تاراج گنجینه های فرهنگی افغانستان
یکی از مظاهر شوم جنگ های قدرت طلبی در افغانستان، ایجاد فضای بی امنیتی و عدم مصئونیت جانی ومالی افراد واشخاص وبی پروائی نسبت به حفظ آثارفرهنگی وملی است. در دوران جنگ های قدرت نمائی وقدرت طلبی از جولای 1992 به بعد چون هیچکس در فکر صیانت و حفاظت داشته های فرهنگی درکشور نبود، بنابرین فرصت طلبان واستفاده جویان دست به دستبرد آثار موزیم ملی واقع دارلامان که آثار فرهنگی گرانبها و بی مثال آن درطول نیم قرن گذشته از باز یافته های باستانشناسی جمع آوری و محافظت می شد به تاراج رفت و از کشور بدر ساخته شد.
موزیم کابل که برای نخستین باردر سال1924 افتتاح گردید، درطی چند دهه گروه های باستان شناس از کشور های فرانسه، ایتالیا ، آلمان و شوروی، نقاط مختلف کشور را بطور منظم مورد اکتشاف گوناگون قراردادند. چنانکه این سیاست خیلی زود موزیم کابل را به یکی ازاعلی ترین کلکسیون های هنری اروپائی ـ آسیائی وشاهکارهای هنراسلامی مبدل ساخت.
اشیای شیشۀ یونانی، مجسمه های برونزی رومی، برجسته کاریهای مرمرین بودائی، عاج های هندی ، تندیس های یونانی، هریک گواهی بودبروجود مناسبات پایدار میان شرق و غرب در نخستین قرون تاریخ میلادی. اثار سنگی متعلق به ماقبل تاریخ که قدمت شان به چهل هزارسال قبل بازمیگشت، شامل مجسمۀ نیز بود که پیش بینی میشد قدیمی ترین مجسمه ازصورت یک انسان باشد. یک سنگ ریزۀ قدیمی متعلق به پانزده هزارسال قبل در1965 درولایت بلخ کشف شده بود.
یکی ازجالب ترین جنبه های موزیم کابل این بود که مطلقا تمام اشیای عتیقه وباستانی آن در خاک افغانستان کشف و به نمایش گذاشته شده بودند. تمام این آثاربدون کوچکترین صدمه دردهۀ اشغال افغانستان توسط نیروهای شوروی وپس از آن در مدت سه سال حکومت داکتر نجیب الله( برخلاف شایعاتی که درآن دوران وجود داشت) حوادث تاریخی را پشت سرگذاشته بودند. ( دیده شود مجله میهن ، شماره 9 تا 12 سال1379 ص134 ) نویسنده وپژوهشگرافغانی دستگیرنایل می نویسد که : « در موزیم کابل، آثاربسیارمعتبر تاریخی قرار داشت و اشیای ساخته شده از عاج ها واشیای یونانی ـ رومی، ظروف دورۀ سلوکی، شیشه و انواع سنگ های قیمتی و دیگراشیای که از حفاری های قبل وبعد از جنگ دوم جهانی و حفاری هائی که از خود افغانستان بوجود آمده بودند. همچنان یک کلکسیون بسیارعالی از مجسمه های کافرستان( نورستان کنونی) که شهرت جهانی داشت ، هم درموزیم بود. آثاری که بسیار اهمیت تاریخی و هنری داشتند، همان عاج ها بودند که اهمیت موزیم کابل را درسطح موزیم های جهان بلند ساخته بود. موزیم کابل دارای دو طبقه بود: طبفه اول مربوط به آثاردوران قبل از اسلام وطبقه دوم منحصر به آثار دوران اسلامی بود. از جملۀ آثاردوران اسلامی که بسیار گرانبها بود :
ـ نمبر 82،1 بعضی آیات قرآن به خط کوفی به قلم حضرت عثمان
ـ نمبر 84،3 بعضی آیات قرآن بخط امام حسین
ـ نمبر 86،4 بعضی آیات قرآن به خط عربی درپردۀ دل آهو
ـ نمبر 90 سه جلد قرآن که از روی قرآن خط کوفی حضرت عثمان عکسبرداری شده بود.
ـ نمبر 91 قرآن با رسم الخط کوفی که درسال 1334 از شهر غلغله پیدا شده بود.
ـ نمبر 99،96 عکس چند نامه از حضرت پیغمبر.
افزون برآن 17 جلد کتاب نفیس دریک وقایه. این17 جلد کتاب از سه شاعر بزرگ چون مولانا عبدالرحمن جامی، نظامی گنجه ئی و امیر خسرو دهلوی بودند که شامل خمسه های هفت اورنگ، هفت پیکر، هشت بهشت و لیلی و مجنون میشدند. این مجموعۀ نفیس منحصر به فرد،تذهیب و طلاکاری شده بودند که تاریخ کتابت آن در 899 هجری ثبت شده است. دیوان میرزا عبد القادر بیدل، جلد اول آن طلاکاری شده که از طرف امیر بخارا به امیر حبیب الله خان تحفه داده شده بود. دیوان حافظ طلا کاری شده، خطاط آن محمد محسن که آنرا برای سلطان حسین بایقرا نوشته بود. بوستان سعدی یه خط میرعمادخطاط معروف عصر تیموری و نقاشی ها و میناتوری های استاد کمال الدین بهزاد وغیره آثار نفیس ادبی در موزیم کابل موجود بودند.
آشیاء و آبدات تاریخی که در موزیم کابل قرارداشت، از جمله عاج ها که تعداد آنها به بیش از سیصد میرسید، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ( مجاهدین) در سال 1371 توسط تفنگداران داخلی وپاکستانی ها غارت شده به بازار های جهان از جمله شهر لندن به معرض فروش فرارداده شدند. یک قسمت این عاجها در پاکستان توسط نصیرالله بابر وزیر داخله پاکستان برده شد که به بینظیر بوتوصدراعظم آنکشورتسلیم داده شد وبوتوهم این اشیا و آثار رابا خود به لندن انتقال داده که جزء اشیای قیمتی خانه اش ساخته است.
