اسلام و شمشیر
«یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا و لعبا من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و الکفار اولیاء و اتقوا الله ان کنتم مؤمنین. و اذا نادیتم الی الصلوة اتخذوها هزوا و لعبا ذلک بانهم قوم لا یعقلون. قل یا اهل الکتاب هل تنقمون منا الا ان امنا بالله و ما انزل الینا و ما انزل من قبل و ان اکثرکم فاسقون. ای ایمان آوردگان، اگر مومنید، اهل کتاب که دین شما را به تمسخر می گیرند و بازیچه می پندارند و همچنین کافران را به دوستی مگیرید و پرهیزکاری کنید. هنگامی که برای نماز آواز می دهند، آغاز مسخرگی و اطوار می کنند، چرا که قومی فاقد اندیشه اند. بگو ای اهل کتاب، جز این است که ایمان آوردگان به خدا و بر نازل شده ی به شما و خودمان را، سرزنش می کنید؟ و اغلب شما از منحرفین اید». (مائده، ۵۷ تا ۵۹)
متانت و آراستگی و سلامت، حتی در برخورد با خبیث ترین عناصر موذی اهل کتاب، که مراسم عبادی مسلمین را به تمسخر می گیرند و بر هم می زنند، از بیان این آیات می بارد و معلوم می شود که هنوز و در این مرحله هم خداوند به اوباشانی که در ارتباط مؤمنین با او اغتشاش می کنند و اسباب تفریح و مضحکه ی خویش می گیرند، با زبان استدلال و رنجش و نهایتا احتمال انقطاع مودت سخن می گوید. آیا این قرآن را می توان چنان که غزوات نویسان ناشناس و غالبا یهود مسلک اراده کرده اند، متنی برای دعوت به جنگ خواهی و شمشیر کشی و دست و گردن بری معرفی کرد؟
«و من اظلم ممن منع مساجد الله ان یذکر فیها اسمه و سعی فی خرابها اولئک ما کان لهم ان یدخلوها الا خائفین لهم فی الدنیا خزی و لهم فی الاخرة عذاب عظیم. ستم کارتر از آن کیست که مانع بردن نام خدا در مساجد شد و به خراب آن کوشید تا به آن وارد نشوند مگر در حال بیم. خواری در دنیا و عذاب دردناکی در آخرت بر آنان مقرر است». (بقره، ۱۱۴)
این صورت کامل تری از تعرض رسمی و جاهلانه ی اهل کتاب، به مراسم عبادی مسلمین، پس از ارتکاب به آن اطوارهای تمسخرآمیز است: مانع ورود مردم به مساجد می شدند و مترصد تخریب مقام عبادت مؤمنین بوده اند. آیا یک یهودی و مسیحی می شناسید که بتواند ادعا کند تا پایان دوران گسترش اسلام، در بخش بزرگی از جهان، یک عبادتگاه و اثر تاریخی، از قماش آن چه در مصر و بعلبک و اردن و ایران هنوز برجاست و یا کنیسه و کلیسایی را، مسلمان در حال دعوت به دین خدا تخریب کرده، یا مانع اجرا و انجام عبادات و مراسم دینی و سنتی قومی شده باشد؟ آیا به نظر نمی رسد کسانی در بخش توسل های فرهنگی، پرچم خداوند متعال و قرآن مقتدر ومالامال از ره نمود های مبارک را از دست مسلمین گرفته، در جای آن پارچه نوشته هایی را حمل می کنیم که نام بندگان عادی بر آن ثبت است!
«الم تر الی الذین اوتوا نصیبا من الکتاب یؤمنون بالجبت والطاغوت و یقولون للذین کفروا هؤلاء اهدی من الذین امنوا سبیلا. اولئک الذین لعنهم الله و من یلعن الله فلن تجد له نصیرا. آیا نمی بینی که اهل کتاب به بت های جبت و طاغوت هم ایمان می آورند و می گویند کافران راه یافته تر از مؤمنان به راه اسلام اند؟ اینان را خدا لعنت کرده و برای لعنت شده از جانب خدا، یاوری نخواهد بود». (نساء، ۵۱ و ۵۲)
تصاویر افسار گسیختگی رو به رشد اهل کتاب، از پس انقطاع و بی حاصلی گفتار و استدلال با آنان، در قرآن مبین، دائما گسترده تر و غیر عادی تر می شود. معلوم است که اهل کتاب کنترل رفتار خویش از دست داده و در برابر مسلمین نه فقط به حمایت کافران، بل به تقدیس بت های آنان نیز گردن نهاده اند! این اعمال مقدمه و موجبی است که اندک اندک آنان را به شرک می کشاند و به طور کامل از خداوند بری و دور می کند تا جایی که اساس تورات و انجیل را زیر پا می گذارند، منکر وحدانیت خدا می شوند و روابط شان به سبب «شرک» با خداوند صاحب قرآن قطع می شود.
«یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا الیهود والنصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم ان الله لا یهدی القوم الظالمین. ای ایمان آوردگان، یهود و نصاری را به دوستی مگیرید، که هر دو یکی شده اند. اگر کسی به آن ها نزدیک شد، پس در زمره ی آنان است. و خدا ستم کاران را هدایت نمی کند. (مائده، ۵۱) یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا بطانة من دونکم لایالونکم خبالا ودوا ما عنتم قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفی صدورهم اکبر قد بینا لکم الایات ان کنتم تعقلون. ای ایمان آوردگان، همرازی جز از میان هماندیشان خویش نگیرید که دیگران از تباهی در کار شما باز نایستند و آرزومند رنج شمایند. کینه از گفتارشان می بارد و آن چه را بروز می دهند بسیار کم تر از آن است که در سینه مخفی کرده اند. ما آیات خود را بر آن ها بیان کردیم اگر بیاندیشند. (آل عمران، ۱۱۸) لتبلون فی اموالکم و انفسکم و تسمعن من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و من الذی اشرکوا اذی کثیرا و ان تصبروا و تتقوا فان ذلک من عزم الامور. به اموال و جان های تان امتحان خواهید شد و از زبان اهل کتاب و مشرکین آزار بسیار خواهید دید و اگر صبور و پرهیز کار باشید، نشان قدرت اراده ی شماست». (آل عمران، ۱۸۶)
اینک و پس از آن اجحافات آشکار اهل کتاب و کردارهای ناعلاقانه ی آنان در آزار و تحقیر و توهین و منع مسلمین از ورود به مسجد، برای عبادت خدا، شاهد نخستین عکس العمل قرآن در برابر آنانیم و می خوانیم که در جای آن آیاتی که به تناول غذای یکدیگر و مزاوجت با هم تشویق می کرد، هشدارهایی نشسته است که مؤمنین را به فاصله گرفتن از اهل کتاب موظف می کند. از این پس باز هم با توسل سران کنیسه و کلیسا به مراتب بالاتری از خباثت و توطئه مواجهیم و با نخستین نمایندگان جعل و خراب کاری فرهنگی و سند سازان یهود و نصاری رو به رو می شویم که به تخریب و دست نویس دوباره ی آیات خدا مشغول می شوند. به راستی که قرآن مبارک هیچ تصویری را از نحوه ی رویارویی دشمنان اسلام با آموزه های قرآن حذف نکرده و ضمن آن که، مرحله به مرحله ناتوانی آن ها در مقابله با منطق قرآن را بیان می کند و بر می شمارد، شیوه های آشوبی را که اهل کتاب در جای حجت و استدلال قرار داده اند، برای شناسایی به تر آنان، به تاریخ و فرهنگ جهان، عرضه می کند.
«فان کنت فی شک مما انزلنا الیک فسئل الذین یقرؤن الکتاب من قبلک لقد جاءک الحق من ربک فلاتکونن من الممترین. و لا تکونن من الذین کذبوا بایات الله فتکون من الخاسرین. و اگر نسبت به آن چه بر تو نازل می شود، در تردیدی، از کسانی سئوال کن که کتاب های پیشین را قرائت می کنند. و بدان مطالبی که بر تو می رسد حق و از جانب خداست، و از کذب شماران آیات آن مباش که در زمره ی زیان دیدگان خواهی بود». (یونس، ۹۴ و ۹۵)
این آیات از شگفت آورترین اشارات در قرآن است. خداوند برای رفع تردیدهای نخستین پیامبر و به عنوان حجتی بر صحت مطالب نازل شده بر او، رجوع به کتاب های پیشین، یعنی تورات و انجیل را توصیه می کند. این عظیم ترین نشانه بر این است که تمام مسائل ظهور اسلام و نزول قرآن و بعثت پیامبر در کتاب نصاری و یهود ثبت بوده است و از آن که خطاب این آیات به شخص پیامبر است، پس نمی توانیم آن را در زمره ی مجادلات با اهل کتاب بیاوریم و پاسخی به آنان بشناسیم. ارجاع مستقیم خداوند به کتاب پیشینیان به عنوان سندی بر صحت نزول قرآن، آن هم در خطاب به پیامبر خویش، عالی ترین دلیل بی خدشه ی این مطلب است که طلوع اسلام و ظهور پیامبر و نزول قرآن قرن های درازی، پیش از زمان وقوع آن، در تورات و انجیل ثبت بوده است. چنان که به نظر می رسد خاخام ها و کشیشان، به نوعی برای پوشاندن این پاشنه آشیل خود چاره اندیشی کرده اند.
