153

مقدمه

از کتاب: اوستا اثر داکتر جاوید ، بخش اول

بسم الله الرحمن الرحيم


پس از آنکه انسانهای اولی زندگی مغاره نشینی را ترک گفته به وادیها و دره های شاداب و هموار سرازیر گردیدند قلمرو آریانای کبیر از نظر موقعیت خاص جغرافیایی و سوق الجیشی یگانه محل امن و مناسبی بود که در آن مسکون گردیده به آبادی و آبادانی پرداختند. به گفته اکثر جغرافیه نگاران در همین محل بود که آریاییها بنای اولین شهر بزرگ جهان (ام البلاد بلخ) را گذاشتند بزودی ام البلاد بلخ از نگاه حاصل خیزی ،سیر و مسیر کاروانها شادابی و وفرت نعمات مادی توجه عده کثیر جهانگردان و سوداگران را بخود جلب کرده نقطه تلاقی و ارتباط مدنیتهای شرقی و غربی گردید چنانیکه مال التجاره مشرق زمین به مغرب و از شمال به جنوب از همین شهر تاریخی عبور کرده و آنرا مرکز داد و ستد و مبادله کالاها و اموال تجاران و جهانگردان جهان ساخته بود.

ارتباط انسانها درین شهر تاریخی تنها به داد و ستد کالاها محدود نماند، بزودی نشانه ها و علایم انتشار و نفوذ کلتوری و فرهنگی به مشاهده رسید. دستآوردها اصطلاحات و کلمات تجارتی شرقی به اروپای خواب رفته رفت و ثروت هندی به چین و ماچین برده شد عرف و عادات سنن و آداب شرقی و غربی آمیزش یافت و در نهایت ام البلاد بلخ بمرکز فرهنگ جهانی و کانون بزرگ علما و دانشمندان جهان مبدل گردید. ولی دیری نگذشت اروپایی ها با استفاده از مظاهر تمدن شرقی راههای آبی را بسوی کشورهای جهان باز کردند تاجران و جهانگردان اروپایی مقارن عصر اختراع کاغذ و رواج نوشتار با گشودن راههای آبی و اتصال شهرها و قاره ها ،از راه کشتی ،رانی ابتکار تجارت شرقی را بدست گرفته با ساختن طرحها و نقشه های جغرافیایی قاره های جدید را کشف کردند و تجارت اروپایی را با فرهنگ اورپایی به کشورهای تازه شناخته شده انتقال دادند از این است که راههای خشکه اهمیت خود را از دست داد و شهر های آریانای بزرگ که محاط به خشکه بودند آهسته آهسته شکوه و رونق خود را از دست دادند. شهرهای آریانای کبیر که روزگاری معبر عبور کاروانهای تجارتی شرقی و غربی بودند از اهمیت تجارتی افتاد. راه ابریشم دیگر شارای تجارتی شرق و غرب محسوب نمی شد بلخ گزین مرکز قلمرو آریانای کبیر که از چهار طرف محاط به خشکه بود از هنگامه، شور، رونق و جلال جهان فرهنگی افتاد از آن پس فقط جهانکشایان آزمند و استعمارگران جهان خوار بودند که با تهاجم پی در پی و یرغمل های بیابانی و صحرایی باین شهر تاریخی می تاختند و مرحله به مرحله هستی و دارایی مردم این سر زمین را تاراج میکردند و فرهنگ خود را بر مردمان و فرهنگ غنی آن تحمیل میکردند چنانیکه نمونه های فرهنگ بومی زرتشتی ،آریایی یونانو باختری بودایی و اسلامی که در نهایت منجر به تغییر نام آریانای باستان به خراسان اسلامی گردید درین سر زمین مشهود است.

با آنکه اعراب از نگاه سیاسی اسلامی بر آریانا غلبه یافت و معارف و معالم اسلامی را انتشار داد خراسانیان آزاده از نظر علمی عصر نوینی را در خراسان اسلامی باز کردند. علم فقه ادب نحو تفسیر و کلام را راواج و رونق بخشیده مدارس دینی و کانونهای فلسفی و دارالفنونهای علوم در شهرهای خراسان اسلامی از جمله بلخ و بخارا و سمرقند تاسیس شد. دیری نگذشت که باز خراسان اسلامی از یغماگری بیابانگردان دشتهای سوزان منگولی و هجوم اقوام آسیای مرکزی در امان نماند.

