نام «افغان» و تکامل تاریخی آن
نام افغان تنها یک عنوان نیست، بلکه گواهی بر تمدنی بیگسست که از هزارهها فراتر میرود. این نام در صفحات تاریخ ثبت شده، بر سنگهای آریانای کهن حک شده، در زبانهای مهابهارتای سانسکریت نجوا شده، در سرودههای اوستایی طنین انداخته و بر اوراق دانشمندان یونانی-رومی نگاشته شده است. این نام پیش از برآمدن و فروپاشی امپراتوریها وجود داشت، پیش از آنکه توطئههای عوامل استعماری و نیرنگ همدستان داخلیشان بکوشند آن را تحریف کنند.
نادانی و تعصب نمی توانند آنچه را که تاریخ با وضوحی درخشان گواهی میدهد، محو سازند. کسانی که بر ضد تاریخیّت افغان توطئه میکنند، این مهرههای امپریالیسم بیگانه، میخواهند ملتی را از ریشههایش جدا سازند و مردمانش را از شناخت هویت خود کور گردانند. آنان به فریب متوسل میشوند، به این امید که ناآگاهان سست شوند و بیخبران دچار تردید گردند. اما تاریخ استوار است، از دروغ نمیلرزد. بیش از 3200 سال پیش، افغانها به نام اسوَکهها،اشوَکهها در درههای سوات، کابل و گندهارا میتاختند. 2300 سال پیش، یونانیان آنان را اسواکا نامیدند، جنگجویانی که در برابر لشکر اسکندر مقاومت بیمانند کردند. 1800 سال پیش، در سنگ نوشتههای ساسانیان، آنان آبگان و آپاگان خوانده شدند. 1500 سال پیش، در منابع هندی به نام اوَگانه یاد شدند. بیش از 1000 سال پیش، در اسناد عربی، فارسی و ترکی، آنان را افغان مینامیدند، مدتها پیش از آنکه دست تحریفگران استعماری به تاریخشان برسد.
نام افغان از فتحها، مهاجرتها و قرنها دگرگونی گذشته، اما در ماهیت خود ثابت مانده است. آنان که میخواهند تاریخ را دستکاری کنند، همچون امپراتوریهایی که خدمتشان را میکردند، به فراموشی سپرده خواهند شد. اما افغانستان و مردمانش، افغانان، همچنان پایدار خواهند ماند، همانگونه که همیشه بودهاند.
ای هر افغان، تاریخت را بشناس، زیرا دانش سپری است در برابر فریب.
نام «افغان» دارای میراث تاریخی ژرفی است که با تمدنها و فرهنگهای کهن پیوند دارد. پژوهشگران این نام را از طریق منابع تاریخی، زبانی و ادبی بررسی کردهاند و اطلاعات مهمی دربارهٔ تحول آن ارائه دادهاند.
یادکرد در متون سانسکریت و اوستایی
یکی از کهن ترین یاد کردهای این نام در حماسهٔ سانسکریت مهابهارتا (نوشتهشده حدود 1200 قبل از میلاد، هرچند تاریخ دقیق آن همچنان مورد بحث پژوهشگران است) دیده میشود. نام «افغان» به اَشواکا، اسوکا یا «سواران اسب» پیوند دارد. این گروه که در مناطق کابل، گندهارا، سوات، کنر، هندوکش و از کابل تا اباسین زندگی میکردند، به سبب داشتن اسبان ممتاز، شهرت داشتند. این مردمان همان افغانها بودند.
اصطلاح سانسکریت اَشواکا، اسواکا و اَشواگان، اسوگان برای اشاره به سوارکاران و قلمرو آنان به کار می رفت. بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که اَشواکا یا اَساکان اساس نام «افغان» را تشکیل می دهد. از نظر واژگانی، اَشواکا به معنی «سواران اسب»، «پرورشدهندگان اسب» و «جنگجویان سواره» (این معانی با جنگاوران افغان و دفاع از سرزمین شان همخوانی دارد.) است. این واژه از سانسکریت و اوستایی اَشوا، اسوا یا اَسپا (اسب) گرفته شده است. در زبان پشتو هنوز اَس و اَسپا به معنی اسب به کار میرود.
