متلهای عامیانه
آبرا از سر بند باید گرفت.
آبرا گل کرد تا خود ماهی بگیرد.
آبی که آبرو ببرد بر گلو مریز.
آتش چو برافروخت بسوزد ترو خشک.
آدمی را آدمیت لازم است.
آرزو بجوانان عیب نیست.
آرزو سرمایهء مفلس است.
آری با اتفاق جهان می توان گرفت.
آزموده را باز آزمودن خطاست.
آغاز عشق بیماریست و انجامش مرگ.
آفت عقل – تملق است و آفت مروت – دروغ.
آلوچه به آلوچه نگرد رنگ بردارد.
آمدن بارادت رفتن باجازت.
آنجا که عیانست چه حاجت به بیان است.
آنچه به خود نمی پسندی به دیگران مپسند.
آنچه به نان پاره توان کرد بکیسهء سیم و زر نتوان کرد.
آنچه در دیگ است به چمچه می آید.
آنچه زیاد گوید اعتماد نشاید.
آنرا که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.
آنرا که سخاوت است چه حاجت بشجاعت است.
آواز دهل از دور شنیدن خوش است.
الف
اجل رسیده بمیرد نه بیمار سخت.
احتیاج به خویشاوندان نا اهل مصیبتی است عظیم.
احتیاط را نصفش ثواب است و نصفش گناه.
ادب را بی ادب اموخت.
از اسپ دو از صاحبش جو.
از خدا بترس و از دیگران ایمن باش.
از دروغ بپرهیز و از غرض وجدان بگریز.
از دعای گربه سیاه باران نمی شود.
از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
از مکافات عمل غافل مشو.
از نفس بد جز فعل بد نیاید و از طینت نا پاک تا پاک جز فساد بیباکی نزاید.
از هرچه بگذرد سخن درست خوشتر است.
از هر فردی کاری براید و هر فردی را عمل شاید.
اسپ بدویدن جو خود را زیاد میکند.
اسپ خوشرو نیز کاه سکندری می خورد.
اسپ نجیب را یک تازیانه بس است.
استغنای ملک راحت است و قناعت کشور استراحت.
اعتبار به علم و ادبست نه بمال و نسب.
اگر توانگری خواهی پسندیده کار باش.
اگر خواهی از پشیمانی رسته گردی در دنبال هوای دل مباش.
اگر خواهی بی اندوه باشی حسود مباش.
اگر خواهی راز ترا دشمن نداند با دوست مگوی.
اگر خواهی سرت بجای ماند سر نگهدار.
اگر آزادگی خواهی آزار پس سر کن.
اگر قدر بخواهی قدر بشناس.
گر داری طرب کن و اگر نداری طلب.
اگر گناه را ببخشند شرمساری هست.
اگر یار اهل است کار سهل است.
اندک اندک خیلی گردد و قطره قطره سیلی.
انسان به آرزو زنده است.
انسان بنده احساس است.
انصاف عین طاعت است.
اول اندیشه وانگهی گفتار.
اول پند و آنگه بند.
اول رفیق آنگه طریق.
اول طعام آنگه کلام.
ب
با دوستان مروت با دشمنان مدارا.
بارسبک زود به منزل میرسد.
بار کج به منزل نمی رسد.
بار منت خود به که بار منت خلق.
باغبان را وقت میوه گوش کرمیباید.
با صرار همه کار میتوان کردن.
با هر که بدی کردی تا مرگ از او بیندیش.
بپرهیز از نادانی که خود را دانا شمرد.
بخت چون واژگون شود
پالوده دندان بشکند.
بخواری مردن بهتر از خوار شدن نزد دونان.
بد بودن بهتر که با بدان نشستن.
بدترین بدان آنست که عذر نه پذیرت و کینه عذرخواه در دل گیرد.
بدترین دوست دوست دروغگوی است.
بدترین مردمان کسیست که دل دانشمندان به تیغ زبان مجروح کند.
بدخواه کسان هیچ به مطلب نرسد.
بدکردار- بداندیش باشد.
بد مکن که بد افتی چه مکن که خود افتی.
برادران جنگ کنند ابلهان باور.
