اسلام و شمشیر
پیش از ورود به موضوع اصلی این یادداشت ها، یعنی اثبات پوچ بودن تمام داده هایی که به عنوان تاریخ و حوادث صدر اسلام و احوال و رفتار پیامبر مرسل، در مجموعه نوشته های مشکوک سیره ها و مغازی و فتوحات و فهارس و رجال و غیره آمده، می خواهم بحث و بخش و فصل دیگری را بگشایم، که چون چراغی، نور لازم را بر تاریکی و ناشناختگی گوشه هایی از مسائل صدر اسلام می تاباند و آن هم اشاره به آیات متعددی است که قرآن راهنما، به سئوالات مردم از پیامبر، «یسئلونک»، و نحوه ی پاسخ به آن ها می پردازد. دقت در این آیه ها به راستی چشم آدمی را بر حقایق پنهان مانده ای می گشاید، که اعجاب آور است و ضرورت مداقه در باب آن ها را ضمن بازگویی هریک از آیه ها خواهم آورد، با این یاد آوری که طرح سئوالات مردم از پیامبر اکرم، در قرآن مبین، به صورت های گوناگون مندرج است که به خاطر اهمیت آن ها در روشن کردن محیط اجتماعی و فرهنگی زمان طلوع اسلام، می کوشم، تا حد ممکن، به غالب آن ها اشاراتی بیاورم و اعجاب خود را با طرح این سئوال بیان کنم که چرا صاحب نظران اسلامی، به ظرائف قرآن بی توجهی کرده اند و به جای ایجاد یقین محققانه، کار را به اجمال و احتمال سپرده اند؟!!!
این سئوال و جواب ها، درقرآن مبین، که تعدادی نیز بی جواب می ماند، چندان متعدد و متنوع نیست، از ۱۷نمونه افزون نمی شود و اگر بخواهیم سئوالات مکرر شده در بابی خاص را، واحد بشماریم، بیش از دوازده سئوال نمی ماند: سئوال درباره ی هلال ماه. سئوال درباره ی بخشش به دیگران، که دو بار تکرار شده است. سئوال درباره ی قتال در ماه های حرام. سئوال درباره ی شراب و قمار. سئوال درباره ی رفتار با یتیم. سئوال درباره ی عادت ماهانه ی زنان. سئوال درباره ی خوردنی های حلال. سئوال درباره ی قیامت، که پنج بار تکرار می شود. سئوال درباره ی انفال. سئوال درباره ی روح. سئوال درباره ی ذوالقرنین و بالاخره سئوال درباره ی کوه ها.
مطالعه و تمرکز بر روی این سئوال های محدود از پیامبر، و بررسی پاسخ آن ها، ما را به گشودن رازهای دیگری از قرآن عظیم و دریافت امداد از آیات الهی برای درک شرایط اجتماعی و محیط طلوع و رسوخ اسلام کمک بزرگی می کند و اجزایی را به مباحثه و مداقه و حتی مقابله می گذارد، که در مجموع نشان می دهد جدای از آن میراث و مکتوبات مشکوک چند قرن نخست اسلامی، و تقریبا در یک هزار سال اخیر، بالنسبه کار تازه ای بر روی کسب اطلاعات و آگاهی های اجتماعی از متن مستقیم قرآن انجام نشده و گویی اصرار بر این بوده است که همان تلقینات مملو از نادرستی نخستین، بدون تعرض بماند، که در زمره ی آنان ترتیب و زمان و سبب نزول بسیاری از سوره ها و آیات قرار می گیرد، ترتیب و تنظیمی که در مواجهه ی عقلی و اسنادی و سنجش مراتب تاریخی و عبادی، که قرآن ما را به فهم آن راه نمایی می کند، غالبا صورت موجود آن ها قابل قبول نیست.
اینک بدون اندک تزلزلی می توان یاد آور شد که طفره زدن از مراجعه ی مستقیم و مقرر به متن قدرتمند و راه نما و بی غرض قرآن، که فصیح و صریح و ساده ترین بیانیه ای است که در سراسر دوران استقرار حیات، برای تنزیه آدمی، از سوی خداوند نازل شده و تا هم امروز، حتی به قرینه، جمله ای مشابه آن را در هیچ تدوین و تالیف دیگر زمینی یا آسمانی نیافته ایم و خارج کردن این متن و محتوای عظیم، از الزام مداخلات منطقی و بررسی های اجتماعی، دور نگهداشتن این مجموعه نداهای فرهنگی، از چرخه ی اندیشه های عمومی است، که می تواند بر امورات آدمی، در تمام عصرها و امکانات ناظر باشد و در عین حال منزوی و منحصر کردن فهم و برداشت از آن، به حوزه ی اختیارات معدود و محدود مفسرین است تا به خصوص در محیط شرقی حضور اسلام، کتاب خدا را به متنی وهم آور، دور از دسترس و خارج از اختیار و عرصه ی ادراک مردمی بدل کرده اند که پیامبر و کتاب، برای اصلاح آنان فراهم و فرستاده شده است و کسانی در این راه تا آن جا مجدند و مغلطه می کنند، که با ارائه ی تعبیراتی ساده گیرانه از آیات قرآن، شاید به عمد، مردم را حتی از لمس بدون تشریفات آن نیز برحذر می دارند:
«انه لقرآن کریم. فی کتاب مکنون. لایمسه الا المطهرون. تنزیل من رب العالمین. افبهذا الحدیث انتم مدهنون. این است قرآن، کتابی سرشار از مکنونات، فرو فرستاده از سوی خداوند دو عالم، که جز پاکان لمس و جذب نمی کنند. چه گونه چنین متنی را سرسری می گیرید»؟ (واقعه، ۷۷ تا ۸۱).
