سینما برویم؟
از زمان کودکی ام سینما پارک شهرنو را می شناختم. یکی از جاهای فرح بخش و خوش آب و هوای کابل. پاک شهر نو سرسبز و با گل های تزینی، خیابان های جغل افتاده سپید، چراغهای که پارک را روشنایی زیبایی میداد و دراز چوکی های که خانواده همه با هم شبانه برای قدم زدن،میآمدند. کانتین نوشابه فروشی، شیریخ ها و ژاله، شورنخود پکوره در چهار طرف این پاک با تزییناتی زیبای آن خوشی مردم و خانواده های کابل را بیشتر می ساخت.
دورتر ازاین سینما، سینمای دیگری بنام (زینب ننداری) هم بود که با نمایش دادن فلم های متفاوتی علاقمندان خود را با خودش داشت. در سینمای پارک همیشه فلم های غربی خاصتا امریکایی با دوبله آن که ریاست افغان فلم بعهده داشت نمایش داده میشد. گاهی هم فلم های ایرانی و یا ترکی هم می بود .
در سینما پارک در چهار وقت روز فلم به نمایش گذاشته میشد. ولی در روز های پنجشنه و جمعه قبل از چاشت فلم های کودکان را نیز داشت که کودکان و نوجوانان با والدین خود میامدند و ازین فلم ها می آموختند و لذت می گرفتند..در وقت های بعد از ظهر و شبانه نیز فلم ها اصلی که اعلانات آن از قبل به اطلاع عامه میرسید ردیف شده بودند.
ما همیشه منتظر فلم های نو می بودیم و گاهی هم تکت ها را از قبل ریزرف نموده و یا می خریدیم.
سینما رفتن در آنزمان عیب نبود و گناه هم پنداشته نمی شد. بلکه یک سرگرمی خیلی خوبی بود که تأثیرات مثبتی بالای نشرات چاپی نیز داشت و اکثر مطالب مجلات و جراید هم در باره هنرمندان سینما غرب، نحوه فلمبرداری، محتوی قصه های این فلم ها و اینکه مردم چه انتباهی از آنان میداشته باشند و آیا میتوانست در آینده الگوی برای سینما نوپای افغانستان شود؟ بهمین خاطر بازار روزنامه خوانی و مجلات و پست کارت های نیز گرم بود
من از زمان کودکی هنرمندان سینما را خوب می شناختم و هنرمندان مورد علاقه ام را در مجلاتی که نشر میشد نیز میخریدم. شاید اکثر اهالی و شهر نشینان کابل هم بیادداشته باشند که از فلم های کاوبایی چارلز برنستون، تا گورگوریپک و آتنونی کویین و فلم های هنری آلن دولن،الیزابت تایلر، بریژیت باردو، کولودیا کاردینال، سوفیالورن و دهها هنرپیشه امریکایی و غربی و ایرانی خاطراتی داشته باشند.
در دیگر سینما های شهر نمایش فلم های هندی هم زیاد بود و آنان نیز در اذهان عامه جا داشتند.
من غالباً با خانواده و فامیل و خویش و قوم بطورگروهی بدیدن فلم می رفتیم از زمانی که به پوهنتون کابل بودم. سینما وفلم و تیاتر در کابل ننداری خیلی هم رشد نموده بود و گاهی هم کنسرت های آوازخوانان دیگر کشور ها و انسانبل موسیقی شرق و غرب در کابل و لایات دایر می گردید.و افغان فلم هم با ساختن فلم های هنری در بازار رقابت خود را شریک میدانست..
سینما پارک در چهار بخش تقسیم شده بود که درجه او ل آن غرفه های فامیلی بود،دوم چوکی های لوژ که در منزل دوم بود، درجه سه پایین غرفه های فامیل و چهارم هم در پیشروی سالون سینما قرارداشت.که با قیمت های متفاوت تکت آن فروخته میشد.
اکثر محصلان و هم شاگردان مکاتب عالی رفتن سینما را منوط به یک روز خاص هم نموده بود که سالگره یکی از دوستان ما میبود و یا شب های جمعه و یا اعیاد و یا هم بعد از روز های امتحان که همه تفریح نموده و یکجا با همصنفی های خویش می رفتیم. در این گروه ها صنفی ها با گروه دختران و یا پسرانه شکل گرفته و یکجایی به سینما می رفتند.
سینما رفتن در کابل با خانواده ها وجایگاه زنانه و مردانه وی مشخص بود. بعد از سینما هم قدم زدن و نشستن به پارک شهرنو معمول بود. شهر پاک و نظیف بود و همه قانون و اخلاق اجتماعی را خوب مراعات می نمودند.
زمانی که حالات سیاسی دگرگون شد و خاصتاً بعد از هفت ثور 1357 آهسته آهسته رفتن به سینما هم کمتر شده و تغییراتی و محدودیت های بخاطر امنیت خانواده ها بوجود آمد. قیود شبگردی حزب دموکراتیک خلق هم این محدودیت ها را بیشتر نمود و آزادی فردی در انحصار فرمان های دولت و تلاشی خانه ها، بردن جوانان بطور اجباری به خط جنگ، ازدیاد جنگ های مسلحانه و سرانجام مشکلات روزافزون مردم، سینما و اجتماعی کابلی ها را محدود ساخت.
دولت کنونی بجای اینکه مراکز فرهنگی رابهتر بسازد، خیلی محدود فکر نموده و یگانه راه حل و ابتکار عمل شان، تخریب همراه با خشونت است.. همه این حالات را اکنون مردم ما میدانند ولی لال و خموش اند تا فرجام این بدبختی به کجا خواهد انجامید.
-بیا که سینما برویم؟
-سینما؟ ههههه؟ بیکار ماندی....
-بیا جنگ کنیم...دهشت کنیم، بی امنیتی نماییم و پول و قدرت بدست آریم؟
سینما چه بدرد میخورد...!