37

چگونه کشورما افغانستان نام گرفت؟

از کتاب: گرآورده های مهم

دراین مقاله در سه بخش به چگونگی نام تاریخی افغانستان که از آریانا به خراسان وسپس به افغانستان تغیر یافت پرداخته می شود. نخست از آریانا سخن بمیان می آید. از مناطق و سرزمین های که شامل قلمرو کشور آریانا می شد. سپس تغیر نام آریانا به خراسان و قلمرو خراسان زمین باتذکری از خانواده های حکومتگر و حاکمان خراسان تبیین و بررسی می شود. در پایان از افغانستان سخن میرود. چه زمانی کشور ما افغانستان نامیده شد واین نام چگونه و از کجا بمیان آمد؟


آریانا:


نام افغانستان هرچند در فاصلۀ بیشتر از دو قرن اخیر به این کشور داده شد، اما پیشینۀ تاریخی این سرزمین وساکنانش به هزاران سال قبل بر میگردد. درآن گذشته ها کشور کنونی افغانستان بخشی عمده ای ازسرزمین بزرگی بود که آنرا «آریانا» یا » ایریانا» ویا » آریا و ایریا» می خواندند. این نام از هزار سال قبل از میلاد تا قرن پنجم میلادی به افغانستان امروزی و بخش های از ایران کنونی، مناطقی درآسیای میانه قبایل کیومرث(Kiumres) وبخش هایی درشمال وغرب پاکستان امروزی و جنوب افغانستان مناطق قبايل پاکتویس(Paktues) اطلاق میگردید. محقق ومؤرخ قدیمی یونان اراتوس تینس (Eratosthenes ) درنیمه ی قرن سوم پیش از میلاد، آریانا را نام قدیم و گذشتۀ دور افغانستان می خواند.


دکتورمحمد حسن یمین پروفیسور ومحقق علم تاریخ افغانستان، درمورد حدود و وسعت قلمرو سرزمین آریانا می نویسد: « استرابو جغرافیا نگار ومؤرخ یونانی براساس گفتارارا توتینس حدود وثغور آریانا و به همین گونه » بطلیموس وبیلو» ولایات آریانا را درهفت ولایت این چنین مشخص ساخته اند:


1 ـ مارجیانا ( حوزۀ مرغاب)


2 ـ بکتریانا ( بلخ وبدخشان)


3 ـ هریوا ( حوزۀ هرات )


4 ـ پاروپامیزاس ( حوزۀ کابل وهزاره جات )


5 ـ درانجیانا ( حوزۀ سیستان )


6 ـ اراکوزیا - پاکتویس(Paktues) ( حوزۀ ارغنداب )


7 ـ گدروزیا ( حوزۀ بلوچستان )


سرزمین آریانا به عنوان یکی ازکانونهای هفتگانۀ تمدن کهن جامعۀ بشری محسوب می شود. آریانا در مقایسه با سرزمین های چون:

بین النهرین، مصر، سواحل شرق مدیترانه، چین، نیم قارۀ هند، شبه جزیرۀ یونان، ایتالیا وروم قدیم است.

ساکنان این سرزمینها هزاران سال قبل دربخش های مختلف علوم ریاضی، نجوم، طب، حکمت، تجارت، کشتی رانی، نقاشی، ایجاد الفباء، زراعت، صنایع دستی، هندسه وغیره دارای تمدن درخشانی بودند ودرواقع پایه های تمدن امروزین جامعۀ انسانی را درسیارۀ زمین گذاشتند. آریانا درمیان حوزه های تمدنی مذکور از دو تا سه هزارسال قبل ازمیلاد مسیح دارای زراعت وآبیاری وشهر های آباد وپرجمعیت بود. ونقطۀ اتصال میان تمدنهای بزرگ یونان، چین، هند وبین النهرین محسوب می شد.

آیین زرتشت یا زردهشت درصدها سال قبل ازمیلاد مسیح توسط بنیانگذاران به همین نام از بلخ کنونی افغانستان که » بکتریا» یا » بکتریانا» نام داشت، ظهورکرد. بلخ یا » باکتریا» مرکز وپایتخت مملکت آریانا بود.