در آریانا (افغانستان باستان)، اَشواکان، اسواکان یا اَسپاگان به اَسپاواکان یا حاکمان اسب پرور میرسد. از دوران زرتشتی و پیش از آن، افغانستان مرکز سلسله های آسپایی (اسب محور) بوده است.
منابع کلاسیک یونانی و رومی
پانینی (متولد 560 قبل از میلاد)، زبانشناس نامدار گندهارا که از منطقهٔ صوابی پشتونخوا بود، در کتاب دستور زبان سانسکریت اَشتادهایی از اَشواکا یاد کرده است.
نویسندگان یونانی و رومی نیز مهارت اَشواکان و اسواکان در سوارکاری را ثبت کردهاند:
✔ استرابو (قرن 1 قبل از میلاد – قرن 1 میلادی) در کتاب جغرافیا از قبایل اَسپاسیو-اسپزی (گونهای تحول یافته از «اَشواکا» «اسواکان») یاد کرده که به سوارکاری مشهور بودند.
✔ آریان (قرن 2 میلادی) در شرح فتوحات اسکندر، از اسواکان و آسپزی (یوسپزی) نام میبرد که در سال 327 قبل از میلاد در برابر اسکندر مقدونی مقاومت سختی کردند.
✔ کورتیوس روفوس (قرن 1 میلادی) در تاریخ اسکندر، از مهارت سوارکاری افغانها تمجید کرده و نام اسواکان را بهصورت Assacani آورده است.
✔ دیودوروس سیکولوس (کتاب XVII) دربارهٔ نیروی نظامی آنان مینویسد:
«سپاه آنان از ۲۰۰۰۰ سوار، ۲۰۰۰۰۰ پیادهنظام، بیش از ۲۰۰۰ ارابهٔ جنگی و ۴۰۰۰ فیل رزمی تشکیل شده بود.»
ریشههای اوستایی و سانسکریت
برخی پژوهشگران معتقدند که نام «افغان» از واژه های اوستایی و سانسکریت اَوَجان / اَپاجان و اَوَهان / اَپاهان گرفته شده است که به معنی کشتن، زدن، دفع کردن و دفاع نمودن است. این معانی با جنگاوران افغان و دفاع از سرزمین شان همخوانی دارد.
علیاکبر جعفری، پژوهشگر برجستهٔ ایرانی، دربارهٔ ریشهٔ زبانی این نام میگوید:
«در اوستا، اَوَجان و اَپاجان و در سانسکریت اَوَهان و اَپاهان بهمعنی کشتن، زدن و دفاع کردن آمدهاند. مشتقات این واژهها شامل اَوَغنا، اَوَغانا، اَپَغنا و اَپَغانا هستند که معانی چون «سرنگونکننده»، «مدافع» و «جنگجو» دارند. این نامها کاملاً با روحیهٔ افغانان همخوانی دارند.»
کاربرد تاریخی نام «افغان»
✔ قرن 3 میلادی – نام اَبَگان و اَپَگان در کتیبهٔ نقش رستم از دوران شاپور اول (242-272) و شاپور سوم (309-379) دیده میشود.
✔ قرن 4 میلادی – در اسناد باختری به خط یونانی، نام «افغان» بهصورت αβγανανο ثبت شده است.
✔ قرن 6 میلادی (505-587) – ستارهشناس هندی وراهه مهیرا نام «افغان» را بهصورت اَوَگانا (अवगाण) نوشته است.
✔ قرن 7 میلادی (602-664) – سیاح چینی هسوئن تسانگ افغانان را «اوپوکین» نامیده است.
✔ قرن 10 میلادی (993 میلادی) – در کتاب حدود العالم از افغانها نام برده شده است.
✔ قرن 11 میلادی (973-1048) – البیرونی در تاریخ الهند و العتبی در تاریخ یمینی از افغانان یاد کردهاند.
✔ قرن 11 میلادی – فردوسی در شاهنامه نام افغان را آورده است.
