایران هیچ نامی نیست. مثلاً در سکهٔ ضرب سال ۱۳۱۴ یا ۱۸۹۶.



آنچه مبین است اینکه تا آن زمان کلمهٔ ایران در سطح فرهنگی، ادبی، و اسطوره ای در پارس و افغانستان صرف به حیث یک اصطلاح دارای ارزش و شناخت داخلی یا endonym یا autonym منظور و مفهوم بود، ولی یک اصطلاح یا نام رسمی که کشورهای خارجی از روی تشریفات و تعاملات سیاسی این مملکت را به آن نام بشناسند یعنی exonym یا xenonym نبود. تمام کشورهای دنیا کشور پارس را به نام فارس یا Persia می شناختند.

در نتیجهٔ جنبش های سیاسئ جمهوری خواهی و مشروطه خواهی در اوایل قرن بیست در ترکیه عثمانی، پارس قاجاری، و افغانستان تغییرات بنیادی روی دست گرفته شد. چون این جنبش ها قسماً جهت ضد استعمار روسیه و انگلیس را هم می پیمود، هرسه دولت مورد توجه المانها قرار گرفتند. به سلسلهٔ همین تحولات به تاریخ ۱۲ دسمبر ۱۹۲۵ مجلس ایران رضاخان را شاه اعلان کرد. بعد از دورهٔ آل بویه در پارس برای تقریباً هزار سال مردم پارس زیر سلطهٔ حکومتهای دودمانهای مغول و ترک و تازی به سر می بردند. بناً حکومت پهلوی بعد از قرنها اولین حکومت آریائی نژاد بود که بر اریکه قدرت نشست. حکومت پهلوی پیوسته می کوشید تا بر هویت سیاسئ کشور تازه نگری کند. بناً خواست به برخی از آرمانهای انقلاب مشروطیت از راه برگشت به تاریخ و عمدتاً اسطوره های شاهنامه جامهٔ عمل بپوشاند که تغییر دادن نام پارس به ایران در رأس آن قرار داشت.


چون نام ایران در شاهنامه عمدتاً با قلمرو افغانستان مطابقت دارد، ناگزیر باید موافقت حکومت افغانستنان را حاصل میکرد. در دوران امانیه حکومت پهلوی جرأت نکرد که از افغانستان طالب موافقت برای تغییر نام رسمی پارس به ایران شود. ولی محض اینکه در افغانستان اغتشاش برپاشد و در مدت کمتر از پنج سال سه پادشاه افغانستان یکی پس از دیگر از بین رفتند، حکومت پهلوی از این تزلزل سیاسئ افغانستان استفاده کرد و در اوایل سلطنت ظاهر شاه برای تغییر نام رسمئ آن کشور از پارس به ایران از حکومت افغانستان مطالبهٔ موافقت شد. در مذاکرات و داد و ستدهای عقب پرده که احتمالاً انصراف حکومت پهلوی از ادعای مالکیت به قسمت های غربی افغانستان که در دوران قاجاریه وقتاً فوقتاً به رغبت انگلیسها صورت میگرفت مطرح بود. این تغییر کامل در روش حکومت پارس در برابر افغانستان میتواند در نتیجه همین مذاکرات عقب پرده بوده باشد، یا احتمالاً در نتیجهٔ معاهدهٔ دوستی بین دو دولت که به تاریخ ۳۱ آگست ۱۹۲۶ از طرف غلام صدیق خان چرخی و میرزا سید مهدی خان فرخ در کابل امضأ گردید.

علی الرغم اعتراضات و تظاهرات علیه این درخواست حکومت پارس، خاصتاً از طرف دانشمند و تاریخدان شهیر کشور میر غلام محمد غبار، متأسفانه سران حکومت وقت چون سردار محمد نعیم وزیر معارف به مطالبهٔ حکومت پارس موافقت نشان داد. در نتیجه در سال ۱۹۳۵ رضاشاه از حلقات دیپلوماتیک تقاضا به عمل آورد که منبعد در مکاتبات رسمی پارس را به نام کشور شاهنشاهی ایران بشناسند. از آن بعد نام ایران جانشین نام پارس گردید و کوشش به عمل آمد که کلمهٔ ایران را حتی بر وقایع و اسامئ ادوار ماقبل آن هم جانشین پارس سازند