116

یک و بدی جهان عمل و طرح نو کند

از کتاب: دیوان اشعار ، غزل
09 April 2014

یک و بدی جهان عمل و طرح نو کند

هر کس هر آنچه کِشت نماید درو کند


دست است هر کجا سر دست دگر قوی

از ترس گرگ، گربه ی بد خو میو کند


اهل شرف فتاده تهی بار ناکسان

از خود فروشی دبدبه را مرده ...و کند


ناموس باخته نشود حامی وطن

در پیش پای خصم، چو سگ رفته خو کند


افسانه گشت نام قناعت در این محیط

در عصر ما شاه به گدا هم سدو کند


پست فطرتیست حاصل افراد بی وقار

نشه دماغ خویش به نوش قجو کند


آب از گلو بلند تر و، بچه زیر پای

از بهر نام دختر و زن را گرو کند


حرص و طمع که باعث درد سر است وبس

این کودکان ز شیرنی بسیار تو کند


قطر شکم به صوفی ز هر چه مقدم است

در مرده شاد گردد و کیف از پلو کند


زاهد ز عقل ناقص و اندیشه ی کثیف

از بی کمالی قصه ی جن و به بو کند


محمود شادمانی از این گمرهان مجوی

صبح امید بر سرت از غصه شو کند