ای نور هر دیدۀ من بهر ور شوی
از کتاب: دیوان صوفی عشقری
، غزل
ای نور هر دیدۀ من بهر ور شوی
خلق حمیده داری پسنیده تر شوی
میخواهم از خدای جهان کامیابی ات
اندر مرام خویش چو شیر و شکر شوی
عزم وا ارادۀ که بود پیشروی تو
دارم دعا الهی به فتح و ظفر شوی
محتاج و خوار و زرا و پریشان نه بیمنت
باعیش و نوش و نعمت و باکر و فر شوی
در صنف عاقلان به فرو فیسوری رسی
یک شخص با ذکاوت و صاحب هنر شوی
عشقم اگر اثر ننموده به حسن تو
از دیدنم چرا تو به رنگ دیگر شوی
نور و ضیای بخت ترخواهم از خدا
هر روزه با ترقی ز روز دیگر شوی
بردامن تو لکه نیفتد ز روزگار
پر جوهر و صفا چو طولع سحر شوی
با این لباس شوخ و قشنگ هر طرف مگرد
ترسم خدا نکرده گل من نظر شوی
روح مطریکه بود در وجود تو
تا بان و با فروغ چو شمس و قمر شوی
الطاف و مهربانی باو بیشتر کنی
از اعتقاد عشقریت گر خبر شوی