123

پیشگفتار

از کتاب: بابه های هنرمند

واژه بابه که صورت گفتاری کلمه ی باباست؛ در اغلب لهجات زبان دری به معنای پدرست. در برخی از شیوه ها به مفهوم پدر کلان نیز کار برد دارد؛ گاهی هم بابه به معنای پدر و بابا به مفهوم پدر کلان استعمال می کنند؛ و اما در بین هنر مندان موسیقی سده ی بیستم کشور ما کسانی وجود داشتند که از روی احترام به این عنوان  یاد می گردیدند.

گر چی  استاد سر آهنگ نابغه ی بزرگ موسیقی روزگار ما، نسختین کسی بود که از طرف مجامع هنری و مقامات اکادمیکه کشور هند لقب رسمی بابای موسیقی را به استحقاق ربود ولی در بین هنر مندان محلی کشور نیز این لقب از روی احترام بر هنر مندان سابقه دار و موسپیدی اطلاق گردیده که باوجود پیشداوری حاکم بر افکار عامه، در سنین بزرگسالی نیز دست از موسیقی بر نداشته ء تا پایان عمر غیچک و دمبوره وزیر بغلی مونس شباروزی شان بود؛ و با این هنر خویش در شادی و سور مردم خود شریک و همدم می گردیدند. 

معروف ترین این بابه ها که اغلب آنها با رادیو افغانستان نیز همکاری داشتند؛ عبارت بودند از بابه برکت، بابه یر ، بابه قران، بابه حیدر هروی، بابه نعیم بابه سیلاوه بابه رحمان سنگی، بابه نظر سنگی داملا بابه، بابه غفور مقلد، بابه نتو، بابه رجبعلی رنگریز، بابه رجبعلی مزاری، خیر محمد مزاری معروف به بابه خیرو، نور خلمی ، بابه نیاز ترکمن بابه اکبر خان آبادی ، بابه صمد، آدینه بابا یا بازگل بدخشی، بابه سخیداد سیاه، بابه دری لوگری و بابه ظاهر که خواهیم کوشید درین نگاشته به اتکا بر محفوظات و روایات شفاهی سیمای چنین بزرگواران را برای نخستین بار به ترسیم بکشیم که هر کدام نماینده ی سبکی از موسیقی محلی افغانستان هستند و یا اینکه نشانه ی روشنی از شیوه های گونا گون موسیقی عبادی اعم از خانقاهی و تکیه خانه یی، موسیقی مجلسی و شگردهای نواختن سازهای رایج درین شیوه های ساز و آواز؛ و برخی از آنها در ساحه ی دانش موسیقی ممتاز و در روند رشد این پدیده ی هنری در سده ی بیستم در سطح کشور تاثیر گذار. پس بررسی جنبه های گونا گون هنرف کارنامه و زنده گینامه ی شان در حقیقت روشن کننده ی گوشه هایی ازین سبک ها و شیوه های موسیقی مردمی مروج در سر تاسر کشور بوده موادی برای مطالعات انتو موزیکولوژی اینده فراهم می اورد.

با آنکه دست یازیدن به چنین کاری که بنابر عنعنه ی نا پسند عدم ثبت جریانات فرهنگی در کشور ما، کار آسانی نبودهف در حقیقت با دستان از پشت بسته شده به میدان رفتنست؛ زیرا یگانه سر چشمه ی دریافت اطلاعات منابع شفاهی و چشمدیدهاست که درین عرصه خوشبینی و بد بینی منابع کار میدانی نسبت به موضوع و اشخاص، نا توانی حافظه ی معلومات دهنده گان به اثر زیادت سن و سال و مانند اینها مشکل کار پژوهش را چندین برابر می سازد؛ با آنهم در فراهم آوری  مطالب این کتاب کوشیده شده تا به اتکا به منابعر موثق و دست اول از سر چشمه های متعدد نوشتاری و شفاهی معلومات در باره ی هر یکی ازین بابه های هنر مند گرد آوری شده، پس از مقایسه و تلفیق این مواد به تدوین و تآلیف آنها پرداخته شود.