برای کسی بمیر که برایت تب کند.
بر سیه دل چه سود گفتن وعظ.
بر عجز دشمن رحمت مکن که اگر قادر شود بر تو بیخشاید.
برکت در حرکت است و سعادت در مجاهدت.
برکنده به آن ریش که در دست زنان است.
بر گذشته چه افسوس.
بزرگی بایدت بخشندگی کن.
بسیار دان بسیار گوی نمی شود.
بعد نومیدی بسی امیدهاست.
بگرسنگی مردن بهتر از نان فرومایگان خوردن.
به مرگ عدو شادمانی خطاست.
بوی مشک پنهان نمی ماند.
بهترین آثار آثار علم و ادب است.
به یک دست نتوان دو تربز گرفت.
بیماری به از بیکاریست.
بی یار وفادار نه از عمر لذتیست و نه در زندگانی راحتی.
پ
پا از گلیم خود بیرون دراز مکن.
پای در زنجیر پیش دوستان به که با بیگانگان در بوستان.
پای دیوار کندن و ساکت نشستن کار خردمندان نیست.
پر خوی آفت هوس است.
پرده مردم مدر تا پرده ات ماند بجای.
پر گوئی دشمن کار است.
پرهیز کن از از صحبت پیمان شکنان.
پشه چو پپر شد بزند پیل را.
پشیمانی چه سود چون در اول خطا کردی.
پنچ انگشت برادر است وبرابر نه.
پنجه با شیر و مشت با شمشیر زدن کار خردمندان نیست.
پیکان از جراحت بدر آید و آزار در دل بماند.
ت
تا پریشان نشود کار به سامان نرسد.
تا تریاک از عراق آورند مارگزیده مرده باشد.
تا تندور گرم است نان میتوان بست.
تا جان بر خطر ننهی بر دشمن ظفر نیابی.
تا جای ندانی پای منه.
تا جوانی دم را غنیمت دان.
تا دانه نباشی خرمن بر نگیری.
رنج نبری گنج نیابی.
تا شب نروی روز به جای نرسی.
تا که دستت میرسد کاری بکن.
تا مار راست نشود به سوراخ نرود.
تخم دزد – شتر دزد میشود.
تخم محنت هر که کارد رنج دل بار آورد.
ترس – برادر مرگ است.
ترسو هرگز بمراد دل نرسد.
ترک عادت موجب مرض است.
تعریف آن است که دشمن بکند.
تکلف گر نباشد خوش نتوان زیست.
توانگری بدل است نه بمال.
توبهء قمار باز بی پولی است توبهء گرگ مرگ.
تیر از کمان رفته باز کی آید بجای.
ثابت قدم باش و غم روزی مخور.
ثمر از درخت بید نباید امید داشت.
ج
جایی برو که ترا بخوانند نه جایی که از درت برانند.
جایی که نمک خوردی نمکدان مشکن.
جایی که آفتاب نیاید طبیب می آید.
جنگ اول به از صلح آخر.
جواب جاهلان باشد خموشی.
جوان مرد نمیگوید و میکند.
جور استاد به ز مهر پدر.
جوینده - یابنده.
جهان دیده بسیار گوید دروغ.
جهان گشتن به از جهان خوردن.
چ
چاه کن همیشه در چاه است.
چراغ دروغ بیفروغ است.
چراغ دزد خواب پاسبان است.
چرا کاری کند عاقل که باز آرد پشیمانی.
چوب نرم را مور میخورد.
چون نام سگ براری چوبی بدست آر.
چون دشمن را در بند یافتی امانش نده.
ح
حرام از هر راهی که آید بهمان راه باز میرود.
حرف حسابی – جواب ندارد.
حرف حق – تلخ است.
حرف راست از بچه باید شنید.
حریص همیشه محروم است.
حریف باخته از بخت خود نالان است.
حساب بمثقال بخشش بخروار.
حساب جو – جو بخشش لگ – لگ.
حسن اخلاق به رفتار خوب است نه بگفتار مرغوب.
حفظ جان واجب است و حفظ وطن از آن واجب تر.
حق به حقدار می رسد.