فرهنگ اسلامی و بقایای فرهنگ گریکوبودیک را که تا هنوز در دامنه کوهها و وادیهای دور افتاده بامیان و آی خانم و بغلان و بگرام ریشه های بجا گذاشته بودند یکجا با فرهنگ غنی حاکم و مسلط بر خراسان تحت سم ستوران بی باک و وحشی در آوردند البته در بین اقوام بیابانگرد، احفاد تیمور بود که مرهم بر آلام دردها و مصیبتهای چنگیزی و تیموری گذاشت و خراسان اسلامی را از نگاه علمی و فرهنگی و هنری صدر نشین کرسی اعمار و اعتلای فرهنگی در جهان اسلام ساخت. هرات باستانی شکوه و عظمت دیرینه خود را باز یافت و دامنه علم و فرهنگ خراسانی تا مرکز هند زرخیز پیش رفت. زبان فارسی دری زبان درباری و دیوانی هند گردید و جلوه هنر خراسانی در جبین تاج محل آنرا یکی از عجایب روزگار گردانید اکنون هم تاج محل و سایر بازمانده های آثار هنری ادوار تیموری زینت ده بازار هنری و منبع در آمد سر شار بوده سالانه ملیونها دلار بر بودجه هندی می افزایند.

لاكن همانطوریکه جنبشها و قیامهای خانواده های دلاور و شجاع خراسانی به استیلای سیاسی اعراب در خراسان خاتمه بخشید بزودی بساط فرهنگی و نفوذ زبانی آنرا نیز برچید، زبان دری زبان دربارهای دولتمردان خراسانی در سراسر قلمرو پهناور شان شده جانشین زبان عربی گردید و بعنوان زبان دوم اسلام شناخته شد. قلمرو خراسان با آنکه باز هم از گزند کشورگشایان و امپراتوران جاه طلب، همسایگان و کشورهای همجوار ایمن نبود و هریک گوشه هایی از قلمرو خراسان را بلعیدند ولی اینبار دولتمردان خراسانی بودند که کشور پهناور خراسان را به پارچه ها تقسیم کرده نام های تازه ای به آنها دادند. از همین جاست که نام های "روه" آهسته آهسته کلمه "افغانستان" بجای خراسان متلاشی شده بر بخشهایی از خاک خراسان گذاشته شد. تا آنکه در متون دوره های اخیر مخصوصا در قراردادها و پیمانهای استعماری انگلیس بجای نام خراسان "افغانستان" ثبت و سجل گردید. امروز کلمه "افغانستان" بعد از نام خراسان بزرگ و پهناور نام کشور واحد و یک پارچه مان است که همه ساکنین آن اعم از ، ازبکها ،بلوچها ،پشتونها ،تاجیکها نورستانی ها هزاره ها و بسا ملیتهای باهم برابر و برادر دیگر افغانستان زیر آن جمع اند و کشور واحد و ملیت واحد افغان را تشکیل داده اند که کتاب "اوستا" تألیف دانشمند محترم، اکادمیسین پوهاند دکتر عبدالاحمد جاوید با دقت و عمق فراوان آنرا پیشکش کرده است.

بخش نخست کتاب اوستا شامل پژوهش بکر و تازه ای در مورد آریانا حدود و مرزهای جغرافیایی آریاناست درین قسمت استاد محترم با ارایه اسناد دست اول و تازه از ارتباط تاریخی آرین ها و سر زمینهای آریایی و قدامت تاریخی آن یاد کرده ریشه آنرا از روی متون قدیمی و اسناد جغرافیه نگاران دوره های اسلامی روشن ساخته است. استاد محترم با اسناد و شواهد ثابت نشان داده اند که چطور و چگونه دولتمردان سر زمین پارس نام کشور خود را به "ایران" که از نام آریانای بزرگ و باستانی مان گرفته شده تبدیل کردند. استاد درین بخش اسناد معتبری از پژوهشهای پژوهشگران ایرانی و غربی که اکثر شان به تغییر نام پارس یا "پرشیا" (Persian) به ایران طرفدار نبوده اند ارائه داشته است.

بخش دوم کتاب محتوی بحث مفصل و جامع در باره تغییر نام آریانا به سر زمین خراسان .است این نام بعد از استیلای سیاسی فاتحان اسلام بر کلیه قلمرو آریانا گذاشته شد مؤلف محترم در سراسر متن کتاب با دلایل و اسناد قوی حدود ،جغرافیایی شهرها و نواحی خراسان اسلامی را برویت شواهد تاریخی روشن ساخته و واضح ساخته است که کلمه خراسان قبل از ظهور اسلام در متون قدیمه وجود داشته بعضی از مؤلفان این نام را قبلا بجای آریانا بکار برده اند درین بخش پوهاند جاوید در پهلوی نامهای آریانا باکتریا و خراسان نامهای تخارستان، کابلستان، زابلستان و گندها را را نیز نامهای قدیم کشورمان دانسته است. بخش سوم کتاب از " روه " نام بخشی از سر زمین های مان یاد کرده و مینویسد که بعد از خراسان قسمتی از سر زمینهای مانرا بنام روه یاد میکرده اند و نیز کلمه " پشتونخوا " بر برخی از سر زمینهای مان را اطلاق  می شده است. 