نگارنده که بر اثر ارتباط مستقیم بیست و چهار ساله را رادیو افغانستان و سپس رادیو تلویزویون و سپس رادیو تلویزیون افغانستان؛ از عضویت در برنامه ی اطفال و بعد از آن نویسنده گی و تهیه ی برنامه های رادیویی گرفته تا مآموریت دوازده ساله در آن دستگاه با تعداد ازین هنروران از نزدیک آشنا بود؛ و به ویژه در طول مدت دو سال  که مدیریت عممی آرشیف  های نشراتی رادیو تلویزیون به عهده ی وی بود، با کارهای  موجود این عزیزان در آرشیف؛ از نزدیک آشنایی عمیقی حاصل نموده؛ به سبب ارتباط مستقیم اهل هنر با آریف موسیقی خاطره های تعدادی از آنها را از زبان خود شان یاد داشت کرده است و افزون برین در باره ی گذشته گان نیز خاطره ها و وروایات آنان را در قید قلم در آورده بود. در پهلوی اینها روایات شفاهی یی که از زبان اهل فرهنگ و هنر در دوران غربت شنیده شد؛ صرف آن عده از روایاتی که با مسموعات، یاد مانده ها و یاد داشتهای پیشین نگارنده در مطابقت بوده، نتاقض جدی یی را به میان نمی آورد؛ پ از مقایسه ی دقیق  تنظیم گردیده، به نگارش در آورده شد.

در سر آغاز کار تصمیم برین بود که این بزرگان موسیقی سده ی بیستم کشور را طی مقاله یی در یکی دو شماره ی مجله ی و زین آشیان که از سال 1382 تا 1388ش /2003تا2009 م هر دو هفته و سپس ماهوار در شهر تورنتو مرکز ایالت آنتریوی کانادا به همت حمید ضرابی منتشر می شد، برای خواننده گان دور از میهن آن باز شناسانیم؛ اما هنگامی که کار درین  مورد آغاز یافته با استادان و هنرمندان  سابقه دار موسیقی و اهل خبره ی کشور که بیشترین شان  در کانادا و امریکا مقیم اند؛ در مورد هر یک مصاحبه هایی مستقیم  و تلفنی صورت گرفت؛ نتیجه ی کار مقالات مستقلی در مورد هر یکی ازین هنرمندان گرامی ما پدید آمد که نشر آن ها در آشیان مورد استقبال  بی نظیر هم میهنان گرامی قرار گرفت .

با آنکه جامعه ی ما در مورد نشان دادن سریع و صریح واکنش در مورد کارها و آثار فرهنگی سخت محافظه کارست؛ ولی سلسله مقالات مورد بحث، نخستین نگارش این قلم بود که هفتاد و چهار پیام تلفنی و ایمیل تشویقی و رهنمایی کننده را از افغانستان هند، کانادا، امریکا، آسترلیا، نیوزیلند، آلمان، هالند و دنمارک به آدرس نگارنده سرازیر ساخت که از همه ی این عزیزان دور از میهن سپاسگذارمو یاد دهانی و یاد داشت های سودمند ایشان که هر یک در جای خود یاد خواهد  شد؛ در تکمیل مطالب کتاب حاضر ارزشی فراوانی داشته است. پس نتیجه ی تشویق این هموطنان بود که نوشته های پراگنده ی یاد شده شکل کتاب حاضر را به خود گرفت.