بیشترین ولایات ومناطق سرزمین آریانا درکشور کنونی افغانستان موقعیت داشت. از 12 ولایت آریانا درآن کتیبه های سنگی بدینگونه نام برده می شود:


1 ـ هرکانیا (گرگان)

2 ـ پارتیا (درۀ خراسان)

3 ـ زرانکا ( زرنج)

4 ـ هیریا (هرات)

5 ـ خوارزمیا (خوارزم)

6 ـ بکتریانا (بخدی، بلخ)

7 ـ سغدیانا(سغد)

8 ـ گندارا (حوزه کابل وسند)

9 ـ ستا گیدیا (هزاره جات ومناطق مرکزی افغانستان)

10 ـ اراکوزیا(Paktues) (حوزۀ ارغنداب)

11 ـ ماکا( مکران وبلوچستان(

12 ـ ساکا( خاک های سکایی سیستان)


بعد از نامگداری ایران توسط محمد رضا شاه به سرزمین فارس وبخشی از آریانا درکشور ایران این ذهنیت واعتقاد ایجاد شدکه تمام نشانه ها وافتخارات گذشتۀ سرزمین آریانا متعلق به ایران امروز است. حتی برمبنای چنین ذهنیت وباورنادرست، آن عده از دانشمندان، مبارزان، سیاستمداران، عرفاء وشعرای که درقلمرو افغانستان کنونی زاده شده اند ازسوی ایرانیها متعلق به خودشان قلمدادشده وایرانی خوانده می شوند. آنگونه که مولانا جلال الدین بلخی، حکیم ابوعلی سینای غزنوی، امام فخر رازی، ابومسلم خراسانی و…. که همه درمناطقی از افغانستان کنونی تولد شده اند شاعران وحکیمان به معنی تعلق آنها به آریانای کهن است نه به ایران کنونی و نباید گفته شود.


هرچند دولت افغانستان درنام گزاری مذکور اعتراضی به دولت ایران نکرد، اما براساس تذکر عبدالحی حبیبی مؤرخ ومحقق مشهور افغان در مجلس بزرگداشت فردوسی دردانشگاه کابل گفته می شود که: « این تصمیم از طرف دانشمندان افغانی بنا بر ملاحظات تاریخی مورد اعتراض قرار گرفت ومرحوم غبارواعظمی وبعضی دیگربه نماینده گی ازقشرروشنفکربه وزارت خارجۀ افغانستان رسماً احتجاجیۀ خودرا سپردند اما از طرف دولت وقت به آن اعتنایی نشد.


دریک دورۀ طولانی یک ونیم هزار ساله که افغانستان امروز بخشی اصلی و مرکز آریانای کهن بود وبه سرزمین وکشور آریانا یاد میشد خانواده های متعددی چه به عنوان مهاجم وچه عنوان زمام داران برخواسته از داخل درآریانا حکومت کردند. دراین جا تنها به تذکر خانواده های شاهان وحاکمان آریانا وزمان حاکمیت شان می پردازیم:


عصر سنگ در مناطق شمالی هندوکش (هفت هزار تا چهارهزار سال پیش از میلاد)


عصر برنز و فرهنگ نیا در نیمروز (۱۸۰۰-۳۳۰۰ پیش از میلاد)


عصر برنز و تمدن دره سند در مُندیگک قندهار (۱۸۰۰-۳۲۰۰ پیش از میلاد)


عصر برنز و تمدن آمودریا در شمال افغانستان (۱۸۰۰–۲۱۰۰ پیش از میلاد)


عصر برنز جدید و عصر آهن (۷۰۰-۱۷۰۰ پیش از میلاد)




 یونانیان از 333 تا 250 قبل از میلاد


3 ـ دولت یونانی باختری:

دولت یونانیِ بلخ یا دولت یونانی باختر (۲۵۰ تا ۱۲۵ پیش از میلاد) دولتی از بازماندگان دولت سلوکی بود که بر متصرفات شرقی اسکندر، یعنی سرزمین‌های باختر و سغد، که امروزه شامل مناطق شمالی و شمالغربی افغانستان و قسمت‌هایی از آسیای میانه می‌شود، حکمرانی می‌کرد. گسترش دولت یونانی بلخ به مناطق شمالی هند در سال ۱۸۰ پیش از میلاد سبب پیدایش دولت هندویونانی شد که تا حدود ۱۰ میلادی دوام داشت.