«و اذ اخذ الله میثاق النبیین لما اتیتکم من کتاب و حکمة ثم جاءکم رسول مصدق لما معکم لتؤمنن به ولتنصرنه قال ءاقررتم و اخذتم علی ذلکم اصری قالوا اقررنا قال فاشهدوا و انا معکم من الشاهدین. و خدا با پیامبران قرار گذارد که به شما کتاب و حکمت عطا شد، سپس رسولی بیاید که تصدیق می کند آن چه را نزد شماست، به او ایمان آورید و یاری اش کنید. آیا اقرار می کنید و می پذیرید؟ گفتند اقرار کردیم. گفت شهادت دهید و من نیز همراه شما شهادت می دهم». (آل عمران، ۸۱)
این دیالوگ واضح میان خداوند و پیامبران برگزیده اش، صورت روشنی از رخ دادهای معرفتی و تربیتی نسبت به انسان است که خداوند با ارسال سلسله مراتبی از پیامبران و رسولان، بنا بر درجات رشد آدمی، دستورات ضرور هر عصر را ابلاغ کرده است. در این آیه خداوند اصرار دارد که ارسال رسولان پیش از پیامبر اسلام، تنها تدارک مقدماتی برای آماده سازی بشر به تبعیت از دین اسلام و آیات قرآنی است و چون تمام این مراتب محکم و مستند و قابل اطمینان در کتاب تورات و انجیل نیز ثبت بوده است، پس مسلم می شود که نپذیرفتن اسلام از سوی مسیحیان و یهودیان، تمرد آشکار نسبت به فرامین الهی، کفر مستقیم و مؤکد، انکار کتاب های آسمانی پیشین و نقض آشکار و عمدی پیمان هایی است که پیامبران آن ها با خداوند بسته بوده اند، کفر و رد و نقضی که در همین اندازه ی انکار متوقف نمی ماند و چنان که بررسی خواهم کرد، به شرک کامل و کثیف ختم می شود.
«انا انزلنا التورات فیها هدی و نور یحکم بها النبیون الذین اسلموا للذین هادوا و الربانیون و الاحبار بما استحفظوا من کتاب الله و کانوا علیه شهداء فلا تخشوا الناس و اخشون و لا تشتروا بآیاتی ثمنا قلیلا و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون. و قفینا علی اثارهم بعیسی ابن مریم مصدقا لما بین یدیه من التورات و آتیناه الانجیل فیه هدی و نور و مصدقا لما بین یدیه من التورات و هدی و موعظة للمتقین. و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه فاحکم بینهم بما انزل الله و لاتتبع اهواء هم عما جاءک من الحق لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا و لو شاءالله لجعلکم امة واحدة و لکن لیبلوکم فیما آتیکم فاستبقوا الخیرات الی الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون. تورات را که حاوی هدایت و روشنایی است فرستادیم تا رسولان بر مبنای آن بر کسانی که سلامت اندیشند، اهل هدایت اند و خداشناسان و متفکران حکم کنند، در محافظت کتاب خدا بکوشند و بر آن گواه باشند. به جای من نزد آدمیان خشوع نکنید، آیات مرا بی بها مگیرید و اگر کسی بر معنای آیات نازل شده از سوی خدا قضاوت نکند، از کافران است و به دنبال آن عیسی پسر مریم را فرستادیم که کتاب تورات را تصدیق می کرد و انجیل را به او دادیم که در آن هدایت و روشنایی بود و در آن نیز تورات تصدیق می شد و هدایت و نصایحی برای پرهیزکاران بود. و این کتاب بر حق را فرستادیم، که تصدیق کننده ی کتاب های پیشین و حاکم بر آن هاست. پس وفق این کتاب بدون تبعیت از خیالات آنان حکم کن و از آن چه از جانب حق بر تو آمده، درنگذر. برای هر یک روش و شرع جداگانه ای است، هر چند اگر اراده می کردیم امت واحدی می شدید، اما به این وسیله شما را آزمودیم تا در کار نیک بر یکدیگر سبقت بگیرید. بازگشت همگی به خداست که در آن چه نسبت به آن اختلاف می کردید، آگاه تان خواهد ساخت». (مائده، ۴۴ ، ۴۶، ۴۸)