به راستی که این آیات وصف الحال امروزین ماست، که به سعی هزار ساله ی یهود، با مراتب و لوازم متعدد، از تلقین ستیزه ی با قوم و زبان عرب، تا بغرنج وانمود کردن مفاهیم آیات، ما را از غور آموزشی در قرآن کریم باز داشته اند تا این متن مکنون و مطهر را زینت طاقچه و گنجه های مان کنیم، گاهی مسافری را از زیر حجم آن عبور دهیم، بر بالین بیماری رو به موت گذاریم و بر جنازه ای قرائت کنیم که احتمالا به حیات اش، برگی از آن را، به مفهوم، لمس نکرده بود و چه بسا که بر من خرده بگیرند که به کدام دلیل مطهرون را، نه پاکان جسمی، که پاک فطرتان فرض کرده ام؟ تا پاسخ دهم که مسلما بسیار شایسته است با نظافت جسمی هم به زیارت و نزدیکی قرآن رویم، اما آیا داشتن وضو و غسل، چیزی بر درک مفاهیم و معانی و برداشت های ما از این کتاب مبارک و مکنون خواهد افزود و یا نداشتن آن چیزی از آن مفاهیم متعالی خواهد کاست که کسانی صرف طهارت دست و پا را، و شاید هم به قصد شاق کردن گشوده شدن اوراق قرآن بر مردم معمول، به اصرار تمام، طهارت مورد نظر در آیه ی بالا گرفته اند و آیا در قریب ده مورد دیگری، که در کتاب خدا، لغت و مشتقی از مطهر و مطهرین و مطهرون آمده ، هیچ یک قابل تعبیر به تطهیر جسمی بوده است و مثلا اشاره ی آیات الهی به «ازواج مطهره» سخن از ازواجی است که حمام کرده باشند؟!!!
هنوز تا ورود به نتیجه گیری نهایی از این دراز نویسی ها، چند نکته ی دیگر در امتداد مباحث پیشین باقی است. نخست این که حتی در این پرسش های معمول و متعارف و خالی از غموض نیز، خداوند اختیار پاسخ گویی را به پیامبر بزرگوار واگذار نمی کند و برای هر یک از سئوالات که صلاح بداند، عرضه ی پاسخ معینی، که ذات باری تعالی مناسب می شمرد، به پیامبر تلقین و تکلیف می شود و در مواردی نیز امر به سکوت در برابر سئوال مقرر است، که به آن ها خواهم رسید. آیا چنین حضور و مواظبت و نظارت دائم و مستمر الهی، در تمام امور اولیه ی پیشرفت اسلام، تا آن جا که سایه ی پیش رونده ی نوعی بی اعتمادی بر مدیریت رسول الله نیز در آن قابل مشاهده و تایید است، به خوبی اهمیت پایه ریزی صحیح و گسترش سالم و مطابق با مشیت الهی دین حنیف را باز نمی گوید و به دوست و دشمن تفهیم نمی کند که اسلام دین و مسلک دردانه ی الهی است که با وسواس و حراست تمام به قلب و عقل و بیان و زبان مستعد و ممتازترین مردم آن روزگار ودیعه داده است؟ آیا رواست بپنداریم این سعی جمیل الهی، بلافاصله پس از مرگ پیامبر خدا عقیم مانده و تابعین و نزدیکان دست اول رسول خدا و مومنین و معتقدین به قرآن، تقریبا بلا استثنا و یا با استثنائاتی اندک، راهی خلاف آموزه های قرآن را، برای کسب قدرتی غاصبانه انتخاب کرده اند، آن هم قدرتی که، بنا بر مشهور، هر یک از آن ها، پیش از طلوع اسلام، به طور طبیعی و سنتی در چنگ خویش داشته اند؟!!!