حکمت به لقمان آموختن بی ادبی است.
حیا حصار ایمان است.
خ
خانهء دوست بروب و در دشمنان بکوب.
خانه دروغگو آتش گرفت کسی باور نکرد.
خانه که با دو کدبانو باشد خاک تازانو باشد.
خاموشی عین جواب است.
خبری که دلی بیازارد بگذار تا دگری آرد.
خر باربر به از شیر مردم در.
خرج را به اندازهء دخل باید کرد.
خر چه داند لذت قند و نبات.
خردمند باش تا توانگر باشی.
خردمند طالب کمال است و نادان خواهان مال.
خفته را خفتگی کند بیدار.
خواری ز طمع خیزد و عزت از قناعت.
خوش کوش تا خوب شوی.
خود آرائی عادت زنان اس نه عادت مردان میدان.
خودپسندی جان من برهان نادانی بود.
خود کرده را تدبیر نیست.
خوش آمد هرکه را گفتی خوش آمد.
خوشبخت آنکه پند ز وضع زمان گرفت.
خوشخوی همیشه خوش معاش است.
خوشروئی کلید دلهاست.
د
دانا بهیچ شهر و ولایت غریب نیست.
دخل آب روان است و خرج آسیای گردان.
در بیابان کفش کهنه نعمت است.
در جانبازی چه جای بازیست.
در جوانی زحمت کش که در پیری راحت باشی.
در حالت آسایش دانش بدست آر تا در وقت گرفتاری ترا کار آید.
در خانه اگر کس است یک حرف بس است.
در طریق دوستی ثابت قدم چون خاک باش.
در گذر تا از تو گذرند.
دروغگو حافظه ندارد.
دروغگو – دشمن خداست.
دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز.
درویش هر کجا که شب آید سرای اوست.
دریا به دهن سگ مردار نگردد.
دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست.
دری نداری دربان چه می کنی.
دزد ناگرفته سلطان است.
دست تنگی سخت تر از دل تنگیست.
دست دست را می شناسد.
دست شکسته کار می کند و دل شکسته نه.
دشمن دانا به از دوست نادان.
دشمن چه کند چو مهربان باشد دوست.
دشمن در زندان دوست می شود.
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد.
دل آزرده را سخت باشد سخن.
دل بدل راه دارد.
دل دوستان آزردن مراد دشمنان آوردن است.
دل که به وفا رود به جفا نرود.
دنیا کشتگاه آخرت است.
دود از کنده بر میخیزد.
دوری و دوستی.
دوست آنست که با تو راست گوید نه آنکه دروغ ترا راست انگارد.
دوستان در زندان بکار آیند که در سفره همه دوشمنان دوست نمایند.
دوست مدان آن کس را که دشمن دوستان تو باشد.
دوست آن دانم که گیرد دست دوست.
دوست وفاکیش بهتر از خویش جفا اندیش.
دوست همه کس دوست هیچکس نیست.
دوستی با مردم دانا نکوست.
دوستی بی جهت ممکن است دشمنی بی غرض محال.
دولتی بهتر از عقل و علم نیست.
دیدار دوست راحت حیات است و دوری آن زر ممات.
دیدار شخص نامتناسب جهنم است.
دیر آید – درست آید.
دیو آزموده به از مردم نا آزموده.
دیوار موش دارد موش گوش.
دیوانه که دیوانه ببیند خوشش آید.
ذ
ذکر حق دل را منور می کند.
ذکر خیر و ثنا به از توانگری و غنا.
ذلت و عزت بدست خود شخص است.
ذلت در طمع و عزت در قناعت.
ر
رازی که نهان خواهی با دوست مگوی که شاید او را دوستی باشد.
راستی از تو ظفر از کودکان.
راستی که به دروغ ماند مگوی.
راستی موجب رضای خداست.
راستی – رستی.
رحم بر بدان ستم است بر نیکان و عفو بر ظالمان جور است بر مظلومان.
رحیم باش تا محتشم باشی.
رد احسان غلط است.
رعیت از رعایت شاد و مملکت از عدالت آباد گردد.
رنج خودرو راحت یاران طلب.