یک خانم باستان شناس افغان بنام مهریه مستمندی درماه سپتمبر1996 به رادیوی صدای امریکا گفت : ما ازطریق ادارۀ یونسکوبه خانم بوتو نامه نوشته و تقاضاکردیم که آثاردست داشته خود را که از افغانستان برایش به غنیمت آورده اند، محفوظ نگهداری کند که توسط مقامات یونسکو ویا افغانی مقیم امریکا خریداری شوند.( مجله آزادی ، شماره 42 ،ص24 ) همچنان آرشیف ملی افغانستان که گنجینه غنامند هزاران نسخه نفیس وپربها از آثار قلمی نفیس قرون پیشین بشمول نسخه های خطی قرآنکریم که با آب طلا در طی سده های پس از اسلام خطاطی شده بودند نیزمورد دستبرد قرارگرفته و بهترین آثار آن بغارت رفته است. ممکن است تصور شود که میتوان پس از بدست آوردن قدرت و استقرار اوضاع دوباره این خرابی ها وویرانی ها را جبران کرد وبه اعمار مجدد چند شفاخانه و چند فابریکه و چند هوتل و دفتر ویا خریداری چند عراده موترو طیاره و تانک وغیره پرداخت. اما تباهی حیات انسان و از دست دادن داشته های فرهنگی جامعه را چگونه میتوان احیاء کرد؟
بدون تردید با هیچ قدرت سیاسی و اقتصادی نمیشود بازیافته های فرهنگی را که مهمترین و پرارج ترین دارائی ملی یک جامعه است ومحصول تفکروتجارب وعمل صد ها هزارانسان در طول تاریخ تکامل بشری است ، دوباره آنرا بازسازی کرد؟
بگونه مثال ، درآ رشیف ملی ، هزاران نسخه پربهای خطی و هنری، از قبیل : اسناد و فرامین شاهان و امرای چندین صدسال قبل افغانستان، دیوان های شعرا ، کتب اخلاقی و فلسفه اسلامی ودینی چون قرآنکریم و احادیث نبوی و تفاسیرخطاطی شده و غیره نگهداری میشدند. منجمله من سراغ نسخه هائی از قرانکریم را در آرشیف ملی داشتم که مجموعا سی ورق بود و در هر ورق آن یک پاره قرآن غظیم الشان با هنر خط هفت قلم، خطاطی وبا آب طلا هرصفحۀ آن تذهیب کاری شده بود. دیدن این نسخه و توجهی که در خطاطی نمودن و گنجانیدن یک پارۀ قرآن در هر ورق آن بعمل آمده بود، انسان را غرق حیرت میکرد. اکنون چه کسی میتواند برای چنین پدیدۀ حیرت انگیز و بی نظیرهنری و دینی قیمت واقعی تعیین کند؟ و چگونه احیاء مجدد چنین اعجوبۀ اسلامی و افغانی ممکن است.
تعمیر ارشیف ملی که از ساخته های عهد عبد الرحمن خان است و به سبک زیبائی اعمار شده است در مرکز شهر کابل موقعیت دارد وبعد از کشیدن جاده سالنگ ، در زمان ریاست جمهوری محمدداود، ترمیم اساسی وتجدید گردید وبرای جابجائی آرشیف ملی مدنظرگرفته شد. آقای دستگیر نایل درمورد آن مینویسد: « آرشیف ملی یک بورد علمی و هفت شعبه مسلکی داشت. آثار فرهنگی و ادبی و تاریخی دردو سالون آرشیف بنامهای نسخ خطی واسناد تاریخی نگهداری میشد. در حدود 150 هزارقطعه اسناد تاریخی در سالون اسناد تاریخی موجود بود که قدیمی ترین آن فرامین سلطان حسین بایقرا به خط نستعلیق ازقرن نهم هجری ( پانزدهم میلادی) بود و آخرین سند درآرشیف ملی، فرامین توزیع زمین بود که بعد از کودتای ثور1357 صادر شده بود. در آرشیف ملی، فرامین، حکمنامه ها، مصوبات تاریخی، قباله ها، اقرارنامه ها،معاهدات دولتین، البوم های تاریخی وعکسهای آزادی خواهان قرارداشت. در سالون نسخ خطی به تعداد 12 هزار نسخ خطی قدیمی، که قدیمی ترین آن پاره های قرآنکریم بخط کوفی درپوست آهو نوشته شده بود، متعلق به قرن دوم و سوم هجری میشد. عکس ها و شمشیر هائیکه در آرشیف ملی توجه را بخود جلب میکرد ، ممثل شهامت و دلاوری مبارزان وآزادی خواهان کشورمابود. آرشیف ملی ، تاریخ مبارزات قهرمانانه و پیکاردلیرانه افغانها برضداستعمارگران خارجی بود که توسط جنگ سالاران و تفنگداران مجاهد (!) و پاکستانی هاو عمال آنهاچور و غارت کرده شد و در بازار های پاکستان بفروش رسانیده شدند.» ( آزادی شماره 42 )
یکی دیگرازآثاربی نظیرهنری و فرهنگی کشورما، سنگ هفت قلم زیارت خواجه عبدالله انصاری واقع درگاذرگاه شریف هرات است که با هنرخط هفت قلمی اسلامی آیاتی از کلام الله رادر آن نقش کرده اند. مشاهدۀ این اعجوبه هنراسلامی که آفریدۀ سرانگشتان ظریف و هنر پروربرادران هراتی ماست،ساعت ها انسان راغرق توانمندی فکری وفرهنگی فرزندان این آب و خاک میساخت. گفته می شود که این اعجوبه هنری جهان اسلام نیز از رواق آن زیارت کنده شده و بغارت رفته است. این سنگ باری توسط هیئات باستان شناس امریکائی به مبلغ 47 ملیون دالرقیمت گذاری شده بود. یعنی که هیئات حاضر بودآن سنگ هفت قلم را خریداری و باخود به امریکاانتقال نمایند. مگر مقامات افغانی ازفروش آن امتناع ورزیدند. زیرا می دانستند که 47 ملیون دالر ممکن است پیداشود، اما سنگ هنری و متبرک هفت قلم بدان پایه صرف یک دانه است و نظیرش در جهان پیدانمیشود، بگذارمایه افتخار فرهنگی خود مردمان این کشور باشد.
و در بالا حصار کابل نیزدو مجسمه شیروجود داشت که درآغاز حکومت مجاهدین نیرو های جنرال دوستم درآنجا مستقر بودند، گفته میشود که آن دو مجسمه نیزمفقود شده اند . صومعۀ بزرگ بودا در « هدۀ جلال آباد» بکلی از مجسمه هاو تندیس هایش خالی شده و قسمتی ازین صومعه که در جنگ آسیب دیده بود، آماج دزدی و غارت قرارگرفت و کلیه عتیقه جات این بخش تباه گردیدو بدین سان کلکسیونرهای ثروتمند جهان بخصوص جاپانی هاحالا دیگر مالک مجسمه های منحصر به فرد بودائی اند.
در آی خانم ( شهریونانی واقع در ملتقای دریای کوکچه و رود خانه آمودریا) تونل هائی بوسیله بلدوزرها حفرکردند وهرچه از گنجینه های تاریخی درآنجا یافتند بردند.