کلمه افغانستان که نام آخرین سر زمینهای مان میباشد از مدت ها قبل در متون و نوشته های شعرا و نویسندگان دوره های اسلامی و پیش از "روه" وجود داشته گاهگاهی بر قلمرو مان اطلاق می شده است ولی عمومیت نداشته و در اسناد رسمی و دولتی همان نامهای خراسان ذکر میشده است. حتی در فرمانها و اسناد احمد شاه ابدالی نیز که برخلاف اورا مؤسس نام "افغانستان " بر سر زمین افغانستان مان دانسته اند سر زمین خراسان مذکور بوده و در نوشته های رسمی آن دوره نام افغانستان بچشم نمی خورد نام افغانستان بمرور و بی آنکه از طرف دولتمردان ما به فرمانی بالای سر زمین مان گذاشت شده باشد در نوشته های ،نویسندگان قراردادها و معاهدات دولتی ذکر شده و در نوشته های رسمی و دولتی مان شامل گردیده است چنانچه برای بار نخست این نام در قراردادهای انگلیسها و دولتمردان سر زمین مان استعمال گردیده و آهسته آهسته بحیث نام رسمی و سمبول وحدت ملی تمام ملیتهای مختلف افغانستان از جمله ،ازبکها ،بلوچها ،پشتونها ،تاجیکها نورستانی ها، هزاره ها، و سایر ملیت های باهم برابروبرادر افغانستان گردید است. استاد محترم نتیجه گیری جامع و مختصری نیز در ختم کتاب دارند که می تواند براعت الاستهلایی برای کتاب اوستا باشد. هر چند استادانی چون احمد علی کهزاد، میر غلام محمد غبار، عبدالحی حبیبی ،خلیل الله خلیلی ،توروایان ،صدقی، میر محمد صدیق ،فرهنگ ،طبیبی نیرو دیگران مطالبی درین زمینه ها نوشته و انتشار داده اند بازهم یادداشتهای ارزنده استاد جاوید میتواند مکمل و متمم تحقیقات آنها و راهنمای پژوهشگران جوان باشد.

شورای فرهنگی ،افغانستان سویدن افتخار دارد توانسته است همچو اثر ارزشمند تاریخی را که تا حال در عرصه مجامع پژوهشی و تحقیقاتی مان در روشن سازی تاریخ و بنیاد آریانای ،کبیر خراسان اسلامی و نامهای دیگر کشور عزیزمان افغانستان با این تفصیل نظیر نداشته است با خامه بالا مرتبه ترین استاد دانشگاهی و اکادمیکی ،مان اکادمیسین پوهاند دکتر عبدالاحمد جاوید بعنوان نخستین کتاب انجمن آماده نشر می سازد استاد محترم بارها سعی داشته اند گوشه های از تاریخ پر افتخار مانرا با دلایل و شواهد مستند تاریخی به آیندگان برسانند به لفظ دیگر، آنچه دیگران نگفته اند بگویند ولی طوریکه میدانیم همیشه در هر دوره تاریخی زمانه و دوران مانع اشاعه همچو اسناد و شواهد تاریخی بوده، دانشمندان و نویسندگان مان اسناد و شواهد تاریخی را یا با خود بخاک برده اند و یا بعد از مرگ خود انتشار داده اند اگر یگان یکی جرأت کرده اسناد تاریخی را زمزمه کرده باشند غباروار" زندانی شده اند. از آنست که دانشمندان ما از " کله کندن" گرگ انتباه گرفته تا حال به اصطلاح عام با خوردن شوله پرده کرده اند ولی اکنون که دیگر جهان در آستانه نشر آزاد افکار و اندیشه ها قرار دارد اسناد و شواهد تاریخی اگر افشا نگردند دیگر مدیای ارتباط از خاکستر آنها در الکترونهای برقی کار گرفته عصر کاغذ و نوشته را به پایان آن نزدیکتر میسازد. لهذا این درست بموقع است که اسناد و شواهد تاریخی مان مزین صفحه های نشریه های پژوهشی و با اعتبار میهنی مان شده به منصه دید هم میهنان قرار گیرد. شورای فرهنگی ،افغانستان سویدن مطمئن است می تواند دفتر دوم سوم... کتاب اوستا را که در زمینه تاریخ اقوام ، زبانها و بطور کلی فرهنگ افغانستان است بچاپ رساند همچنان این شورا حاضر است که آثار گرانبهای سایر دانشمندان و قلم بدستان کشور را که نوشته ها و اسناد و شواهد تاریخی و فرهنگی خود را همچون جان در قلب خود و یا چون فرزند در امیان داراییهای زندگی خود حفظ کرده اند بیرون آورده با نشر و اشاعه آنها میراث فرهنگی غنی و پر بار گذشته مان را غنی تر سازد و این هدفی است که به دشمنان دیرینه فرهنگ مان و فرهنگزدایان عصر مان مجال نخواهد داد که به آرزوهای شوم و ناروایشان نایل آیند. توفیق از آن کسانی باشد که پروانه وار بدور شمع میهن شان می گردند و عاشق وار تارهای فرهنگ و ادب ملی افغانی مانرا در هر گوشه و کنار جهان به اهتزاز در میآورند آری تارهای فرهنگ اصیل و همه قبول مان را که گل سر سبد همه زمانه ها میباشد.

وسلام