رنج دیگران را ضایع مکن تا رنج تو ضایع نگردد.
رنگ رخسار خبر میدهد از راز دلت.
رنگم بین حالم بپرس.
روس تنگدستی سیاه.
ز
زبان در دهان ترجمن دل است.
زبان پاسبان راز است.
زبان سرخ سر سبز میدهد برباد.
زحمت بود درویش را ناگه چو مهمان در رسد.
زخم تیری بر تن است زخم سخن بر جان.
زخم زبان سوزان تر که ز زخم سنان.
زخم سنان به شود و زخم زبان نه.
زر را دوست بسیار است.
زر دار را دشمن بی شمار است.
زر زر آرد و گنج گنج.
زر سفید به روز سیاه کار آید.
زر پاک را از امتحان چه باک.
ز عشق تا بصبوری هزار فرسنگ است.
زکات مال باتفاق و زکات علم با رشاد است.
ز کوشش مشکل آسان و خار گل شود.
زمین را ا آسمان نثار است و آسمان را از زمین غبار.
زن تا نزاید بیگانه است.
زور بکشتن دهد زر به جهنم برد.
زیور مرد علم و ادب است.
س
سالی که نکوست از بهارش پیداست.
سخاوت نشانهء بختیاریست و سرمایهء کامگاری.
سخت دلی از سیری خیزد.
سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش.
سخن آئینهء مرد سخنگو است.
سخن از سخن خیزد.
سخن اگر زر است خاموشی گوهر.
سخن بد از شمشیر برنده تر است.
سخن تا نپرسند لب بسته دار.
سخن چین دشمن همجنس خود است.
سخن چین شریک شیطان است و دشمن انسان.
سخن چین بدبخت هیزم کش است.
سخن حق تلخ است.
سخن گواه حال گوینده است.
سخن نا اندیشیده – زر ناسنجیده است.
سر بده وسر مده.
سر بپای دشمن منه اگر چه قوی دست باشد.
سر بد بلای بد.
سر بیگناه بالای دار نمی رود.
سر خود با زن مگوی.
سرکهء مفت شیرین تر از عسل است.
سزای گران فروش نخریدن.
سکوت موجب رضاست.
سگ حق شناس به از آدم ناسپاس.
سگ در خانهء صاحبش دلیر است.
سگ زرد برادر شغال است.
سلیقه که نیست جان در عذاب است.
سنگ بجای خود سنگین است.
سنگ سنگ را می شکند سنگ شکن هر دورا.
سود اگر خواهی زیاده از اندازه مطلب.
سودای اول نیکوست.
سوگند دروغ بنیاد عمر را می کند.
سیاست بقدر جنایت.
سیر را از گرسنه و سوار را از پیاده چه خبر.
سیلی استاد به از سیلئ مادر.
سیلی نقد به از حلوای نسیه.
سیم بخیل وقتی از خاک براید که او خود در خاک رفته باشد.
سینهء بی کینه و دل بی غم کجاست.
ش
شتر بار میبرد و خار میخورد.
شجاعت به کردار است نه بگفتار.
شتر در خواب بیند در پنبه دانه.
شدنی شد دیگر چه خواهد شد.
شراب مفت را قاضی هم می خورد.
شکر نعمت نعمت آرد.
شکم خالی صفای دل است.
شمشیر نیک ز آهن بد چون کند کسی.
شنیده کی بود ماننده دیده.
شیر از مورچه میگریزد.
ص
صاحب راه کنار راه.
صاحب کرم همیشه مفلس است.
صاحب هنر به هیچ مکانی غریب نیست.
صبح تلخ است و لیکن بر شیرین دارد.
صحبت نااهل بلای جان.
صد جان فدای آنکه دلش با زبانش یکیست.
صد کلاغ را یک کلوخ بس است.
صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
صیاد بی روزی در دجله ماهی نگیرد و ماهی بی اجل در خشکی نمیرد.
صیدرا چون اجل آید سوی صیاد رود.
ض
ضرر بهنگام به از منفعت بی هنگام.
ضرر در اختراع است.
ضعیف نواز باش تا همه جا محترم باشی.