✔ قرن 14 میلادی – ابن بطوطه در سال 1333 میلادی از افغانان یاد کرده است.
✔ منابع دیگر مانند فخر مدبر (ادبالحرب)، منهاج سراج (طبقات ناصری)، حمدالله مستوفی (تاریخ گزیده) و فرشته (تاریخ فرشته) نیز از افغانان یاد کردهاند.
از یکسو، نام «افغان» ریشه در سوارکاران باستانی و میراث فرهنگی و نظامی سترگ آنان دارد. از سوی دیگر، این نام بهعنوان یک لقب افتخاری برای دلاوری، عدالت و شرافت بهکار میرفته است.
علاوه بر این، متون کهن آریایی از «آوا» و «آواگان» نام بردهاند که نشان میدهد این واژهها برای شخصیتهای برجستهٔ آریانا-افغانستان بهکار میرفتهاند. اگر تفسیر جُستی (Justi) و علیاکبر جعفری را بر مبنای زبان اوستایی در نظر بگیریم، این واژهها بهمعنی مهربان، سرپرست و قهرمان هستند که نمادی از پهلوانی و ایثارگری محسوب میشده است.
در دوران ساسانیان، نامهای ابَگان، اپاگان و آواگان اهمیت ویژهای داشتند. پژوهشگرانی چون اسپرِنگلینگ و اُلاف کارو (Sprengling & Olaf Caroe) تأکید کردهاند که این نام (در شکلهای ابَگان یا اپاگان) از قرن 3 میلادی رایج بوده و در دربارهای شاهی شناخته میشده است.
ارتباط جالب توجه زمانی آشکار می شود که به نسب کای لهراسپ (از شاهان آسپایی آریانا) نگاه کنیم. نام پدران او کیاواز، کیاوزان، کیاوجان، کیاوجی، کیاوگی و اهوژنگ بوده است. بهویژه نام «اوجان» (که «کای» به معنی پادشاه پیشوند آن است)، ارتباط نزدیکی با نام «افغان» دارد و ریشههای تاریخی این نام را استحکام میبخشد.
بدین ترتیب، هویت افغان، که بر پایهٔ سوارکاری، شجاعت نظامی و میراث زبانی کهن استوار است، از هزاران سال پیش تاکنون استمرار داشته و بخش جداییناپذیری از تاریخ و فرهنگ منطقه محسوب میشود.
توضیحات بیشتر:
قوم باستانی اَسواکا یا اَسپاگان در اویستایی کهن، ارتباط نزدیکی با سلسلههای اسب پرور داشت. مورخان یونانی که همراه با اسکندر مقدونی بودند، از مقاومت سرسختانه افغانان (اسواکا) در مناطق کابل، گنداره، سوات، کنر، هندوکش تا آن سوی رود سند (اباسین) یاد کردهاند. این مقاومت برجسته، مهارت جنگی، شجاعت و تسلط آنان بر سوارکاری را آشکار میسازد.
نام افغان ریشههای عمیق زبانی دارد و از Aśvaka در سانسکریت و اویستا گرفته شده است که به معنی «سوارکار»، «پرورشدهنده اسب» و «جنگجوی سوار» میباشد. این نام نشان میدهد که افغانستان بهخاطر پرورش اسبهای برتر شهرت داشته است.
مورخان، اسواکا را با عنوان نماد شجاعت و مهارت در سوارکاری توصیف کردهاند. برخی منابع هندی، به ویژه Vivekananda Kendra، ارتباط میان افغان و آریایی را اینگونه توضیح دادهاند:
«نام افغان نیز آریایی است و از اسواکایانا، یکی از قبایل برجسته اسواکا، گرفته شده است که به سبب مهارت در پرورش اسبهای ممتاز به این نام شناخته میشدند.»
از دوره زرتشتی و حتی پیش از آن، افغانستان زادگاه خاندانهای سلطنتی مرتبط با اسب بوده است، از جمله بورا-آسپا، لَهَر-آسپا، ویشتاسپا و گُشتاسپ. این فرمانروایان که با آریانای کهن (افغانستان) پیوند داشتند، فرهنگ سوارکاری را در منطقه گسترش دادند، فرهنگی که تا به امروز ادامه دارد. افغانان رابطهای عمیق و تاریخی با اسب دارند، که بخشی جداییناپذیر از هویت آنان است.
