سیستان وطن اصلی کیانیان
از کتاب: مقالات انفرادی
14 November 2020
بنابر روایات کتب زرتشتی و داستانهای کهن حماسی سلطنت کیانیان پس از کیخسرو مستقیماً به سیستان تعلق گرفته و اینجا وطن اصلی کیانیان شناخته شده است .
در فصل ۲۱ بندهش فقره۷ مندرج است که کیانسی در جایی است که آنجا منزل خاندان کیانی است و در فصل ۱۳ از کتاب فوق الذکر فقره پنجم تصریح شده که دریای کیانسی در سیستان است.(ابراهیم پورا داود، یشتها، ج ۲ ،ص۲۲۱)
در اوستا(كتاب مقدس زرتشتيان) نیز سیستان وطن خاندان کیانی شناخته شده چنانکه در کرده نهم فقره ۶۶زامیادیشت اینطور آمده:« فرکیانی از آن کسی است که شهریاری خود را در آنجائی که رودهیرمند دریاچه کیانسی (هامون ) را تشکیل می دهد برانگیزد.»(همانجا، ص ۲۴۳ )
همچنان در زند بهمن يشت (فصل ۷ فقرۀ۲ ) آمده كه : هوشيدر (نخستين موعود زرتشتي ) در كنار درياچه فرزدان متولد خواهد شد.[و بعد علاوه شده ] برخي گويند كه از كنار زره كيانسيه ، متولد خواهد شد.
در بندهش (فصل ۲۱فقرۀ۷) مندرج است كه: « كيانسي در جايي است كه آنجا منزل خاندان كياني است .» و در فصل ۱۳ فقرۀ پنج بندهش تصريح شده كه درياي كيانسي در سيستان است .( همانجا)
چنانکه ملاحظه می شود در اینجا صراحتاً سلطنت سلسله کیانی اراده شده و سیستان و یا پیرامون دریاچه هامون وطن اصلی خاندان کیانی معین شده است .
بنابرين ترديدی نيست که کيانيان از جمله قديمترين باشندگان آريائی استند که در نخستين مرحله مهاجرت آريائيها از شمال به جنوب در حوزه دلتای رود هيرمند( سيستان) متمکن شده اند و دراينجا شالوده مدنيت وسلطنت و زندگی شهر نشينی را بنياد گذاشته اند و از اينجا سراسر افغانستان وايران را اداره ميکرده اند وبخش عمده کتاب شاهنامه، وقف شرح شأن و شوکت سلطنت کيانيان شده است.
بگفتۀ پرسی سایکس،«بنابر شاهنامه، سیستان محل نشو ونمای قهرمانانی است که طرفدار سلاطین کیانی ویکی از عوامل مهم جلوس آنها به تخت سلطنت بوده اند. یکی از دلاوران معروف سیستان«رستم» است که پهلوان داستان حماسی فردوسی است واین ایام نیزمثل هزاران سال قبل رشادت وشجاعت وی ضرب المثل می باشد. »( پرسي سايكس ، ده هزار ميل در ايران، ترجمه حسین نوري ۱۳۳۶ُتهران، فصل۳۱)
از روایات کهن ملی چون شاهنامه وگرشاسپ نامه ودیگر روایات کتب پهلوی برمی آید، که جمشید دخترکورنگ پادشاه سیستان را بزنی گرفت. این دختر پسری آورد موسوم به اثرط، از او گرشاسپ بدنیا آمد و بعد نریمان، بعد سام وبعد زال که پدر رستم است. سام را پادشاه بالاستحقاق سیستان می نامند که منوچهر شهریار ایران او را فرمانروای سیستان وکابل نمود وتا شمال رود سند در اختیار او قرار داد.
معروف است که سیستان میدان جنگ های کیخسرو و افراسیاب بوده است، بعد بهمن به آنجا لشکرکشید، پس از آن آذر برزین نوادۀ رستم آنجا را بدست آورد.
در دوره اسلامی، تمام و يا قرين به تمام شاهان و امرائی که درسيستان حکومت کرده اند، خود را به خاندان معروف کيانی منسوب کرده و يا از اعقاب صفاريان (کيانی الاصل ) دانسته اند. ودریک جمله،تا نیمه قرن نزدهم میلادی سلطنت یا حکومت سیستان با وقفه ها در دست همین خاندان بوده است.
جوادمحمدی خمک سیستانی، نویسنده وشاعر ومحققارجمند سیستان، در اثری که تحت عنوان « سیستان ورویداد ۱۹ بهمن ۱۳۳۰ خوشیدی» تالیف کرده است،در مقدمۀ اثرخویش مینویسد:«سرزمین سیستان، از قیام یعقوب لیث تا زمان سلطنت محمدشاه قاجار(نیمۀ قرن نزدهم) همواره با استثناهایی اندک زیرفرمان خاندانی بوده که اولاد واحفاد خاندان صفاریان بوده، به ملوک نیمروز یا شاهان سیستان شهرت داشته اند.
