112

نظرمغرضانۀ داکتر لعلزاد بدخشی در مورد تاريخ معاصرکشور!

از کتاب: مقالات انفرادی
03 June 2018
‫دولت معاصر افغانستان با آغاز سلطنت احمدشاه ابدالی در اکتوبر‪ ١٧٤٧‬تأسیس و در دست ‫خاندان او تا ‪ ١٨٢٢‬ ادامه یافت و سپس با آغاز اقتدار و امارت امیر دوست محمدخان پسر سردار پاینده ‫خان بارکزائی تا ‪ اپریل( ١٩٧٨‬کودتای ‪٧‬ثور)‪ ،‬برای مدت ‪ ٢٣٠‬سال در دست خاندان محمدزائی‬ ‫دوام آورد ،‬و از ‪ ٧‬ثور ببعد توسط نظامهای ایدیولوژیک از مدار ثبات و امنیت خود خارج گردید،‬‬ ‫و حال توسط دولت وحدت ملی یا (ذلت ملی) گویا اداره میگردد‪.‬‬

‫تمام رخداد های این دوران ‪ ٢٧٠‬ساله در کتب تاریخی متعدد داخلی و خارجی منجمله :‬تاریخ ‫الفنستون تالیف در ‪ ،١٨١٥‬زندگی امیر دوست محمدخان تالیف موهن لال کشمیری در ‪،١٨٤٦‬‬ ‫اکب رنامه حمید کشمیری ‪ ،‬سروده شده در ‪،١٨٤٣‬ظفرنامه اکبری،‬از قاسم علی آگره ئی‪ ،‬سروده شده ‫در ‪،١٨٤٦ ‬افغانستان در مسیر تاریخ غبار،‬ تاریخ افغانستان تالیف مرحوم علامه احمدعلی کهزاد‪، ‬سراج ‫التواریخ از مرحوم علامه کاتب هزاره،‬ و افغانستان در پنج قرن اخیر تالیف مرحوم فرهنگ،‬‬ ‫افغانستان از دوپری امریکائی و کتابهای ادمک‪ ،‬و ریه تالی ستوارت و گرگوریان و پوالده و ده های ‫دیگر ثبت و ضبط شده است ،‬اما در این اواخر کسی بنام لعلزاد [که گفته میشود در اتحاد شوری در‬ ‫رشتۀ زغال سنگ درس خوانده است]‪ ،‬ادعای تاریخ دانی و تاریخ شناسی میکند و مدعی است که‬ ‫افغانستان تاریخی بیش از یک صد سال ندارد و برای ثبوت این ادعای خود میگوید در نقشه های‬ ‫جغرافیائی که انگلیسها انتشار داده اند‪ ،‬نام افغانستان دیده نمیشود‪ ،‬پس قبل از امیر عبدالرحمن خان ‫کشوری بنام افغانستان هم وجود نداشته است؟ !‬

‫یعنی این همه تاریخ های که در باره ظهور دولت افغانستان و لشکرکشی ها و فتوحات شاهان ‫افغانستان به هند وایران در قرن هجدهم و دوبار تجاوز انگلیس بر افغانستان در قرن نزدهم و قیامهای ‫مردم افغانستان برای اخراج قشون بیگانه و تلفات قشونهای خارجی در این سرزمین از سوی مورخین ‫وطنی و خارجی نوشته شده اند‪ ،‬همه دروغ و جعلی اند‪ ،‬ولی گفته های جناب لعلزاد دروغ و یاوه گوئی ‫نیست ،‬چونکه براساس نقشه های جغرافیائی استوار است‪ .‬درحالی که او نمیداند که در تحقیقات ‫تاریخی ،‬نقشه در زمرۀ منابع قابل اعتبار تاریخی به حساب نمی آید .‬به عبارت دیگر ،‬نقشه اعتبار خود ‫را از گفتاری میگیرد که در پای آن نگاشته شده است.

