113

مجتبی حسینی هنرآفرین جوان افغان

از کتاب: مصاحبه ها
  از سال‌هاست که جنگ دامن‌گیر سرزمین افغانستان است، به‌خصوص از سه دهه بدین سو کابل پایتخت کشور بیشتر صدمه دیده نتیجه آن کشتار، ویرانی و آواره شدن مردم این شهر است. هر روز و هر لحظه احتمال خطر و قربانی شدن است کسی به چند ساعت آینده خود اعتبار ندارد. اما این همه خطر و ناامنی هیچ‌گاه باعث توقف روند زندگی، کار و فعالیت مردم افغانستان نشده امید به زنده ماندن و داشتن فردای بهتر و صلح‌آمیز به پیش می‌روند.
سوالی شاید مطرح شود که چرا صحبت به طرف ناامنی و جنگ کشیده شد؟ از سرگذشت کسانی صحبت می‌کنیم که توانسته‌اند در شرایط جنگ و دشواری‌ها رشد کنند به جای برسند و نام و شهرتی نیز کمایی نمایند. با وجودی که مسایل قومی، منطقوی و تبعیض هر روز حاد شده می‌رود اما مردم به کسب، کار و تحصیل و همه یی فعالیت‌های اجتماعی خویش ادامه می‌دهند. می‌گویند و باور دارند که با روحیه و اراده قوی به پیش می‌رویم و به منزل مقصود خواهیم رسید. واقعا تصمیم، اراده متین و امید به آینده، عامل پیروزی است.
گفت‌وشنود با جوانی داریم که متولد شهر کابل است.

جناب مجتبی حسینی. به هنر نقاشی علاقه داشت و معتقد بود که چگونه خودش را به هدف برساند. با اراده قوی و سعی تلاش آنچه را آرزو می‌کرد به آن رسید. او چشم به راه صلح و آرامش است. دوست‌دار مردم و سرزمین‌اش است. آرزو دارد افغانستان واقعی را با مردمش که فرهنگ اصیل و چندهزارساله دارد به جهانیان معرفی نماید و در این راستا جوانان را به جنبش، حرکت، کار و فعالیت تشویق می‌کند. می‌خواهد، فقر، گرسنگی ذلت و خواری ازین سرزمین ریشه کن شود و صلح و آرامش، لبخند و شادی، سعادت و خوشبختی در این کشور حکم‌فرما باشد، او معتقد است «اگر تلاش کنی آخر به نتیجه می‌رسی».
به علت مصروفیت‌هایش برایم دشوار بود تا با جناب حسینی تماس بگیرم تا اینکه آهسته‌آهسته سر صحبت‌هایمان باز شد و این مصاحبه کوتاه را در درازمدتی آماده کردم. او درباره زندگی‌اش می‌گوید:
مجتبی حسینی فرزند سیداحمدشاه استم. در سال ۱۳۷۲ خورشیدی در منطقه تایمنی شهر کابل تولد شده‌ام. در سال ۱۳۸۱ شامل مکتب گردیدم، تحصیلاتم را تا صنف دوازدهم در لیسه مصباح در سال ۱۳۹۳ به پایان رساندم پدرم شغل آزاد دارد، فلزکار است، سه برادر دارم به نام‌های شهنشاه، محمود و داوود. آن‌ها مکتب خوانده‌اند. دو برادرام همان شغل پدرم را پیش می‌برند.
اکنون در فاکولته هنر‌های زیبا در رشته نقاشی مصروف تحصیل استم. در خانواده تنها کسی استم که به هنر نقاشی رو آوردم.

عده از آشنایانش، شروع کار‌های او را بدین شرح نوشته‌اند:
«آقای حسینی در خانواده‌ای پرورش یافته که آن‌ها علاقه چندانی به هنر و هنرمند نداشتند. برای حسینی رسیدن به خواسته هایش بدون تشویق و حمایت خانواده کار مشکل و راهی دشوار به نظر می‌رسید. چراغ نور و نقطه‌عطف شروع زندگی هنری‌اش در واقع از مکتب ابتداییه استاد مصباح آغاز شد. برای تشویق و پیشرفت او استادان مکتب نقش خیلی مهمی در شگوفایی استعدادش داشتند و با دیدن کار‌های نقاشی او را تشویق زیاد کردند و باعث شدن که به این هنرآفرین کوچک به گونه خاص‌تری بنگرند. بدین ترتیب از همان کودکی تصمیم گرفته بود که هنر رسامی را بعد از صنف ششم به صورت جدی زیر نظر یک استاد مسلکی شروع کند. از اثر تشویق و علاقه که به هنر داشت با زحمات شبانه‌روزی هر روز مصم‌تر به کار خود ادامه می‌داد.ر زمان کار‌های هنری‌اش با هنرمندان زیادی آشنایی حاصل کرد، تجربیات آن‌ها و نظر‌هایشان در باره کارهایش باعث شد که پیشرفت قابل ملاحظه کند. شخصیت مهربان به نام صدیق ژکفر قابل ذکر است. از تشویق معلمین رسامی مکتب در سال ۱۳۸۵ خورشیدی در یکی از کورس‌های رسامی و نقاشی شروع به کار‌های رسامی نمود. او با شوق و علاقه که به هنر نقاشی داشت با زحمت‌کشی شب و روز آثار هنری زیادی خلق نمود و بیش از ده‌ها نمایشگاه‌های داخلی در سفارت‌خانه‌ها و وزارت‌خانه‌های مشهور دولتی برگزار نموده تا حال فعالیت می‌کند».