در شهربلخ، فرماندهان نظامی عهد حکومت ربانی، پله کانهای ورودی کاخ های خود را با سر ستونهائی ازسنگ های صیقل شده مرمر قدیمی دو هزارساله تزئین کردند. تعدادی دیگر ویلاهای خود رابه ستونهائی عظیمی که بصورت غیرقانونی ازدل خاک بیرون آورده بودند مزین نمودند. غارت و چپاول اماکن باستانی که محرک آن قاچاق بودند، همچنان ادامه یافت و با ارزش ترین کشفیات بسرعت از مرزهای کشورخارج ساخته شدند و دیگر از دست مردم افغانستان که صاحبان اصلی آنها بودند، کاملا خارج میگردید.
مجله دعوت چاپ ناروی در شماره 123 خود افشا ء نمود که در تاریخ سوم مارچ 2001 آثارفرهنگی دزدی شده از موزیم کابل به صدها هزار دالربالای قاچاقبران پاکستانی فروخته شد که درآن میان یک پاره قرآن متعلق به موزیم کابل تا 250 هزاردالرقیمت گذاشته شده بود. سائرآثار شامل مجسمه های بودا بود که به صدها هزار دالر نرج گذاری شده بود. متاسفانه جنگ منحوس بخاطر کسب قدرت باعث تباهی هزاران اثرهنری وازمیان رفتن بسا آثاربی نظیر و پر بهای فرهنگی ما شده و میشود. اینک شبکۀ از تارا جگران هستی کشور با استفاده از وضعی که پیش آمده، مصروف قاچاق آثارفرهنگی افغانستان اند به این قصه توجه کنید.
سرنوشت تفنگچه وزیرمحمد اکبرخان :
از سرقت آثار باستانی مادر طول دهه اخیرهمه آگاهی دارند. درین رابطه هفته نامه امید نامۀ مستندی رابه نشر رسانده و چهره های ضد ملی و خائن، این دزدان بی فرهنگ را به شما معرفی میکند. در کشور میتوان آثار استعمار، عقب ماندگی و تجاوز بیگانه را دفع کرد و دامنه آنهارابا اتحاد و آگاهی ملی برچید، اما نمی توان سوختن و غارت و چپاول و تاراج گنجینه های فرهنگی و باستانی را جبران کرد. آن نامه را با هم میخوانیم و نفرت و انزجارعمیق خود رانسبت به این افراد نادان و ضد منافع ملی ابراز مینمائیم.
موزه کابل که در ابتدای انقلاب اسلامی، توسط چندین تن تفنگ بدستان .... گویا مورد حمایه قرارداشت از طرف محافظین آثار و اجناس آن بغارت رفته وبالای دو نفر به نام های امین و پهلوان رجب که درکوچۀ مرغ ها شهر کابل دکان انتیک فروشی دارند به فروش رسانیده شده است. این دو نفر از عتیقه فروشان قدیمی شهر نو بوده اکثرمردمان محل آنان را می شناسند. امین و پهلوان رجب این آثار را بالای پسران حاجی تیموربنام های حاجی زلمی، حبیب شاه و کاووس شاه و همچنان شخص دیگری بنام کاکا روف و پسرانش، پسران حسن باستان که نامبردگان نیزدر کوچه مرغ ها پیشۀ انتیک فروشی دارند، بفروش رسانیدند.
اشخاص فوق اموال را توسط لاری به پاکستان انتقال داده و در سه باب دکان انتیک فروشی در سرای شینواری پلازای پشاوربالای اشخاص وابسته به فروش میرسانند. باید گفت که اینها درگذشته نیزبه این شغل مصروف بودند ولی بعد از انقلاب اسلامی زمینه خوبتری یافته اند. سه نفر از ایشان بنام های کاووس شاه و حبیب شاه و امین یکمرتبه توسط دولت درسال 1372 دستگیر شدند ولی بادادن رشوه هنگفت ازاد شدند. آثار و اجناس تاریخی سرقت شده توسط اشخاص فوق معمولا بعدازورود به پشاوربالای یکنفر ایرانی بنام فریدون یزدانی که بزرگترین انتیک فروش آثار عتیقه کشورما افغانستان است در لندن توسط خائنین ملی وجنایت کار فروخته میشودو فریدون یزدانی این آثار را بخصوص توسط حاجی زلمی و حبیب شاه بدست آورده، ماهانه حدود یک ملیون دالر امریکائی ازین مدرک بدست می آورد. آنچه مورد پسند این ایرانی نباشد با لای موسی گل ،عمرگل، ظاهرگل، جانباز و احمدشاه عینک بفروش رسانیده میشود.
استوپۀ هده در جلال آباد که از جمله بزرگترین وبا اهمیت ترین سرمایه ملی و تاریخی کشورمحسوب میگردد.« از گاو غدود» چیزی می نویسم. آثار اینجا نیز توسط حبیب شاه، حاجی زلمی، موسی گل، جانباز وظاهرگل با کار مشقت بارتوسط اشخاص و افرادی که محتاج لقمۀ نانی اند با پرداخت دستمزد ناچیزبدست آورده شده از طریق فریدون یزدانی بفروش رسیده و مثل فقرۀ قبلی مابقی آن توسط موسی گل و عمرگل بطرف پاریس و توسط ظاهرگل و جانبازبطرف امریکا انتقال داده شده و بفروش میرسد.
ممکن نام خزانۀ میرزکه را که درجنوب کشور قراردارد شنیده باشید. نایاب ترین سکه ها اضافه تر از ششصد کیلوگرام سکه و زیورات و ظروف، چندین صدکیلو سکه و نقره که تعیین قیمت آنها مشکل است درین بخش کشور وجود داشت. در انتقال وفروش این خزینه بزرگ نیز همانند هده به یاری اشخاص فوق الذکر به اضافه روزی خان وبرادر شفیروز خان ، حاجی محمد غوث، امین لال و برادرش شریک اند. دو نفر از پاکستانی ها بنام های همیشه گل و زاهد بگه و شخص دیگری بنام خان که دو نفراولی در پشاورانتیک فروشی دارند به لیلام سرمایه های ملی افغانستان می پردازند.
درانتقال و فروش دوهزارسکه و مقدار ظروف طلائی که در نزدیک شهر قندوز وجود دارد و چندین بار توسط دولت های وقت حفریات شده بود ولی موفق به استخراج آن نشده بود، باردیگر سه هزارنفر بالای آن کارکرده و مقدار فوق بدست آمد. بنابر روایت بعضی ها نظیر اجناس مناطق باختری تاکنون درجهان دیده نشده است. قسمتی از اجناس فوق بدست اشخاص معلوم افتاده، ولی سکه ها توسط اشخاص فوق الذکربرعلاوه میرزا منظور پاکستانی در سرای شینواری پلازای پشاوربفروش میرسد.