‬‬

‫جناب داکترخالدی‪ ،‬در مقاله ئی زیر عنوان "بازنگری به تاریخ افغانستان"‪ ،‬دیدگاه چند تن از‬ ‫روشنفکران افغان را از فیسبوک اقتباس کرده و از قول آقای مجید اسکندری میگوید: ‬ما به فهم‬ ‫تاریخی و تفکیک جعلیات تاریخی نیاز دار یم بخاطر آنست که راه آینده روشنتر باشد و گامهای‬ ‫درست تری برای آینده برداریم‪ «.‬وسپس جواب سکندری را از قول »فهیم ادا« اینطور انعکاس میدهد ‬فهیم" ادا سوال" میکند چگونه میتوان به فهم تاریخی و تفکیک جعلیات تاریخی پرداخت اما‬ ‫در عین زمان در سیمای ما "وطن ستیزی و خطای فکری دیده نشود؟" آیا وقتی آقای لعلزاد اشاره‬ ‫به تاریخ پنجهزار ساله ” آریانا ‪-‬خراسان و افغانستان” را در مطالعه تاریخ این سرزمین نادرست‬ ‫می پندارد چهرۀ وطن ستیزی و خطای فکری خود را خود نمایان نمیسازد؟‪ .‬آیا ارتباط تاریخ ‫باستان افغانستان با آریانا یک جعل تاریخی است؟ اگر تاریخ افغانستان امروزی را نباید با تاریخ ‫خراسان و آریانا مربوط دانست پس با تاریخ کدام سرزمینها مربوط دانست؟ آیا آقای لعلزاد فکر ‫‫میکنند تاریخ خراسان و تاریخ آریانا مربوط به کشور دیگری است و ما حق دخیل شدن نداریم؟ باید ‫بخاطر داشت که اشارۀ به آریانا در کتابهای تاریخ ما اشاره به سرزمینی است که مقدونیها از آن‬ ‫به همین نام در تاریخهای خود و نقشه های تاریخی خود نام برده و حدود آنرا از دریای آمو در‬ ‫شمال تا مکران در جنوب‪ ،‬کرمان در غرب و دریای سند در شرق نشان داده اند‪ .‬مقدونیها ا ین اسم ‫را با خود نیاورده بودند .‬از مردم این سرزمین کلمۀ "آریا" را آموختند و یونانی اش ساختند .‬شاید‬ ‫هم دشمنی آقای لعلزاد ناشی از آن است که مانند ناسیونالیستهای فارس آرزو دارد به ا ین سرزمین ‫ها "ایرانزمین" گفته شود نه آریانا! استفاده از "ایران" و "ایران زمین" یک مشکل عمده دارد و‬ ‫آن این است که نزدیک به یکهزار سال بعد از دولتهای یونانی باختر‪ ،‬برای اولین بار ساسانیهای‬ ‫فارس از این نامها برای قلمروهای خود استفاده کردند‪ .‬یعنی زمانیکه مقدونیهای باختر‪ ،‬کوشانیها‪،‬‬ ‫یفتلیها و پارتها با نام "آریانا" آشنا بودند‪ ،‬هنوز سرزمینی بنام ایران و ایرانزمین یاد نمیشده است‪.‬‬ 

‫بنابر آن اشاره به آریانا و ارتباط آن با تاریخ باستان افغانستان یک جعل تاریخی نیست.‬‬

‫هرگاه ما خط فکری لعلزاد را برگزینیم بر اساس آن‪ ،‬آیا ما هرگز تاریخ باستانی داشته ایم؟‬

‫لعلزاد مینویسد که‪ ":‬نباید مخالف تاریخ های سیاسی پنجهزار ساله کشوری سخن گفت که مرز‬ ‫ها یش در زمان عبدالرحمن و استقلالش در زمان امان الله ‬گرفته شده است (یعنی با سابقه حدود‬ ‫یکصد سال)"‪ .‬حالا روشن شد‪ ‬افغانستان کشوری است با سابقۀ یکصد سال و چنین کشوری‬ ‫سابقۀ باستانی ندارد‪ ،‬آن باستان مربوط به دیگران است! مگر از این برداشت که افغانستان یکصد‬ ‫‫سال سابقه دارد "وطن ستیزی" بدتری را هم می توان سراغ داشت؟ مگر انگلیسها در سه جنگ از‬ َ‬‫سالهای ‪١٨٣٨‬م تا سال ‪١٩١٩‬م با کدام کشور در جنگ بودند؟ من هیچ شخصی را در هیچ ملتی و‬ ‫کشوری سراغ ندارم که تا این حد به ذلیل کردن کشور خود کمر همت بسته باشد‪«.‬‬
(داکترنوراحمدخالدی‪،‬بازنگری به تاریخ افغانستان‪ ،‬سایت افغان سباون‪ ٢٠،‬جنوری ٢٠١٧)‪