ضیافت خور خوش آمد گوی می باشد.
ط
طاقت مهمان نداشت خانه به مهمان گذاشت.
طبیب مهربان از چشم بیمار افتد.
طلعت زیبا به از خلعت زیبا.
طمع را از سه حرف بی نقطه کردند تر کیبش.
طمع کننده را همیشه رنگ زرد است.
طامع همیشه ذلیل است.
ظ
ظالمی نیست که بظلم ظالم دیگر گرفتار نیاید.
ظرافت آتش افروز جدایست.
ظرف شکسته صدا نمی دهد.
ظرایف دائم سر گردان است.
ظلم امروز باعث ظلم فرداست.
ظلم ظالم بر سر اولاد ظالم می رود.
ع
عاشقی را صبر میباید نه لاف.
عافیت در حال است نه در جاه و مال.
عاقلان در پی نقط نشوند.
عاقل دوباره گول نمیخورد.
عالم بی عمل – درخت بی بر است.
عذر گناه به تر از گناه.
علاج واقعه قبل از وقوع.
علم بیاور و عمل پیشه کن.
عملم بی عمل دیوانگیست و عمل بیعلم بیگانگی.
علم تاج سر است و مال غل گردن.
علم چو حاصل کنی آنگه عمل حاصل شود.
علم قوت روحست و کسب نیروی بدن.
عمرت دراز باد که اینهمم غنیمت است.
عیان را چه بیان.
عیب خودرا از دشمن باید شنید نه از دوست.
غ
غافل مشو از هر که دلش آزردی.
غافل نشود عاقل عاقل نشود غافل.
عذر ورزیدن نه عادت احرار است.
غریبان شکسته دل میباشند.
غم نداری بز بخر.
غنیمت دان دمی تا یکدمت هست.
غنی هر چه سخی باشد سفره بر ر راه نمی کشاید.
ف
فال بد بر زبان بد باشد.
فتراک جوانمردان دست آوریز امید است.
فتنه در خواب است و بیدارش مکن.
فروتن باش تا بسیار دوست باشی.
فریاد سگان کم نکند رزق گدارا.
فکر کن تا از اندیشه رهائی یابی.
فکر مایه عقل است.
فلکزده را از هر طرف سنگ آید.
فواره چون بلند شود سرنگون شود.
ق
قاضی به رشوت راضی.
قدر زر زرگر شناسد قدر جوهر جوهری.
قدر عافیت کسی داند که رنج فراق دیده.
قرض مقراض محبت است.
قهر درویش به جان درویش.
قناعت توانگر کند مرد را.
قیمت هر کس بقدر همت اوست.
ک
کار امروز را به فردا میفگن.
کار بزرگ مایه عزت است نه نام بزرگ.
کار بوزینه نیست نجاری.
کار را کارفرما می کند.
کار ناکرده را مزد نیاید.
کار نیکو کردن از پر کردن است.
کارها نیکو شود اما به صبر.
کار هر خر نیست خرمن کوفتن.
کسب بازو قوت جان وتن است.
کشته را به زور و زر زنده نتوان کرد.
کفران نعمت زوال نعمت آورد.
کعبه چه می روی برو دلی را دریاب.
کلوخ انداز را پاداش سنگ است.
کوتاه خردمند به از نادان بلند.
کودک عاقل به از پیر جاهل.
کور بکار خود بیناست.
کوزه گر از هر کوزهء شکسته آب می خورد.
کوشان باش تا آبادان باشی.
کینه ور را آسایش نیست.
کور خود و بینای مردم مباش.
گ
گدارا رو دهی صاحب خانه شود.
گدای نیک سرشت انجام به از پادشاه بد فرجام.
گذشت بر گشت ندارد.
گربه شیر است در گرفتن موش.
گردن بی طمع بلند بود.
گریه زن از مکر زن است.
گل کاغذی بو نمی دهد.
گنج آنجاست که مار در وی خفته باشد.
گندم از گندم بروید جو ز جو.
گوشت خر – دندان سگ.
م
مارا چه از این قصه که گاو آمد و خر رفت.
مادر را دل سوزد دایه را دامن.