جناب حسینی، در انتخاب هر شغل و هنر، انگیزه، استعداد و شرایط پیشرفت نقش دارد، این سه اصل را در مورد خویش چگونه دیدید ؟
هنر یک تحفه خداوندی است. اگر در وجود انسان نهفته باشد خودبه‌خود رونما می‌شود. زندگی هنری‌ام مانند دیگر هنرمندان به مرور زمان کم‌کم رنگ گرفت. از طفولیت علاقه خاصی به رنگ‌آمیزی کارتون‌های کتاب‌ها داشتم و در مضمون رسامی دست خوب‌تری نسبت به دیگر هم صنفی‌هایم داشتم. همین روند ادامه یافت. بعد از صنف چهارم اقدام به کورس رسامی نمودم از اثر علاقه‌مندی و تلاش‌های شب و روزی دوام دار به موفقیت‌های زیاد هنری دست یافتم و بیش از ده نمایشگاه رسامی در داخل کشور دایر کردم. آرزو دارم که همچو نمایشگاه‌ها را در خارج از کشور نیز دایر نمایم تا بتوانم از طریق هنرم افتخاراتی برای وطنم کسب نمایم.


در هنر نقاشی چه سبک‌های وجود دارد و شما پیرو کدام سبک استید ؟
معنی لغوی سبک؛ شیوه، عمل، قاعده و روش است. در هنر نقاشی سبک‌های متعددی وجود دارد که از بعضی آن‌ها نام می‌برم. درین راستا معلومات مفصل در سایت انترنت است.
رئالیزم (واقع گرایی)؛ امپرسیونیزم (برداشت گرایی)؛ پوینتیلیزم (نقطه‌نقطه، نقطه‌چینی)، کوبیزم (حجم‌گرایی)، مدرنیزم (نوگرایی)، هنر خام (هنر ابتدایی یا کودک)؛ گرافیت، میناتور، و... من از سبک رئالیزم پیروی می‌کنم.

چرا رئالیزم را برگزیدید؟
رئالیزم سبک مورد علاقه‌ام بود. بناء آن را انتخاب کردم. طوری که در تعریف رئالیزم گفته شده «رئالیزم به معنای نمایش اشیا و موضوعات به صورت طبیعی است به گونه‌ای که نقاش تخیل و ابتکار عمل خود را در نحوه پیاده کردن آن موضوع دخالت ندهد و هر موضوع به همان گونه که در دنیای خارج دیده می‌شود در نقاشی در می‌آید.»
با سبک رئالیزم می‌توان تابلو را شبه سازی واقعی کرد. افکار و تخیلات که در ذهن است می‌توان به شکل حقیقت در قالب تصویر نقاشی آورد و بیننده با دید اول می‌تواند در عمق موضوع که اثر هنری خواسته است آورده می‌بیند.

با کدام شیوه نقاشی می‌کنید، رنگ روغنی، آبی، پنسلی و ... کدام نوع نقاشی مورد پسندت است، طبیعت، مودل، تصویر یا... ؟
رنگ روغنی مورد پسندم است. به نقاشی طبیعت علاقه زیاد دارم. خوش دارم همیشه مناظر، خشک زار ها، آبادات تاریخی، رسم و عنعنات کشور عزیز خود را به تصویر بکشم. از اسپ و بازی بزکشی، تابلو‌های نقاشی نموده ام.

از جوایز هنری، تقدیرنامه‌ها و نمایشگاه‌های که تاکنون براه انداخته‌اید صحبت کنید؟
هنوز کدام برنامه هنری در عرصه نقاشی در کشور ما برگزار نگردیده که جوایز هنری شامل آن باشد. اما... تقدیر نامه‌های زیاد از نمایشگاه‌ها و ورکشاپ‌ها که اشتراک کرده نموده‌ام به دست آوردیم. نمایشگاه‌های زیادی را برگزار کردیم که از بعضی آن‌ها نام می‌برم: در قصر پغمان، باغ بابر، سفارت ناروی، سفارت امریکا.

چندی قبل سفری به ترکیه داشتید، از فعالیت‌های هنری‌تان در آنجا صحبت کنید؟
سفرم به ترکیه تفریحی و تا حدی هنری بود. برای یک ارزیابی هنری رفته بودم و در آن جا هم یک گالری نقاشی نمودم و تجارب زیاد آموخته دوباره به سرزمین خود برگشتم و مانند گذشته به فعالیت‌های هنری خود ادامه می‌دهم.
تصمیم دارم، سالانه یک بار سفر به خارج از کشور کنم و از کار‌های نقاشان الهام و انرژی فکری بگیرم.

آیا تدریس کدام کورس نقاشی را به عهده دارید؟
در گذشته‌ها در یک کورس خیریه به نام «آغوش گرم» را برای اطفال بی‌‌بضاعت رایگان تدریس می‌کردم. در حال حاضر بنابر حجم کار و مصروفیت‌های زیاد نمی‌توانم به تدریس اطفال ادامه دهم و بنابر کمبودی وقت فقط به کار‌های خودم رسیدگی می‌کنم.
دیگر گفتنی خاصی ندارم، چون گفتنی‌ها به عنوان گفتنی پا بر جا می‌ماند. این خود ما استیم اگر بخواهیم چیزی را تغییرپذیر می‌سازیم. می‌خواهم برای موانع و سد‌های که پیش رو دارم راه حل را پیدا کنم. آنچه دلم می‌خواهد در فضای آسمان دنیای هنری‌ام پرواز کنم تا به آرزو هایم برسم و افتخار کشورم شوم.
خواهان پیشرفت و پیروزی برای جناب مجتبی حسینی نقاش جوان و با استعداد افغان.