یکی از سرشناسان کابل که باشندۀ لاس اجلس است .... نیز در فروش و به اصطلاح آب کردن این آثار سهم زیادی دارد. قابل یادآوری است که زاهد بگه و میرزامنظور چند مراتبه بنابر قاچاق آثار عتیقه دستگیر ودر تلویزیون پاکستان چهره های شان افشاء گردیده است. وکارهای عتیقه فروشی درپشاورودیگرشهرهای پاکستان، لندن پاریس ، فرانکفورت و لاس انجلس بشکل سری وطنی به فروش سرمایه های ملی و آثار تاریخی کشوربی صاحب ما مشغول اند. دولتی نیست که توان جلوگیری سرقت های متواتر این آثار را بکند و دلسوزی هم نداریم درجهان که بفکر ما باشد.
ببینیم منافع ملی کشور مصیبت زده ما تاکی فدای منافع شخصی شده در خدمت بیگانگان و باداران شان قرارداشته و سرمایه های شان افزوده میشود.
یکی از آثار ارزشمند تاریخی سرقت شده از موزۀ کابل تفنگچه وزیراکبرخان غازی بود که اکثریت هموطنان ما با آن آشنائی دارند و یکی از دشمنان غدارو متجاوزکشورما یعنی مکناتن انگریزتوسط سردار دلیرو مجاهدبزرگ وزیرمحمد اکبرخان غازی به جهنم فرستاده شده بود. این تفنگچه تاریخی نیزتوسط محافظان تفنگ بدست از موزۀ کابل سرقت شده بالای انتیک فروش کوچۀ مرغ ها فروخته شده وبعدا توسط کاووس شاه به پشاور آورده شده، بالای همیشه گل بفروش رسید. متاسفانه از سرنوشت بعدی آن اطلاعی نداریم و درصورت آگاهی برای تان خواهم نوشت. امظاء محفوظ. » ( اخبار افغانستان ، چاپ دهلی، شماره های پنجم و ششم 15 نومبر 1994 )
مضمون بالا قبل از هر چیز دیگر، محبت و علاقمندی عمیق نویسنده آن را به میراث های گرانبهای فرهنگی کشور ما ثابت میسازد و سپس آشکار میکند که چگونه شبکه قاچاق آثار انتیک و پر بهای وطن مارا با استفاده از فرصت های بحرانی و جنگ قدرت طلبی که موجودیت دولت مرکزی را زیرسوال برده، دست در دست هم داده، کابل و از کوچۀ مرغها به لندن وپاریس ولاس انجلس میرساند وازین مدرک ملیونها دالردرجیب خود میریزند.
این همه بدبختی های فرهنگی و اقتصادی وعمرانی، زیرسرجنگ لعنتی و منحوس سالهای اخیر است. که برای کسب قدرت یا حفظ قدرت ، امنیت و صلح و داشته های فرهنگی را سخت جریحه دارساخته است. داستان ذیل نبزاز قصه های غم انگیز کشور ماست، کشوریکه درآن سوی قرون تمدنی شگوفان داشته و اکنون آن تمدن برباد داده می شود.
گنجینه طلا تپه :
یکی ازگنجینه های پربهای فرهنگی ما، 21 هزار توته طلای ناب مکشوفه از طلا تپه است که نظیر آنها درهیچ گوشۀ دنیا تا کنون دیده نشده است. این آثار براثر کاوش های مشترک باستان شناسان افغانی و اتحادشوروی درسال1978 از شبرغان کشف گردید و در کوتی باغچه ارگ ریاست جمهوری نگهداری میشد و من آنرا در آنجادیده ام. یک البوم رنگی ازآثار مکشوفه در طلا تپه درهمان آغاز به کمک شوروی ها درجاپان یا آسترالیا به چاپ رسیده بود که مشاهدۀ آن واقعا ساعت ها انسان را محظوظ و غرق افتخارات تاریخی کشور میساخت. اکنون شنیده میشود که این گنجینه طلائی نیزبه تاراج رفته است.
اگر این کار هم صورت گرفته باشد( که نباید شک داشت ) پس وای و بدا به حال ما که خود را افغان واسلام مینامیم. اندکی درمورد آثارعمدۀ طلا تپه از لحاظ هنری صحبت میکنیم تا هموطنان ما به ارزش آن بهتر پی ببرند.
درشمال افغانستان درنزدیکی شهر شبرغان، تپۀ است موسوم به طلا تپه که باستان شناسان ضمن کاوش های خود درآنجا شش قبر پرازجواهرات و طلا را کشف کردند. آثار واشیای طلائی که ازین قبرها بدست آمده وبه دو هزار سال قبل از امروز وبه دورۀ کوشانی های بزرگ تعلق می گیرد.
از کاوش های طلا تپه چنان معلوم میشود که کوشانی نیزمانند فراعنه مصر، اموات نجبا، جنگجویان، شاهان، شاهزادگان و شاهدخت های شانرا با فیشن خاص و توام با زیورات وطلای بی شماردفن میکردند. طوریکه هر انچ مربع از بدن مرده ها را با توتۀ از طلا زینت میدادند.
کشف طلا تپه در شمال افغانستان، جهان را به حیرت انداخت، زیرا در هیچ بخش از دنیای امروزی گنجینه ارزشمندی که انباشته از تمدن های گوناگون کهن باشد بروز نکرده است. باستان شناسان این گنجینه هارابا غنایم فراعنه مصرپادشاه تتان خامون ( ) قابل مقایسه میدانند.
علاوتا آثار طلا تپه، نموداری از ذخایرروم قدیم، یونان باستان، چین کهن، پاریس پارینه ، و هند پیشین میباشد وطلا یگانه افتخارتاریخ کهن ما و سرتاج تمدن کوشانی ها است.
مهمترین آثارطلائی که از کاوش قبر ها بدست آمده عبارت اند از: قوچ طلا، گردن بند طلا، گوشوارۀ طلا، شلشلۀ طلا ( چمکلی طلا)، سکه های طلا، پای بند طلا ( پای زیب طلا)، ماتیکۀ طلا ، انگشتر طلا، تاج طلا( این تاج از قبر نمبر 6 بدست آمده ویکی از شاهکارهای غنایم طلا تپه میباشد) طوق طلا، دست بند طلا، بازوبند طلا، موبند طلا، شنگوله طلا، قاب طلا، صندوقچه آرایش طلا، مرتبان سرپوش دار طلا، شانۀ عاج، چوب دست طلا، کمربند مردانۀ طلا، خنجر پوش طلائی ، شمشیر دسته طلا، دولفین های طلائی ، الهه بالدار طلائی، الهه طلا آ ناهیتا،هیکل های رب النوع شراب و دختر پادشاه از طلا، مهر طلائی، الهه آتینه وغیره. باستان شناسان برخی ازین اشیا را از لحاظ هنری بدینگونه شرح کرده اند.