محمدی می افزاید که:این توضیح را دراینجا واجب میدانم که در سلسله انساب این ملوک، تا ابوالفضل نصر بن احمد(جلوس ۴۲۱ق/۴۰۸خ /۱۰۳۰م. درگذشته ۴۶۵ق/ ۴۵۱خ /۱۰۷۲م)هیچ انفصال وانقطاعی وجود ندارد، اما میان این ملک وآخرین بازماندۀ صفاریان نخستین، فاصلۀ زمانی ۲۸ ساله ای (از برافتادن خلف بن احمد در سال ۳۹۳ ق،۳۸۱خ/۱۰۰۲م تا برآمدن ابوالفضل نصر بن احمد۴۲۱ق/۴۰۸خ/۱۰۳۰ م) وجود دارد که در آن فاصله نامی از صفاریان حکمران برسیستان به چشم نمی خورد. این مساله باعث شده است تا برای کسانی که احتیاط بیشتری میکنند، انتساب ملوک[نیمروز] به صفاریان مورد تردید قرارگیرد.
کیانیان سیستان به اندازه ای درتاریخ محلی وملی وحتی اسلامی سرشناس اند که هرگونه توضیحی در بارۀ آنها از مقولۀ توضیح واضحات است. همینقدر وبه اختصار اشاره کنیم که ذکر احوال ملوک این خاندان، درتاریخ کهن سیستان واحیاء الملوک ملک شاه حسین کیانی وتاریخ منظوم شجرة الملوک وکتاب سیستان جی. پی. تیت، به تفصیل آمده است.
علاوه براین، درتواریخ ملی واسلامی هم، به مناسبت ازاین خاندان وحکمرانان آن یاد شده که از آنجمله است:تاریخ طبری، تاریخ مسعودی بیهقی، زین الاخبارگردیزی،کامل ابن اثیر، راحة الصدور، طبقات ناصری، مطلع السعدین، جامع التواریخ، تاریخ مبارک غازانی، ظفرنامۀ شامی، ظفرنامۀ یزدی، زبدة التواریخ حافظ ابرو، منتخب التواریخ نطنزی، مجمل فصیحی، تاریخ الفی، زبدة التواریخ مستوفی، احسن التواریخ، عالم آرای عباسی، خلاصة السیر، قصص الخاقانی،دستور شهریاران،مرآت واردات، جهانگشای نادری، عالم آرای نادری،تاریخ احمدشاهی، مجمع التواریخ مرعشی، [تاریخ حبیب السیر ، روضة الصفا] وغیره.
شعرای بزرگی چون رودکی سمرقندی وبدیع الزمان همدانی وابونصر فراهی هم شاهانی از این خاندان را در سروده های پارسی وعربی خویش ستوده اند.»( جواد محمدی سکائی سیستانی،سیستان ورویداد ۱۹ بهمن ۱۳۳۰ خورشیدی،ص۲۵)
از ظهور یعقوب لیث صفاری (۲۴۴هق) تا دوران سامانی و غزنوی و از دوره سلجوقی تا دوره مغول وعهد تيموری و پس از آن درعهد صفوي ، سيستان بطور کلی در تيول اين خاندان قرار داشت. و آخرين مرد مقتدر اين خاندان در ربع اول قرن هژدهم درعهد نادرافشار، ملک محمود کیانی بود.او نه تنها سيستان را دراختيار داشت ، بلکه هنگام قشون کشی شاه محمودهوتکی به اصفهان وتصرف آن شهر، خراسان را نيزضميمه قلمروخود ساخت و درمشهد بنام خودسکه ضرب کرد و تاجی برسم کيانيان ۳۰ قرن قبل از خود برسرگذاشت، ولی پنج سال بعد (۱۷۲۷)دولت او بوسيله نادرقلی افشارسقوط کرد و سپس توسط اسماعیل خزیمه به قتل رسيد. (رک:دکتر مهدی بهار، ميراث خوار استعمار ،ج ۲، ص ۶۴۲، سايکس ، تاريخ ايران ، ج ۲، ص ۳۵۶، الفنستون، افغانان، ص ۴۳۷)
به نظر سرپرسی سایکس، ملک محمود سیستانی آخرین مرد مقتدر این سلسله بشمار میآمد که در نیمه اول قرن هژدهم میلادی حین لشکر کشی هوتکیان بر اصفهان او نه تنها در سیستان حکم میراند، بلکه مشهد و قسمتی از خراسان را نیز تحت سلطه اش در آورد.( تاریخ ایران، سرپرسی سایکس، ج ۲، فصل ۶۹ .)
آخرين قيام سيستان برضد نادرافشاربه رهبری ملوک کیانی ( فتح عليخان کيانی ولطفعلی خان کیانی) برادر يا بردرزاده ملک محمود و ميرکوچک خان سربندی درسال ۱۷۴۶ميلادی به وقوع پيوست که تا دوسال به اشتراک توده های وسيع دهقانان ومخصوصاً کيانيان از ارباب گرفته تا رعيت بطول انجاميد.( الفنستون، افغانان، ترجمه فکرت،ص ۴۳۸، مجله آريانا، شماره هشتم، مقاله سيستان صدسال پيش بقلم نبی کهزاد)
در هرحال حکومت سیستان در عهد سلاطین صفوی در دست ملوک کیانی بوده وآنها هم مدعی بودند که نسبت شان به سلاطین کیانی میرسد.
نادر افشار با وطن و وطنداران ملک محمود کیانی رفتاری بس خشن بعمل آورد. مردم را بسیار کشت و خرابی فراوان انجام داد، با آنهم مقاومت و رشادت های مردم سیستان در برابر قشون نادر شاه افشار تا هنوز افسانه وار بر سر زبان مردم آن سامان می گردد. نادر همچنانکه زمانی و لی نعمتش را بقتل آورده بود سرانجام خودش نیز به همان سرنوشت دچار شد.