و عجیب تر این که، قریب نیمی از این پرسش ها را، که کتاب خدا ذکر می کند، مندرج در سوره ی بقره می بینیم که می نویسند مدنی است: سئوال در باب هلال ماه، سئوال در باب نحوه ی بخشش، سئوال در باب ماه های حرام، سئوال در باب شراب و قمار و سئوال در باب رفتار با یتیمان. ثبت این سئوالات نخستین در سوره ای مدنی، به خصوص که ذکر خلقت آدم، سرکشی شیطان، احکام روزه، وصیت، حج، ازدواج و طلاق و حرمت ربا و بسیاری از دیگر امور اولیه ی مسلمین را نیز در همین سوره می یابیم، تردید مدنی بودن سوره ی بقره را به وجه قابل دفاعی محکم می کند. وجه دیگر و روی مقابل این بررسی می گوید که اگر تمام توجهات و تذکرات و اشارات دیگر به روزه گرفتن را، در سوره های مبارکه ی نساء و مائده و مجادله مندرج می بینیم، که آن ها را هم مدنی تشخیص داده اند، پس نتیجه ی روشنی که می بریم این است که مسلمین، پیش از هجرت رسول خدا به مدینه، روزه نمی گرفته اند! اما از آن که در سوره ی مائده نیز، که مدنی می گویند، باز هم به آیات اولیه ای در باب اعمال حج و مجازات محارب و مفسد و نهی قتل و نحوه ی غسل و وضو و تیمم و حد سارق و نیز داستان فرزندان آدم بر می خوریم و می نویسند که مائده صد و دوازدهمین سوره ی قرآن است و نزول آیات و دستورات آن را به سال آخر عمر شریف پیامبر می کشانند، اگر بنا را بر قبول این تلقینات بگیریم، پس ذهن محقق به این بی راهه می رود که مسلمین، تا آخرین روزها و ماه های حیات رسول الله نماز هم نمی خوانده اند!!! اما اشکال این تصور آن جاست که خداوند در سوره های مکی بسیاری، از جمله در انعام، اعراف، یونس، هود، ابراهیم، اسراء، مریم، طه، انبیاء، نمل، عنکبوت، روم، لقمان، فاطر، شوری، لیل و حتی آیه ی بیستم سوره ی مبارکه ی مزمل، که به درستی از نخستین سوره های نازل شده ی قرآنی در اوائل طلوع اسلام است، پیامبر و مردم را به اقامه ی نماز فراخوانده است، پس می ماند گمان کنیم که شاید نمازهای مسلمین در مکه و پیش از نزول سوره ی مدنی مائده، بدون دانستن آداب وضو اقامه و انجام می شده است!!! آیا به تر نیست به جای در هم ریختن نحوه و زمان آداب عبادات اسلامی، راه کوتاه بررسی خردمندانه تری برای کشف زمان دقیق تر نزول سوره ها و آیات الهی را انتخاب کنیم، به تلقینات و تمهیدات موجود در کتب ناشناس غزوات و سیره و فتوحات و غیره توجه نداشته باشیم و نقش نادرست برخی از فرق اسلامی را، که نیازمند تایید و تثبیتی از میان آیات الهی در موضوعی خاص بوده اند، در این تقسیم بندی زمانی نزول سوره ها و آیات، ندیده نگیریم.
و بالاخره با نگاهی به فهرست سئوالات مردم از رسول خدا، از خود بپرسیم که چرا مومنین نخستین تا این حد به رفع ساده ترین مسائل انسانی، مثلا تعیین تکلیف با عادات ماهانه ی زنان، خوردنی ها، کوه، روح، نحوه ی بخشش مال، رعایت یتیم، انفال و غیره توجه نشان داده اند و چرا فرضا در باب معانی حروف مقطع در آغاز برخی از سوره ها پرسشی نداشته اند، مستقیما در باب اجبار و اختیار سئوالی نداده اند، درباره ی طلوع و غروب خورشید و تشکیل ابرها و وزیدن باد و پیچیدگی های رفتاری در طبیعت کنجکاوی نکرده اند و یا دست کم در باب نحوه ی ازدیاد مال و لزوم گسترش داد و ستد و دیگر امور یک جامعه ی در حال دگرگونی راه نمایی نخواسته اند؟ هنگامی که این خلاء پرسش در باب امور معهود و مقرر دنیوی و مدرسوی را با نگرانی مومنین و مردم در باره ی قیامت و روز جزا و توجه به واجبات و منهیات، پهلو به پهلو قرار می دهیم، با تب و تاب ایمان و بروز تحول معنوی در جامعه ی زمان رسالت پیامبر، بر اثر تاثیر آیات مبین قرآن، آشنا و از آن راه آگاه می شویم که قبول بازگشت به تفرقه و مقام پرستی و دنیا خواهی، در میان مردم و مومنین و برگزیدگان دین جدید، آن هم بلافاصله و در همان روز رحلت رسول خدا، منتفی و ناممکن بوده است و اصرار بر اثبات خلاف آن، حاصلی جز پوسته ای و قابل گسست کردن سریع و سهل ایمان اسلامی از همان آغاز، نادیده گرفتن توجه عمومی به ره نمود های قرآن و بی باری آموزه های الهی به وسیله ی پیامبر اعظم نخواهد داشت.