دوستان گرانمایه یی که معلومات شان در باره ی بابه های هنر مند بیش از همه مستند و موثق بود و مطالب این کتاب را مایه ی علمی و تحقیقی بیشتری بخشید، عبارتند از: استاد داکتر روان فرهادی، استاد حفیظ الله خیال، استاد الطاف حسین سراهنگ، داکتر عزیز شیرزوی، استاد داد محمد الفت آهنگ، گل احمد شیفته، شمس الدین مسرور، سخی احمد خاتم، شریف غزل؛ صابر شیرزوی ، استاد محمد عارف محمود چشتی، رحیم غفاری، وحید قاسمی، استاد محمد آصف محمود چشتی داکتر عبدالقیوم بلال ، سارنوال ضیآ زلمی، حفیظ انصاری ، الحاج محمد کبیر ناصری عبدالطیف پاکدل، احمد علی هدایت، حاجی محمد وزیر اخی کرخی، استاد محمد آصف فکرت، بهزاد سلجوقی، فریدون سلجوقی، استاد عبدالرشید بینش و کاکا مجید پهلوان متخلص به جوانمرد قصاب.

نگارنده در جریان سه سال تلاش توانست مقالاتی را پیرامون زنده گانی و کارهای این هنروران در زمینه ی موسیقی به نشر بسپارد: بابه برکت بابه شیر، بابه قران بابه حیدر هروی، بابه نعیم، بابه سیلاوه، بابه رحمان سنگی، بابه نظر سنگی داملا بابه، بابه غفور مقلد، بابه نتو، بابه دری لوگری و بابه ظاهر ولی در مورد هنر مندانی چون بابه رجبعلی رنگریز، بابه رجبعلی مزاری، بابه صمد ، آدینه بابا یا بازگل بدخشیف معلومات کمتری به دست آورد. اما در باره ی کارها و زنده گی استاد خیر محمد مزاری معروف به بابه خیرو، بابه نیاز ترکمن، بابه اکبر خان آبادی، و بابه نور خلمی، هیچگونه معلوماتی به دست آورده نتوانست. با آنکه شش- هفت تن از نواسه های دختری استاد خیر محمد یا بابه خیروی مزاری مانند جناب الفت آهنگ، استاد فضل احمد طبله نواز و برادران شان در شهر تورنتوی کانادا زندگی می کنند؛ در باره ی زندگی او که فرزندانش چون استاد غلام حسن و استاد حبیب الله از رباب نوازان معروف خرابات کابل بودند و نواسه هایش چون استاد غلام حسین ربابی و بشیر الفت از هنرمندان معروف امروزی ما هستند؛ معلوماتی ندارند. و در مورد بابه نور خلمی نیز به جز از اشاره های مارک زلوبین در کتاب موسیقی شمال افغانستان و قطعه عکس وی درین کتاب، معلومات دیگری در جایی نشر نشده است؛ و مردم خلم و سمنگان نیز با انکه کست های فراوان آواز و غیچک  و دمبوره ی اورا در خانه های شان دارند؛ در مورد زندگانی و کار نامه هایش معلوماتی داده نتوانستند. در مورد بابه نیاز که دو آهنگ ترکمنی او زیر شماره های 1/3215و 2/3215 در آرشیف رادیو تلویزیون ملی افغانستان موجود ست؛ و بابه اکبر خان آبادی که به تاریخ پانزدهم سرطان 1349 ش سه آهنگ دری، شغنانی و پشتوی او زیر عناوین «در میان جان من تحم محبت کاشتی» « شاه وزیره یاره»  « و اهنگ شغنانی» و همچنان چهار آهنگ دیگر وی در ماه اسد هما سال به مطلع های «نالی و مانه دوری » (شیر و شکر) « سوختن از عشق جانان از شراب اموختم / خون دل پیوسته خوردن از شراب آموختم» « ترا خاصیت بال هما بودست دانستم» و «گل که بازاری بود بلبل زنده خود را به دام» روی نوارهای شمارهه 1 تا 3/1531 و 1 تا 4/1532 ثبت شده است؛ با تآسف که فراتر ازین معلوماتی در مورد آنها یافتهه نتوانستم. امیدست علاقمندان موضوع در داخل کشور که زمینه های چنین پژوهشهای در آن جا مساعد ترست، این کار را ادامه داده، نگذارند غبار فراموشی سیمای صادقترین و بی ادعا ترین خدمتگاران هنر موسیقی کشور درین برهه ی تاریخ را بپوشاند.