‬ ‫درک وفهم داکتر لعلزاد بدخشی از تاریخ معاصر کشور بسیار ابتدائی و هدفش از این کجبحثی‬ ‫های مغرضانه چیز دیگری است که بسادگی میتوان منظورش را دریافت‪ .‬او از قماش لطیف پدرام‬ ‫و مجیب الرحمن رحیمی است که پیوسته با نام »افغان« و»افغانستان« ابراز دشمنی کرده اند و‬ ‫میخواهند نام کشور به "خراسان" و یا "آریانا" تعویض شود و یا با فدرالیزم دچار تحزیه گردد‪.‬‬

دکتورخالدی نظریات جالب یکی دیگر از روشنفکران افغان را ارائه کرده مینویسد:"‬بگفتۀ‬ ‫حنیف معروف‪ :‬گیریم که نام را به آریانا‪ ،‬خراسان و ووو تبدیل کردیم‪ .‬ګیریم که دوباره ان جمشید‬ ‫را با نسیم وجشن مالیم نوروزی از زیر اوار ام البالد بیرون اوردیم وبر تخت نشاندیم؟ کی ضمانت‬ ‫اوردن ګفتار نیک ‪ ،‬پندار وکردار خوب وانسانی را مینماید؟ ما خو بد رقم پر عقده هستیم‪".‬‬

‫به اقای لعلزاد ستمی و همفکرانش باید خاطر نشان ساخت که جغرافیای افغانستان و نام آن چه از‬ ‫‪ ١٧٤٧‬مشخص شده باشد و چه از ‪ ،١٨٠١‬و چه از ‪ ١٨٨٠‬به بعد رسمیت یافته باشد‪ ،‬نکتۀ بسیار مهم‬ ‫اینست که این نام و این جغرافیه امروزه در جهان و نقشۀ دنیا و نزد مجامع بین المللی یک نام پذیرفته‬ ‫شده و مسجل است و به آدرس این نام و مردمان آن صدها و هزاران مقاله و کتاب و نشریه‬ ‫نوشته و چاپ شده است‪ .‬تالش در جهت جاگزینی نام دیگری برای این کشور‪ ،‬نه تنها دردی را دوا‬ ‫نمیکند‪ ،‬بلکه بر مشکالت دولت و ملت می افزاید‪ ،‬افتراق قومی را دامن میزند و تفاهم ملی را خدشه‬ ‫دار میسازد‪ .‬مشکل اصلی افغانستان‪ ،‬فقدان عدالت اجتماعی‪ ،‬عدم تطبیق یکسان قانون برهمه اتباع‬ ‫کشور‪ ،‬بیسوادی وفقر استخوان سوز وعقب ماندگی است‪ ،‬نه نام کشور‪.‬‬

‫دکتورخالدی دراین باره مینویسد‪ ":‬ایکاش تغییر نام حالل مشکالت ما میبود‪ .‬برعکس هرگونه‬ ‫اقدام در این جهت‪ ،‬و در جهت تجزیه و فدرالیزم قومی‪ ،‬مصیبت بار خواهد بود زیرا به تصفیهء‬ ‫حساب با اقلیتهای ناراض خواهد انجامید‪ .‬اقوام این سرزمین را جبر تاریخ‪ ،‬جبر جغراف یه‪ ،‬جبر‬ ‫سیاستهای منطقوی باهم در این سرزمین شریک در دولتی ساخته اند که آینده اش بدست هم ین‬ ‫مردم است‪ .‬مشکل مردم ما قومی نبوده بلکه بیعدالتی و عقب ماندگی بوده است‪ .‬مشکل امروزی ما‬ ‫مشکل همزیستی اقوام باهم نیست‪ ،‬آنها همیشه باهم زیسته اند‪ ،‬مشکل ما‪ ،‬موجودیت و غضب قدرت‬ ‫توسط مافیای جهادی است‪ ،‬مشکل ما سیاستمدارانی اند که اقوام را با جعل موجودیت جنوسایت در‬ ‫کشور بجان هم می اندازند‪ .‬هنوز هم میتوان باهم کنار آمد و از فاجعه جلوگیری کرد‪ .‬اختیارات‬ ‫مناسب و بیشتر به والیات در ادارهء امور محلی آنها با حفظ اتوریته دولت مرکزی داد."
‬(دوکتور ‫خالدی‪،‬همان مقاله ‪،‬همانجا)