4 ـ کوشانی ها:

امپراتوری کوشانی نام امپراتوریِ همسایهٔ شرقیِ اشکانیان از سال 60 تا سال 375 میلادی توسط قوم کوشان‌های باختری بر آسیای میانه و شمال هند فرمانروایی می‌کردند. قلمرو کوشانیان در سدهٔ سوم میلادی به دست ساسانیان افتاد. قوم کوشان را با تخاریان مرتبط می‌دانند. در این امپراتوری، دین بودایی رواج داشت و تندیس‌های بودای بامیان یادگاری از آن دوره‌است


5 ـ از کوشانی تا یفتلی از 375 میلادی تا 425 میلادی


6 ـ یفتلی ها از 425 تا 566 میلادی

یفتلی ها مانند کوشانیها از اقوام سیتی بودند ، که از قسمت شمال شرق افغانستان در حوزه رود جیحون به طرف افغانستان هجوم آورده و تا اواخر قرن سوم میلادی، تمام سرزمینهای شمال این رود را به تصرف خود در آوردند.تا قرن پنجم میلادی یفتلیها نتوانستند از ناحیه شمالی رود جیحون به صورت کامل عبور کنند و لذا جنگهای پراکنده بین آنها و اقوام کوشانی که حکومت را در دست داشتند، روی داد.


در اوایل قرن پنجم بود، که از یک طرف قدرت یفتلیها افزایش پیدا کرد و از طرف دیگر کوشانیها رو به ضعف نهادف و یفتلیها تا سال ۴۲۵ میلادی موفق شدند، تمام باختر را به تصرف خود در آورند و در تخارستان حکومت تشکیل دهند. در این هنگام کوشانیها از شمال کشور عقب نشستند و این عقب نشینی تا دشتهای اطراف رودخانه کابل رسید. در نتیجه یفتلیها از کوههای بلند هندوکش عبور کردند و وادیهای اطراف کابل و قندهار و زابل را تصرف کردند. به زودی قلمرو این حکومت در سرتاسر خاک افغانستان، از مرو تا کشمیر گسترش یافت.


افتایلتو و مهر پور، در تلاش برای تاسیس دولت یفتلی،پس از حدود نیم قرن عبور این قوم از رود جیحون ، موفق به تشکیل قدرتمندترین حکومت در افغانستان شدند. مقتدرترین شاه این سلسله پادشاهی بود که بنام اخشنور شهرت یافت. اخشنور موفق شد وحدت افغانستان را از کناره غربی رود هریرود تا وادی کابل و هلمند تحکیم بخشد و یک دولت قوی را بوجود آورد. این شاه مقتدر در حدود نیم قرن حکومت خویش حیطه تصرف خود را از مرزهای فارس تا ختن و چین و هند گسترش داد، و در شرق کشور حکومت گوپتاهای هند را مورد تهدید قرار داد.


7- اموی ها 642 میلادی تا 647 میلادی حمله قبایل عرب


8- ابو مسلم خراسانی 647 میلادی تا سال 754 میلادی.

تاسیس اولین حکومت خراسانی.


9- حاکمان عباسی درخراسان درسال 759 تا سال(821 میلادی)

10- طاهر پوشنگی هراتی از سال 821 تا سال 872 میلادی.


11- حکومت سامانی ها از سال 910 میلادی تا 999 میلادی


12- دولت غزنویان از سال 999 میلادی تا سال 1148 میلادی


13- سلجوقیان از سال 1148 مطلادی تا سال 1157 میلادی


14- غوری ها از سال 1157 تا سال 1214 میلادی.


15- خوارزمشاهی (آل مامون) از سال 1214 میلادی تا سال 1220 ميلادی.


16- چنگیز خان 1220 میلادی تا سال 1226 میلادی


17- ادامه شاهی خاندان چنگیز تا سال 1372 میلادی


18- تیموریان از سال 1372 تا سال 1506 میلادی در شرق خراسان

و در جنوب خراسان دولت لودی ها تا سال 1706 میلادی


.

19- بابری ها از سال 1506 تا سال 1691 میلادی


20- صفوی ها از سال 1691 تا سال 1709 میلادی


20- هوتکیان از سال 1709 تا سال 1738 میلادی


21- نادر شاه افشار از سال 1738 تا سال 1747 میلادی


22- ابدالی ها، درانی ها و محمدزی ها از سال 1747 تا سال 1973 میلادی


قابل یاد آوری است که قلمرو ومحدودۀ حاکمیت وزمام داری شاهان و زمام داران خانواده های مذکور درسرزمین آریانا دردوره ها وسالهای حاکمیت شان متفاوت بود. گاهی این قلمرو دراثرقدرتمندی شاهان وزمامدارانی که به هجوم ویورش دست میزدند وسیعتر میگردید. گاهی نفاق درونی اعضای خانواده ها وسران قبایل وعشایراقوام به تضعیف وتحلیل آنها می انجامید وحکومت های مستقل ایجاد می شد وبا این ضعف وناتوانی، خانواده های حاکم وحاکمیت های شان بسوی انقراض میرفتند وسقوط میکردند.