تاج طلائی :
این یکی از اشیای گرانبهای است که باستان شناسان را به حیرت اندر ساخته . بلندی تاج 13 سانتی متر است و طوری دیزاین گردیده که به آسانی به شش، پارچه تجزیه شده میتواند. ملکه یا نجیبه میتواند این تاج راهنگام سفربه آسانی قات نموده و یک بسته کوچک ساخته آنرا به خورجین اسپ خود جا بدهد
اکثر آثار طلا تپه از آثار وارده از تمدن های دور دست اند. اما تاج طلا که ازچندین صد توته های طلا به شکل شلشله ساخته شده، نشانگر صنعت خاص باختران بوده که از خود دولت های مستقل و آزادی داشته اند. و این سرتاج تاجها مانند نخل های بلند ایستاده و جاودانه درخشش دارد.
در تاج طلا، جواهرات کمتر دیده میشود. زن تاجدار برعلاوه دارای گوشواره های طلا ، دست بند طلا ، پای بند طلا و چوب دست طلا میباشد.
شلشله یا چمکلی طلا:
شلشله طلا که بطول چهل سانتی متراز پارچه های ریزۀ طلا و دانه نشان یاقوت و فیروزه تشکیل یافته، در اطراف یخن پیراهن زن نجیبه دوخته شده است. شلشله مذکور ازقرن پنجم بدست آمده و مربوط به زنی میباشد که دارای گوشواره های فیروزئی وپای زیب طلا بوده است.
الهه طلایی افرودیت :
درمیتولوژی( اسطوره) یونان قدیم الهه افرودیت، خدای عشق و زیبائی است. در اساطیر یونان وروم، الهه بصورت بال دار دیده شده است. در آثار طلا تپه الهه افرودت دارای بال بوده و خال پیشانی سبک هندی دارد که مجموعه آرت و هنریونان و باختری را نمایان می سازد.
رب النوع شراب:
مجسمه رب النوع شراب با آریادنه دختر پادشاه مینوس درحالت معاشقه دیده میشود. عاشق و معشوق بالای اسپ باختری سواراند درحالیکه شخصی بادۀ شراب را برای شان پیش میکند که نشانه صنعت یونانی، باختری را وانمود می سازد. در آ رت یونای، قرار برآن بوده است که معاشقه بالای پلنگ یا ببر صورت بگیرد. اما درینجا رب النوع شراب بجای پلنگ، اسپ باختری را اختیار نموده است.
الهه آناهیتا:
در تاریخ باستانی ما الهه آناهیتا خیلی مورد احترام بوده از دیدگاه زرتشیان، فرشته نجات و فراوانی و آ بیاری است. یونانیان الهه آناهیتا را درردیف الهه افرودیت یا الهه عشق و زیبائی محسوب میکرده اند، در کشفیات طلا تپه، آناهیتا که دور و برش را حیوانات وحشی احاطه کرده در یک رواق معلق طوری ظاهر میشود که او حکمفرمای زمین ، ابحار وآسمانها باشد. هیکل آناهیتا یکی از شاهکار های یونان ـ سیتی را تبارز میدهد.
الهه اتینه:
این الهه که دریک مهرانگشتری مانند ظاهرمیشود که با خود نیزه وسپررا حمل می نماید. بالای مهر نام الهه اتنه با خط یونانی واضح و برجسته نوشته شده است. این الهۀ یونانی که مظهرحسن وزیبائی است درمیتولوژی یونانی خداوندگار جنگ، دانائی و مشوره می باشد. الهه آتنه دختر زئوس پادشاه یونان است.
دست بند طلا:
دست بند طلا که هرکدام دو پوند وزن دارداز قبر شماره دوم پیداشده که قدامت آنرا باستان شناسان بین یکصد سال قبل میلاد ویکصد بعد میلاد تخمین میکنند. بدو کناردست بند آهوان با چشمان درشت یاقوتی،گوش ها و شاخ ها وسم شان با دانه های فیروزه برجسته مزین شده است که صنعت شیت سایبریائی را نمایان میسازد.
آ ثاردیگریکه در« کنوز» طلا تپه دیده شده یک جوره دلفین مرواریدچشم که بالای آن الهه ،مرغوله موی کیوپد که خدای محبت رومی ها می باشد بصورت برهنه نشسته است. همچنین مرتبان سرپوش دار طلائی استوانه شکل که سرپوش آن مانند انارمزین گردیده درین آثار دیده میشود. گاو دو کوهانه خیالی که بالای نگین گرانبها کنده کاری شده گواه کلتوری هندی است. غوزه طلا که بافیروزه های قلب نما تزئین یافته است. کمربند مرد جنگجو، طلائی بوده و دارای 9 سکه که با زنجیربافی طلائی خاص مرتبط میشود وهیکل رب النوع بر روی سکه ها که بالای شیر غران سواروشیرهای دیگری نیز در پهلو دارد. وبالاخره میرسیم به قاب طلا که 638 گرام وزن دارد وبشکل صدف ساخته شده وزیر سر مرد جنگجو گذاشته بود.
داکتر سریانیدی ، رئیس هیئات باستان شناسان شوروی در فبروری 1979 هنگامیکه از حفریات طلا تپه و یمشی تپه واقع در جوار شبرغان فارغ گشت، ضمن گزارشی نوشت: « از گسیل غنایم طلا تپه که به کجا میباشد اطلاعی ندارم. بمجرد کشف آثار طلا تپه شایعات برآن بود که آثارگرانقدر طلا تپه به روسیه برده شده است. من بحیث رئیس تیم ارکیالوجی ( باستان شناسی) به جهانیان آگاهی میدهم که آثار طلا تپه درکابل موجود میباشد. اینکه حالا درکجا میباشد وچه واقعۀ برآن بعمل آمده وابسته به جامعۀ ملل میباشد.» داکترسریانیدی علاو میکند که « به نظر من باید این آثار گرانبها تحت مطالعات دقیق متخصصین قرارگیرند. و بایدمردم دنیا ازین غنایم ارزشمند دیدن نمایند تا همه از برازندگی کلتوروشاهکار نیاکان این مرزوبوم آکاه ومتمتع گردند.» باستان شناس شوروی متذکر میگردد که : ... داستان طلا تپه به همین جا به پایان نمیرسد چه این گنجینه تنها به افغانها ویا روسها ویا یونانی ها تعلق نمیگیرد، بلکه باید این شاهکار تاریخ به تمام بشریت تعلق بگیرد. زیرا آنها بخشی از تاریخ تمدن بشر اند.» ( دیده شود: مجله آئینه افغانستان ، چاپ امریکا، شماره مسلسل26 ، 1992 ـ صفحات121 ـ 124 )
اکنون که اندکی به اهمیت وارزش تاریخی و هنری این گنجینه طلایی پیدا کردیم باید بدانیم که قیمت واقعی آنهارا تاکنون باستان شناسان نتوانسته اند تعیین کنندوصرف گفته اند که قیمت آن بالاتر از تمام قیمت هاست. ولی بیائید فرض کنیم که اگر هر تکه ازین 21 هزارتکه طلای ناب، تاریخی و هنری مثلا یک ملیون دالرارزش داشته باشد جمعا 21 ملیارد دالرمیگردد که با این مبلغ میتوان افغانستان را چند باراگرمثل امروزهم ویران شود ، دوباره اعماروآباد کرد وبرای مردم آن زندگی بمراتب بهتراز سالهای قبل از جنگ را فراهم نمود. اما از نظر دیرین شناسان این اندکترین قیمت این گنجینه خواهدبود. یعنی بمراتب بالا ترو بیشتر از21 ملیارد دالر ارزش مادی دارد.