باید فقط اهل لجاجت بود تا این گزارش آسمانی از اقدامات الهی در جهت تربیت و تزکیه آدمی را خواند و به حقانیت اسلام و شناخت آن به عنوان کامل ترین راه هدایت گواهی نداد. اینک می توانیم وسعت خیانتی را ارزیابی کنیم که کارگردانان کنیسه و کلیسا نسبت به بشریت، با عدم استقبال از فرامین قرآن و تنها به سبب حفظ منافع محفلی خویش، مرتکب شده اند. اگر به شرح نصایح و وسایل و توضیح و تنظیماتی که قرآن بیان می کند و از جمله رجوع دادن اهل کتاب به حواشی و متن تورات و انجیل، که طلوع و ظهور پیامبر را پیشاپیش مژده داده بود، سران اهل کتاب، کاسبی خود را بر سرنوشت و رهایی انسان مقدم نمی گرفتند و در صدر اسلام جبهه واحد ادیان آسمانی تشکیل می شد، بی شک این همه نزاع فی مابین مسلمین و اهل پیشین کتاب خدا رخ نمی داد که بیش تر توان آدمی در ۱۴ قرن گذشته صرف تدارکات آن شده است، جهان در مرداب اختلاف و آدم کشی کنونی فرو نمی رفت و بسا در زمان ما وحدت ادیان آسمانی موجبی بود، تا سراسر جوامع انسانی به وحدت نظری در مسیر رشد می رسیدند. این دومین خیانت بزرگ یهود، از پس نسل کشی پلید و بی منتهای پوریم است که موجب توقف بشر در مسیر رشد و رهایی شده است.
«و اذ قال موسی لقومه یا قوم لم تؤذننی و قد تعلمون انی رسول الله الیکم فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم والله لا یهدی القوم الفاسقین. و اذ قال عیسی ابن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدی من التورات و مبشرا برسول یاتی من بعدی اسمه احمد فلما جاءهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین. و من اظلم ممن افتری علی الله الکذب و هو یدعی الی الاسلام والله لا یهدی القوم الظالمین. یریدون لیطفؤا نورالله بافواههم والله متم نوره و لو کره الکافرون. و موسی به قوم خود گفت: ای قوم چرا مرا می آزارید، حال آن که می دانید من فرستاده ی خدا بر شما هستم. پس چون خیره سری کردند، خدا دل های شان را خیره سرتر کرد، که خداوند مردم بدعمل را هدایت نمی کند. و عیسی بن مریم گفت: ای بنی اسرائیل من فرستاده ی خدا بر شما هستم، تورات شما را تصدیق می کنم و بشارت می دهم بر پیامبری احمد نام، که پس از من خواهد آمد و چون آن رسول با نشانه های روشن آمد، گفتند این دیگر جادوگری آشکار است. چه کسی ظالم تر از آن است که بر خداوند تهمت دروغ می بندد، در حالی که او را به اسلام می خوانند و خدا ظالمین را هدایت نمی کند. اراده کرده اند نور خدا را با دمیدن دهان خاموش کنند و خدا نور خود را به تمام می گستراند، هر چند کافران را خوش نیاید». (صف، ۵، ۶، ۷)
این فهرست خیره سری های یهود در تمام دوران ها از موسی تا محمد است تا معلوم شود آنان که امروز به شیوه های مختلف و متعدد سنگ یهودیان را به سینه می زنند و نان شان را می خورند، در چاه چه ضلالتی سرنگون اند. این آیات روشن و بی خدشه گواه صادق و پاکیزه دلی است بر این که دشمن ترین دشمن انسان یهودیان اند، چنان که هنوز هم مسبب گسترش حرص و آز و غارت و ربا و زورگویی و خون ریزی و خطاکاری، مانند سراسر تاریخ تمدن، یهودیان اند. آیا کسانی از میان به ظاهر مسلمین، که به زبان های صریح یا در پرده، توصیه ی رعایت یهود را می کنند، روشن تر از این آیات می طلبند که در آن فریاد موسی و عیسی و پیامبر اسلام از جامعه ی یهود به آسمان بلند است، تا سر انجام تکلیف خود را با آن قوم متجاوز و مخالف گسترش آزادگی و آرامش و پیشرفت معلوم کنند؟ آیا مگر امروز هم معتقدند که چنین آیات روشن الهی «سحر مبین» است و آیا مگر هنوز خیال می کنند با دمیدن نفس، نور خدا خاموش شدنی است؟