مادر مرده را شیون میاموز.
مار چو کهن شود افعی گردد.
مال از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گرد کردن مال.
مال دنیا دنبال آخرت است.
مال مردم را با مردم باید خورد.
مال ممسک میراث ظالم.
مال مرده پس مرده.
مال عرب پیش عرب.
ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است.
ماهی را ماهی می خورد و ماهیخورک هردو را.
مپسند بدیگران آنچه به خود مپسندی.
مجرم را ایمن نباید زیست.
مجرم همیشه ترسان است.
محنت زده را از هر طرف سنگ آید.
مرده انست که نامش به نیکوئی نبردند.
مردان نزنند لاف مردی.
مرد بی مروت – زن است و زاهد باطمع راهزن.
مردهء مرا هیچ کس چون من نگرید.
مردیت بیازمای وانگه زن کن.
مشتزن دیگر است و تیغ زن دیگر.
مشتی که بعد از جنگ یاد آید به سر خود باید زد.
مشت نمونهء خروار است.
مرغ سخنگو در قفس سخن فراموش میکند.
مرگ و مهمان چاره ندارد.
مشک آنست که خود ببوید نه که عطار بگوید.
ملامت دوستان به که شماتت دشمنان.
موش بسوراخ نمیرفت و جاروبه دمش بست.
میان دو کس جنگ چون آتش است.
مهمان عزیز است اما تا سه روز.
مهمان مهمان را نتواند دید صاحب خانه هردورا.
ن
ناز بر آن کن که خریدار تست.
نادان گفت ابله باور کرد.
نآسوده کجا رود که آسوده شود.
ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس.
نالهء آب از ناهمواری زمین است.
نام رستم به از رستم.
نام بلند به از بام بلند.
نجات در راستی است و هلاک در دروغ.
نزدیک آتش پرست دروغ به از بهشت.
نفاق بینداز و فتح کن.
نقاش نقش آخر بهتر کشد ز اول.
نگاه درویش عین سوال است.
نویسنده داند که در نامه چیست.
نه هر زر آید آسان بدست.
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند.
و
واقف وقت خویش باید بود.
وای بر حال آدم بدخو.
وفاداری از سگ باید آموخت.
وفا کن که صفا بینی.
وقت از دست رفته باز بدست نیاید.
وقت را بنده ساعت را سلطان.
وقت شادی در میان و وقت جنگ اندر کنار.
وقت را غنیمت دان هر قدر که بتوانی.
وقت شادی در میان و وقت جنگ اندر کنار.
ولی را ولی می شناسد.
هـ
هر آنچه از دست برود به تمنأ نیاید.
هر آنچه حاکم عادل کند همیشه رواست.
هر بهاری را خزانی است و هر راهی را پایانی.
هر جا که آش است کل فراش است.
هر جا که پریوش است دیوی با اوست.
هر جا که رنگ و بویی دارد گفتگو بود.
هر چیز که در کان نمک رفت نمک شد.
هر چند دوستان بیشتر باشد هجوم بلا برایشان کمتر باشد.
هر چه از دزد بماند رمال ببرد.
هر چه از دوست میرسد نیکوست.
هر چه بکاری تو همان بدروی.
هر چه پیش آید خوش آید.
هر چه دیده بیند دل کند یاد.
هر چیزی به جای خویش نیکوست.
هر کجا دردیست درمانش مقرر کرده اند.
هر فرعون را موسائی.
هر کجا دودیست آتش در قفاست.
هر که با بدان بنشیند نیکی نبیند
هر که میل گنج دارد رنج می باید کشید
ی
یار بد بدتر بود از مار بد.
یار نیک را در روز بد باید شناخت.
یا زر یا زور بازاری.
یا مرد باش یا در خدمت مرد.
یکدست هرگز صدا ندارد.
یک ده آباد به از صد ده ویران.
یک ذره اعتبار به از هزار درهم و دینار.
یک فرسخ برو پاکیزه برو.
یک من علم را ده من عقل میباید.
یک مویز و صد قلندر.
یک یوسف و صد خریدار.
یک سر – هزار سودا. یک انار و صد بیمار.