پس با اندک محاسبۀ و سنجش میتوان تصورکردکه اگر خدای نخواسته این گنجینه به یغما رفته باشد چقدر مصیبت بزرگی هم از لحاظ فرهنگی و هم از جهت مادی متوجه مردم افغانستان گردیده که هرگز حبران پذیرنخواهد بود. من دوباره این گنجینه بی مثال طلایی را درکوتی باغچه ارگ درعهد دولتمداری ببرک کارمل ودکتور نجیب الله دیده ام وباری هم برای عدۀ از ژورنالیستان خارجی و اتشه های مطبوعاتی سفارتخانه های خارج در کابل در زمستان1370 در همان محل سابقه به نمایش گذاشته شد و همراه باخبرآن از تلویزیون از موجودیت آن بمردم خاطرجمعی نشان داده شد.
این همزمان با افواهاتی بودکه گویا آثار طلا تپه را روس ها برده اند واشیای تقلبی بجای آن گذاشته اند. درآغازاشغال کابل بوسیلۀ مجاهدین، تمام ساختمانهای ارگ ریاست جمهوری بدست قوای انجنیر حکمتیار افتاده بود و بعد ملیشه های ازبک و جمیعت اسلامی برآنجا حمله بردند وپس از جنگ های تن به تن سرانجام ارگ ریاست جمهوری و تعمیر وزارت دفاع بدست ملیشه های ازبک و اعضای جمیعت درآمد. در آنزمان نزد اکثر اهل خبره و فرهنگیان کشورتشویش تلف شدن وبغارت رفتن این آثار موجود بود. و حتی زمزمه می شد که گویا گنجینه بی صاحب توسط جنگجویان به تاراج رفته است. اما یک سال بعد من از شخص وزیر اطلاعات و کلتوروقت احمدبشیررویگردر مورد سرنوشت آثار طلا تپه پرسیدم و او جواب اداد که پس از آخرین نمایش آثار مذکوربرای دپیلوماتهای خارجی در اواخر سال 1370 تمام آن آثار در صندوق های مخصوص قفل و مهرو به بانک مرکزی سپرده شده است. امید است کسی از راز آن آگاه نشده باشد.
یکی ازگنجینه های حیرت انگیزآثار فرهنگ باستان کشورما، کشف خزانه طلا و دیگر اشیا و اجناس زرین وسیمین در « میرزگه » ولایت پکتیا و درنزدیکی گردیز است.
اخبار وفا، رسالت عظیم وتاریخی خود را در معرفی و اشاعۀ خبر غارت این سرمایۀ فرهنگی کشور بجا آورده و درماه جولای 1994 در شماره 22 سرطان 1373 ش خود مقالۀ مفصلی پیرامون کارحفریات غیرفنی وغیرمجاز تپه های« میرزگه» به نشر رسانده و توجه موسسات فرهنگی بین المللی و منجمله یونسکو را بدان جلب کرده است .
نویسنده مقاله میگوید: « از اینکه چقدر وچه نوع آثارازخزانه« میرزگه» که تا کنون بدست آمده، معلومات دقیقی در دست نیست، فقط اینقدر میدانم که مسکوکات طلائی که بر یک رخ آن تصویر انسان در حال سواربراسپ دیده میشود و مسکوکات دیگری درآن میان دیده شده که بریک رخ آن تصویرمرد وبر رخ دیگرآن تصویر زن نقش شده است. همچنان مارهای طلائی، جام های طلا ، حیوانات چون سگ و نهنگ ازطلا، کارد وتبر طلائی، همراه با سکه های مسی و نقرۀ وغیره بدست آمده است. نویسنده می افزاید که ، تا کنون مبالغ ذیل از مدرک فروش آثار فرهنگی « میرزگه» به جیب سران تفنگدار محل ریخته است.
1 ـ 12 هزار لک کلدار( از قرارفی کلداریکصد افغانی معادل یکصدوبیست ملیارد افغانی)
2 ـ پنجاه هزار لک کلدار ( معادل پنجصد ملیارد افغانی )
3 ـ 12 هزار لک افغانی( این معامله با یکی از اقوام پکتیا صورت گرفت که بعدا به جنگ کشید و پس از مذاکرات و جرگه های متعدد به 3 هزار لک خاتمه یافت)
4 ـ پنجاه لک کلدار( پنجصد ملیار افغانی)
همچنان یکی از بزرگان قومی قسمتی از اشیای مکشوفه از خزانه میرزگه را که برای فروش به پشاور آورده بود برای نویسندۀ مقاله نشان داده بود که حاوی مقدار و انواع آثار فرهنگی ذیل بود:
1. 350 من زر سرخ ( در حدود 2150 کیلوگرام ظلا)
2. 170 کیلو طلا، اجناس متفرقه
3. هفتاد عدد تیر طلائی و کارد طلائی
4. 83 عدد سکه های نقره
5. 130 عدد سکه های مسی
6. 12 عدد توله و بقیه اشیای طلائی
7. 70 عدد سکه های سرخ
8. 23 عدد جام های طلائی
9. 9 عدد مار
10. یک سگ مسی
نویسنده علاوه میکند که مالکان وسهمداران خزانه میرزگه، تمام اشیای بدست آمده را در یک کانتینر حفظ نموده و نگهداری میکنند. خریدار اجناس داخل کانتینر را ملاحظه میکند و بعد به بیع وشرای می پردازد. تاکنون همه خریداران اشیای عتیقه پاکستانی ها بوده اند. یونسکو باری بتاریخ اول اپریل 1994 میلادی اعلام نمود که بازار های اروپایی ازآثار عتیقۀ افغانی مملو شده است، و تقاضا میشود تا دکانداران از خرید آنها خود داری ورزند. مردم پکتیا روایت میکنند که نیروهای شوروی باری بمبی دردامنه تپه های میرزگه پرتاب کردند که منجر به کشف گنجینه های میرزگه درمحل انفجار بمب گردید. پس ازآن مردم محل به تصاحب این گنجینه ها پرداختند ودر میان قبائل ساکن دراطراف آن برای اینکه ثابت کنند این گنجینه متعلق به کدام یکی از آنهاست زدو خوردهای صورت گرفت تا اینکه به این توافق رسیدند که گنجینۀ « میرزگه» مال مشترک مردم مسکون در جوارآنست و ازآن پس به حفاظت و حفریات غیر فنی درآن پرداختند و ثروت بی شماری از آن محل بدست آوردند که به خمس بیع در دسترس قاچاقبران اشیاء عتیقه قرارگرفت.