‫براستی هم مشکل اصلی مردم و جامعه جنگ زده و فقیر و بیکار و اکثراً بیسواد ما‪ ،‬نام ‫کشور نیست که با تغییر و تعویض آن تمام مشکلات حل گردد‪ :‬بیسوادی نابود شود‪،‬ فقر از میان‬ برود‪ ،‬کار و شغل برای بیکاران ایجاد شود‪،‬ دست مداخلات کشورهای بیرونی از امور داخلی ما کوتاه‬ ‫گردد‪.‬ جلو کشت و قاچاق مواد مخدر گرفته شود‪ .‬اختطاف گران کودکان ودزدان ثروتهای ملی و‬ ‫مجرمان جنایات جنگی به محاکم ملی ویا بین المللی سپرده شوند‪.‬ عدالت اجتماعی تامین شده وهمه‬ ‫از قانون اساسی اطاعت نمایند و دیگر هیچکسی بر دیگری زورگوئی نمیکند و زمین و ملکیتهای‬ ‫شخصی دیگران را غصب نخواهد کرد ؛ نه خیر با تغییر نام کشور هیچ یک از مشکلاتی که نام بردیم‬ ‫حل نمیشود‪ .‬پس بهتر است بگوئیم که هرکه در افغانستان زندگی میکند‪ ،‬افغان است و همه باهم برابر‬ ‫و هیچیکی امتیازی بر دیگری ندارد‪.‬‬

‫بگفته نویسنده و متفکر معاصر افغانستان‪ ،‬جناب عالم افتخار‪ ":‬کشور های دارای وحدت دولتی‬ ‫و مردمی دیرین سال مانند افغانستان؛ سهل و ساده نیست که به ذوق هرکس و ناکس؛ هرآن نام‬ ‫عوض کند و تغییر هویت دهد‪ .‬امروزه واحد دولتی و جغرافیایی میهن ما در سرتاسر عالم بشریت؛‬ ‫مردم آنرا »افغان و افغان نشنل« میخوانند و میدانند‪ .‬جدل های‬ ‫به نام افغانستان معروف است و ‫تنگنظرانه و سکتاریستی در مورد هردو بخش نام و هویت افغانستان؛ همانقدر بالاهت آمیز است که‬ ‫ادعای اینکه »افغان مانا؛ پشتون و افغانستان مانا؛ پشتونستان!!!« ابلهی محض میباشد‪.‬در واقعیت‬ ‫امر؛ توده های ملیونی مردم افغانستان یعنی غیر سیاست بازان و سیاست زدگان بیمار؛ تنها در‬ ‫مواردی که با یکدیگر مشکلی ندارند؛ آن نام کشور )افغانستان( و هویت نشنلیتی شان )افغان است؛ این درست است که برای زمانهایی؛ مردمان دیگر کشور؛ خواهران و برادران پشتون شان را "افغان" می خواندند ولی پس از تشکل و نضج دولت ملی و سرزمین ملی و ایدئولوژی و دیپلوماسی‬ ‫ملی؛ (افغان) از نام یا بهتر است بگوییم‪ :‬از صفت قومئ خاص؛ به اسم و مسمای همه باشنده گان‬ ‫سرزمین افغانستان؛ تبدل همه گانی و جهانی و تاریخی یافته و این عام شمولی و جهانشمولئ‬ ‫شهرت و معرفت میهن ما در دو سه دهه پر از قربانی های پسین؛ به اوج ها و گستره های بی‬ ‫پیشینه و بیکرانه ای رسیده است".‬‬