«و قالت الیهود یدالله مغلولة غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء و لیزیدن کثیرا منهم ما انزل الیک من ربک طغیانا و کفرا و القینا بینهم العداوة و البغضاء الی یوم القیامة کلما اوقدوا نارا للحرب اطفاها الله و یسعون فی الارض فسادا والله لا یحب المفسدین. و یهودیان گفتند دست خدا بسته است، دست های شان بسته باد و به خاطر این سخن لعنت شدند، دست های خدا گشوده است، به هر نحو که اراده کند روزی می رساند و این آیات بر کفر و طغیان بسیاری از آنان افزوده است. تا قیامت شاهد دشمنی و کینه بین خود خواهند بود، و هر گاه که آتش جنگ برافروزند خدا خاموش می کند. می کوشند در زمین فساد کنند و خداوند مفسدین را نمی پسندد». (مائده، ۶۴)
بی شک قرآن مبارک و متین، از مقاطعی به بعد، و آن گاه که هدایت و مهار سرکشی های یهود، از طریق توصیه به قبول اسلام، ناممکن می شود، آشکارا یک متن یهود ستیز است و این آیه ی اعلام فساد آنان در زمین و سعی در برافروختن آتش جنگ در میان مردم، نمونه ای از آن است. در این جا اشاره به صهیونیسم را نمی بینیم و خطاب خداوند به یهودیان عام است. آیا تبعیت از چنین شیوه ای، که امروز به سختی مقرر و مد شده و بسیاری را در مقام ها و موقعیت های حساس و مؤثر و از پشت تریبون هایی که انتظار آن نمی رود و به خصوص از زبان محافل رسمی یهودی ساکن سرزمین های اسلامی، که آب زیرکاه و دو دوزه بازند، می بینیم که به تبلیغ این شگرد موذیانه مشغول اند که میان صهیونیسم و یهود فاصله اندازند و دومی را نسبت به اولی تطهیر شده بنمایانند؟ آیا آنان قرآن دیگری در این گونه امور دارند و می شناسند که در آن حساب یهود از صهیونیست ها جدا گرفته شده باشد؟
«قل یا اهل الکتاب لاتغلوا فی دینکم غیرالحق و لا تتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل و اضلوا کثیرا و ضلوا عن سواء السبیل. لعن الذین کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داود و عیسی ابن مریم ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون. کانوا لایتناهون عن منکر فعلوه لبئس ما کانوا یفعلون. تری کثیرا منهم یتولون الذین کفروا لبئس ما قدمت لهم انفسهم ان سخط الله علیهم و فی العذاب هم خالدون. و لو کانوا یؤمنون بالله و النبی و ما انزل الیه ما اتخذوهم اولیاء و لکن کثیرا منهم فاسقون. بگو ای اهل کتاب، به ناحق دین خود را دست بالا مگیرید و از درخواست های قومی پیروی مکنید که از پیش منحرف بودند بر انحراف خود افزودند و بسیاری را به انحراف کشانده اند . کافرانی از بنی اسراییل که از زبان داود و عیسی پسر مریم به سبب عصیان شان لعنت شدند. یکدیگر را از کارهای زشتی که انجام می دادند، نهی نمی کردند و بد عمل بودند. اینک بسیاری از آنان را می بینی که با کافران همصدایی می کنند. جز بد کرداری درباره ی خویش نکرده اند، خشم خدا را خریده اند و گرفتار عذاب ابد خواهند بود. اگر به خدا و رسول و آن چه نازل شده، ایمان آورده بودند، کافران را دوست نمی گرفتند ولی غالب آن ها بد عمل اند». (مائده، ۷۷ تا ۸۱)
این شناسه و شناس نامه ی رسمی یهودیان از زبان قرآن و صادر شده در محضر الهی است. در این جا یهودیان قومی از پیش در ضلالت مانده، بعدها گم راه تر شده و موجب انحراف دیگران معرفی می شود و نیز فهرست رفتارهای ناشایست دیگری از اهل تورات می خوانیم که همدستی با کافران، ناشی از بی ایمانی مطلق آنان، بر آن افزوده شده است. این آخرین مراحل طغیان یهودیان، آن گاه کامل می شود که به نظر می رسد برای انکار ثبت طلوع اسلام و ظهور پیامبر در کتاب های تورات و انجیل، به جعل و دست کاری در متون الهی متوسل می شوند و شاید هم نشانه های شهادت دیرین در حقانیت اسلام را محو می کنند.