منابع خارجی میگویند که در سال 1997 در اثر حفریات غیررسمی در محل میرزگه گنجینه عظیمی ازجواهرات و مجسمه های طلائی و نیز دوسه تن سکه طلا ونقره بدست آمد که بنابر قول یک سکه شناس معروف، این بزرگترین گنجینۀ بود که تا آنزمان کشف شده است. اما تمام این مسکوکات بسرعت از کشور خارج شدند و دربازار های جهانی نیویارک، زوریخ، توکیو و لندن به قیمت های هنگفتی به فروش رسیده اند و امروز در دست کلکسیونرهایی از کشورهای مختلف جهان قراردارند.....( دیده شود مجله میهن ، شماره های13 ـ 14 ص 46 ـ 47 )
همچنان مجله پیام زن به حواله « فرنتیر پست » در شماره مسلسل 37 خود مینویسد که« بر اثر حملۀ پولیس پاکستان برمارکیت زرگری« کوچی بازار» و « گلبهار» مقدار زیاد آثار موزیم کابل شامل 24 مجسمه، 16 عدد از عهد مغل، همراه با 23 شمشیرو انواع خنجر ها، سنگ های قیمتی، یاقوت زرد، قالین و دیگر اجناس انتیک بدست آمده است. مجله می افزاید که بنا برگفته اهل بازارانتیک فروشی، قیمت اشیای تاریخی در بازارهای بین المللی به ملیون ها دالر بالغ میشود، اما دربازار های منطقۀ، به ملیون ها کلدارتخمین زده میشود.
در شش ماه اخیرآثارتاریخی موزیم کابل به پیمانۀ زیادی دربازارهای منطقه برای فروش عرضه شده است. خبرنگار بی بی سی درکابل ، آقای ویلیم ریودر یک مصاحبۀ تلویزیونی خود گفت که : آثار باستانی که از موزیم کابل ربوده شده، دربازار های پشاور به فروش میرسد.»
سازمان فرهنگی یونسکو نیز باتاثراعلام داشت که چپاولگران موزیم کابل را کاملا از آثار تاریخی خالی کرده اند. موزیم جلال آباد را خراب و برخی از آثار آن درغرب به فروش رسیده بدین سان به تمدن آسیائی، بزرگترین صدمه رسیده است.....(ص40 )
پیکره های بودا دربامیان :
پیکره های بودا که درلاش کوه ها دربامیان ساخته شده اند، از آثار هنری و مذهبی مردم این کشوراند که از قرن سوم میلادی یعنی از عهد کوشانی ها و از زمان کنیشکای بزرگ بیادگار مانده اند. این پیکره ها نموداراستعداد هنری وشاهکاراعتقادی مردم این مرزوبوم است که گذشت قرون و دهور درطول یکهزارو هفتصد سال کمترین گزند فزیکی را بر آنها وارد کرده مگر بازهم مورد توجه جهانگردان وسیاحان قرارمیگرفت و درطی مدت قرن بیستم هزاران سیاح اروپائی و آسیائی را به تماشای خود فرا میخواند وازین مدرک مبالغ هنگفتی به جیب مردم افغانستان وارد میشد.
مرحوم احمدعلی کهزاد درمورد معرفی پیکره های بودا دربامیان مینویسد: پیکرهای بودا بزرگترین مجسمه های جهان میباشند که بصورت سموچ های منظم و منقوش دربد نۀ کوه کنده اند. یکی آن 53 متر و دیگری 35 مترارتفاع دارد وبفاصله 400 متر ازهمدگرفاصله دارند.
بت 53 متری بامیان بزرگترین هیکل بودائی دنیا وبلند ترین مجسمۀ سنگی جهان است و جا دارد که هفتمین اعجوبۀ جهان باشد. از نظربودائی ها این دو مجسمه تمثال بودا بوده و به اندازۀ فوق العاده بزرگ دردل کوه کنده شده است. قبا های بت هارنگه بوده به طوری که قبای بت 53 متری سرخ و از 35 متری آبی یا کبود بوده است. و روی همین رنگها بودکه مسلمانان وقتی باراول وارد بامیان شدند، مجسمه های مذکور را بنام های« سرخ بت» و « خنک بت» یاد کردند. و بخاطر همین رنگها بود که هیوات تسنگ سیاح چینی وقتی آنها را دید فکرنمود که مجسمه ها از چودن ساخته شده اند وبا هم پیوند یافته اند. در حالی که مجسمه های مذکوردر سنگ دانه دارکوه تراشیده شده اند.
از لحاظ تاریخی بت 35 متری بر بت 53 متری قدامت دارد. به این معنی که بت 35 متری بامیان احتمالا درقرن سوم و بت 53 متری درقرن چهارم یا قرن پنجم ساخته شده باشد. برعلاوه این دو مجسمۀ بزرگ، مجسمۀ دیگری هم بفاصله هزار قدم دورتر بشکل خوابیده موجود بوده است. این مجسمه بودا را در فبرستان نشان میداد. هیوان تسانگ زایر چینائی که در نیمۀ اول قرن هفتم میلادی از بامیان دیدن کرده است ازین هیکل بزرگ دراز افتاده بودائی یادآوری نموده است و موقعیت آن را در مجاورت هیکلهای بامیان ذکر کرده است. این زایر چینائی بامیان را بنام کشور« فان ین نا» یاد نموده میگوید: معابد متعدد درآن موجود بوده و درآنها هزاران راهب به اخذ تعلیمات و تدریس مصروفند. در سخره های عمودی و بلند کوه های شمال شرقی پایتخت مجسمه های بودا را به بلندی 140 تا 150 فت کنده اند. این مجسمه بزرگ طلائی میباشد که درهنگام طلوع آفتاب شعاع آن بهر طرف نشر میگردد. به فاصله 12 لی ( یک لی مساوی نیم ورست و یک ورست مساوی10،67 کیلومتر) در شرق شهر بامیان هیکل خوابیدۀ بودا را درمعبد بزرگی مشاهده نمودم که با (نیروا نا) یعنی به مقام ابدیت فرومیرود. این هیکل یکهزارفت طول دارد و شاه مملکت هرسال در جشن آزادی جمله دارائی منقول خود و خاندان خود را به شمول آنچه در خزانه دارد می آورد وآنرا به نام وی قربانی تقدیم میکند.
در اطراف مجسمه های بزرگ تقریبا 1200 سموچ موجود است که در داخل آنها تصاویر رنگین رسامی و نقاشی شده است. این سمچ ها اقامتگاه راهبان وپیروان بودائی بودند.