قوم اسواکا که در مهابهاراتا (حدود ۱۲۰۰ ق.م) ذکر شده است، در مناطق هندوکش، لغمان (علیشنگ)، کنر، سوات، کابل و گنداره ساکن بودند. ریشه نام اسواکا را همچنین در Aspasioi (که امروزه یوسفزی نامیده میشوند) میتوان یافت، که در برابر حمله اسکندر مقدونی در سال ۳۲۷-۳۲۶ ق.م مقاومتی سرسختانه نشان دادند.
مهارت افغانان در پرورش و سوارکاری اسب، هزاران سال است که از ویژگیهای اساسی فرهنگ آنان محسوب میشود. مورخان یونانی، از جمله آریان و استرابو، این شجاعت و مهارت را ثبت کردهاند.
سلسله اپراچاراجای گنداره که با عنوان سلسله اسبپروران نیز شناخته میشود، این سنت را ادامه داد. از آریانای زرتشتی تا افغانستان کنونی، فرهنگ اسبسواری بخش جداییناپذیر جامعه افغان بوده است.
مورخ یونانی استرابو از مهارت سوارکاری افغانان تمجید کرده است. قومهای Aspasioi (ایسپزی/یوسفزی) و Assakenoi ارتشی قدرتمند داشتند که شامل موارد زیر بود:
۲۰٬۰۰۰ سوارکار
۳۰ فیل جنگی
۳۰٬۰۰۰ پیادهنظام
در حمله اسکندر مقدونی، قوم Aspasioi (ایسپزی/یوسفزی) شهر معروف آریگایون را به آتش کشیدند تا به دست دشمن نیفتد و برای ادامه مقاومت به کوهها پناه بردند. زنان افغان نیز اسلحه به دست گرفتند و مرگ را بر اسارت ترجیح دادند. ملکه کلیوفاس، رهبر قوم افغان، در این جنگ نقش مهمی داشت.
استرابو قوم Aspasioi را Hippasioi (از واژه یونانی ἵππος به معنای اسب) نامیده است که به مهارت مشهور افغانان در پرورش اسب اشاره دارد.
روایتهای یونانی میگویند:
اسواکاها پرورش دهندگان معروف گاو بودند و ۲۳۰٬۰۰۰ گاو نژاد برتر داشتند که اسکندر مقدونی بسیاری از آنها را برای تأمین نیازهای کشاورزی به مقدونیه فرستاد.
نظام های کشاورزی و دامپروری افغانان بسیار پیشرفته بودند.
متون هندی، از جمله پورانه ها، قوم اسواکا را چنین توصیف کردهاند:
سوارکاران اسب
پرورشدهندگان اسب
برگزارکنندگان مسابقات اسب دوانی
سیاح چینی هیوان تسنگ صنعت گسترده پرورش اسب را در غزنی و مناطق اطراف آن ثبت کرده است.
ظهیرالدین بابر در خاطرات خود، از اسبهای کوههای سلیمان در وزیرستان که کیفیتی عالی داشتند، ستایش کرده است.
منهاج سراج، نویسنده طبقات ناصری، از سواران افغان به بزرگی یاد کرده و آنها را به فیلهای عظیمالجثه تشبیه کرده است، که نشان از قدرت و شجاعت آنان دارد.
هزاران سال است که پرورش اسب، سوارکاری و تاکتیکهای جنگی بخشی بنیادی از فرهنگ افغانان باقی مانده است. این سنت کهن تأثیری عمیق بر تاریخ، استراتژیهای نظامی، تجارت و ساختارهای اجتماعی افغانستان داشته است.
از دوران زرتشتی، باختری و آریایی تا افغانستان امروزی، پیوند افغانان با اسبهایشان همچنان ادامه دارد، که نمادی از مقاومت، قدرت و روحیه شکستناپذیر آنان است.