باآنکه برداشتن هر گام نخستین و به اجرا گزاردن هر تجربه ی اولین خالی از کاستی  نمی باشد؛ کمبودهای کتاب حاضر ناشی ازین امر نیست؛ بلکه محدودیت های عرصه ی تحقیق و دور بودن از منابع اصلی سبب ظهور این خلاهای مشهود بوده است؛ و امیدست که پژوهشگران داخل کشور نظر عنایتی به این امر مهم نیز بیاندازند و راهی را که به دشواری برای شان هموار گردانده شده، نیکتر از نگارنده ی این سطور در نوردند. پس چاپ حاضر در پهلوی پیشکشیدن معلومات ابتدایی در باره ی برخی از نامور ترین هنروران موسیقی مردمی سده ی بیستم کشور برای نسل جوان، فایده دیگری نیز در بر دارد که آن گشایش دری برای پژوهشهای اتنوموزیکلوژی و تاریخ هنر معاصر افغانستان عزیزست.

خوشحالم ازینکه زمینه ی چاپ و نشر این کتاب به مناسبت خجسته ی تدویر نخستین همایش و جشنواره ی ملی موسیقی مردمی افغانستان در زادگاه محبوبم کابل فراهم آمده است؛ و امیدوارم که مطالب کتاب در راه بازسازی فرهنگ سخت آسیب دیده ی مان گامی ولو بسیار نا چیز شمرده شده وسیله کوچکی باشد برای خود آگاهی هنر مندان جوان موسیقی که جبر مهاجرت ها و بد بختی جنگ های سی ساله که هنوز هم ادامه دارد؛ تفکر به ریشه های خودی را از اذهان شان زدوده است؛ و بسیاری از آنها از گذشته و تاریخ هنر موسیقی هیچگونه آگاهی یی ندارند.

اقدام عزیزانی که گردهمایی و جشنواره ی موسیقی عامیانه ی کشور را سازمان داده اند، در خور هر نوع تقدیر و تحسین است. امیدوارم که چنین کارها پس ازین نیز استمرار یابد که سایه ی سنگین ابتذال و بی هویتی سیمای هنر موسیقی را با تاریخ روشن چندین هزار ساله ی  آن در سر زمین ما در محاق تاریکی فرو برده؛ و فقط استمرار چنین اقداماتی می تواند در پالایش این سیمای زرین و باز شناساندن تاریخ موسیقی و احیای عنعنه های اهل عمل ساز و آواز را که شاخصه ی موسیقی ملی ماست؛ ممد و مؤثر باشد. 

از هنرور ارجمند جناب داکتر واحد نظری رییس کمیسیون برگزاری همایش و جشنواره سپاسگزارم که زمینه ی چاپ دو کتاب این قلم در مورد بابه های هنر مند و تاریخ نظام آموزش موسیقی را به مناسبت این گردهمایی فراهم آوردند؛ و از جناب تیمورشاه حکیمیار رییس بنیاد فرهنگ و هنر جامعه مدنی نیز ممنونم که حمایت مالی چاپ این کتابها را از طریق مؤسسه مربوط خویش تآمین نمودند.

از خواننده ی آگاه این کتب هم آرزومندم که از کاستی ها و فرو گذاشته های ان چشم نپوشیده، با نوشتن نقد و تکمله ها، مباحث مطرح شده درین دو کتاب را تصحیح و تکمیل فرمایند؛ زیرا محدودیت های که نگارنده در جریان کار با آن مواجه بود در صفحات پیشین بر شمرده شد.پس عدم علاقمندی اندیشمندان آگاه ما به تکمیل این مباحث کاستی ها و نادرستی ها را ماندگار می سازد و این صدمه ایست بر برخی از گوشه های تاریخ فرهنگ ما. عزیزانی که نقد و بر شمردن کاستی های کار دیگران را از روی بزرگواری امری شایسته نمی پندارند؛ می توانند نکات نظر شان را از طریق ایمیل  با نگارنده در میان گذاشتهف این قلم را رهین منت خویش گردانند.