با آمدن اسلام در افغانستان، دین بودائی به تدریج شکوه و رونق خود رااز دست داد وبا جابجائی دین اسلام درکشور، دیگر پیکره های بودائی بامیان محل عبادت بشمار نمیرفتند و فقط بحیث یادگار های مذهبی و تاریخی و هنری باقی ماندند که سیاحین و جهان گردان را به تماشای خود ساعتها مشغول مینودند.
یکی از سیاحین، داکتر یاورسکی، نمایندۀ دولت روسیه تزاری در دربار امیرشیرعلی خان است که ازین مجسمه ها دیدن کرده و در کتاب خود ازآنهااینطور یادآوری نموده است : « من تنها کسی نبودم که ازدیدن این اعجوبۀ تاریخی که قرنها پیش دست بشر آنرا به روی سخرۀ کوه کنده غرق حیرت شده بودم. این پیکره در مقابل عوارض سماوی و خرابکاری ناشی از تعصب وبغض اعمال تنگ نظرانه هنوزهم پایداری نموده اند. روی سخره که تقریبا دوسه فت بلندی دارد رواق طویلی رابا عرض هفتاد فت و عمق 25 تا 30 فت حفر نموده اند. این صخره از سنگ کنگلومیرات میباشد. در داخل رواق مجسمه بزرگی را به ارتفاع 140 فت به شکل برجسته که سطوح سه گانه آن یعنی جانب مقابل و جناح های چپ و راست از داخل رواق بیرون کنده شده وپشت مجسمه به کوه چسپیده میباشد. چهرۀ مجسمه رااز فرق سرتاحصۀ پایها عمودی تراشیده اند. گوشهای سالم و در اطراف گردن و بالای شانه ها خشت کاری مشبک تا وسط گوشها به شکل دهلیز دیده میشود. سینۀ هیکل فراخ و چین های مرتب لباس بروی سینه وشانه ها افتاده و دستهای آن شکستانده شده و پاه های مجسمه رانیز تاحصۀ زانوبا فیر توپ شکستانده اند. دیوار های داخل با پلستر گچ پوشیده شده حصۀ فوقانی گنبد نمای رواق بالا سرمجسمه میباشد که با نقوش رنگین اعم از اشکال زن و مرد به رنگهای لاجورد، سرخ، زود و سفید مزین گردیده است. طرز نقاشی بین چین و بیزانت میباشد. دروسط پاهای مجسمه بزرگ، مغازه های خیلی بزرگ که دیوار و سقف آن سیاه معلوم میشوند، موجود است که حکایت از سکوت مردم درآنها مینماید. دردیوار ورواقهای مغازه به ارتفاعات مختلف روشندانها موجود بوده و ازین مغازه هاپله های پیچ وتاب خورده تا فرق مجسمه موجود بود که زوار بودائی ازین طریق به طواف می پرداختند.
داکتر یاورسکی دررابطه به بت 35 متری مینویسد: به جز جسامت، مجسمه از نقطه نظر شکل از همدیگرچندان فرق ندارند. بلندی مجسمه دومی120 فت بوده روی آن کاملا خراب شده است. در داخل این مجسمه نیز اتاقها مزین موجود بوده است که با دود سیاه شده است... بگفت نبی کهزاد« قسمت های برهنۀ مجسمه 36 متری کاملا از ورق طلا پوشیده بود که زیر اشعۀ طلائی آفتاب چشم بیننده را خیره میکرد. درزمان کوشانیها و بعد ترازآن، بامیان مسیر راه سوداگران ادویه و ابریشم وزایرین دین بودا و رفت وآمد کاروانهای تجارتی بود که ازین راه به چین، هند و بلخ میرفتند.» ( مجله آزادی، شماره 42، ص 25 )
مرحوم کهزاد بروایت از کتاب الفهرست میگوید: « در بامیان معبد یست که زوار بیشمار ازهند و ختای به قصد زیارت به آنجا می آیند. درین معبد بت های قیمتداراز طلا دیده می شود که با احجار کریمه تزئین گردیده اند. یعقوب لیث مقداری از آنها را به حضور خلیفه بغداد تقدیم کرد. این نویسنده در بارۀ مجسمه های بزرگ بودا دربامیان نوشته است: هندی ها حین زیارت خوشبوئی ها وسامان قیمت بهارا به نام قربانی برای بت های بزرگ تقدیم میکنند. بت ها آنقدر بزرگ و جسیم اند که از مسافۀ خیلی دوردیده میشوند. زواری که از راه دور می آیند، نباید از فاصله دوربه طرف بت ها نگاه کنند زیرا آنرا گناه عظیم میدانند. ایشان قبل از اینکه به پای بت هابرسند بطرف زمین باید ببینند. احیانا اگر چشم یکی از زوار بربت ها ازدوربیفتد باید از همان نقطه دوباره برگشته وسفرش را آغاز نماید.
میگویند اورنگزیب پادشاه مغولی هند هنگام لشکرکشی به بلخ ازدرۀ بامیان عبورکرد و وقتی نظرش به آن هیکل بزرگ افتاد امرکرد تا آنرا با توپ بزنند، درنتیجه پاهای مجسمه در اثر اصابت گلولۀ توپ از میان رفت. ( مجله دعوت، شماره 123 ، ص 3 )
ولی متاسفانه که این گنجینه های فرهنگی در ماه مارچ سال 2001 میلادی با صدور فتوائی ازطرف ستره محکمۀ حکومت طالبان مبنی بر تخریب این پیکره ها، و سایر بت ها، و مجسمه های باقیمانده از دورۀ قبل از اسلام افغانستان موجود در موزیم کابل و غزنی و جلال آباد وغیره را همراه با دومجسمۀ بزرگ بودا بوسیلۀ دینامیت نابود کردند و مردم افغانستان را ازداشتن یک چنین میراث بزرگ فرهنگی و هنری محروم نمودند. این در حالی بود که سازمان فرهنگی ملل متحد یونسکو و حلقات روشنفکرو تحصیل یافتۀ افغانی و کشور های امریکا، هند و جاپان و نیپال، نه تنها رژیم طالبان را از ارتکاب این عمل نادرست و تعصب آمیز و غیر متمدنانه منع میکردند، بلکه برخی ازین کشور ها حاضر بودند آن مجسمه ها را در بدل هر قیمتی که طالبان تقا ضا کنند، خریداری نمایند و به جای دیگر انتقال دهند، امابدون توجه به خواست جامعۀ بین المللی فتوای تخریب را در مورد این دو مجسمه و تمام مجسمه های دیگربودائی در موزه کابل وغیره عملی نمودند و خشم و نفرت عمیق مجامع بین المللی و حلقات روشنفکر افغانی را نسبت به خود برانگیختند. و بودائیان درهند چنان ازین عمل طالبان به غلیان آمدند که دست به سوختاندن قرآن زدند و نسبت به مساجد مسلمانان بی حرمتی روا داشتند.