داکتر کبیرالله لطفی
از کتاب: مصاحبه ها
باید فقیر دانش بود
داکتر کبیرالله لطفی پژوهشگر، ورزشکار و ساینتیست افغان
پیشرفت سیانس و تکنالوژی ثمره نبوغ، سعی و تلاش انسان های زحمت کش، با استعداد و فعال است. همچو اشخاص عمرشان را در راه خدمت و کمک به نسل بشری سپری میکنند. کسانی استند که آرزو دارند و میخواهند تحصیل کنند، زحمت بکشند تا کارهای مفید به جامعه انجام دهند، اما عوامل، شرایط و پیش آمدهایی غیرمنتظره سد راهشان شده به اهداف خویش نمیرسند، عدهای دیگر با اعتماد به نفس، مصمم بودن و مبارزه با دشواریها، سدها را میشکنند و به هدف میرسند.
سخن از مردی ست که با موانع و مشکلات زیادی مواجه شد اما اعتماد به نفس داشت و مصمم به فراگیری تحصیل بود. قاره ها را پیمود، کار کرد، درس خواند و در ساحات مختلف زندگی برای خود جاهایی را تسخیر کرد و توانست یک ساینتیست، فوتبالیست، پژوهشگر و آرتیست شود. او کبیر الله لطفی است و در کالج فارمسی فارمکولوژی، مصروف خدمت است که چندین بار جایزه بهترین استاد سال را در این اواخر به دست آورده است. مضامین زیادی در مجلات ساینتیفیک امریکا و اروپا نشر نموده، دکتورا و مافوق دکتورایی خود را در پوهنتون (دانشگاه) کالیفورنیا به پایان رسانیده، اکنون منحیث پروفیسور کدر علمی مصروف خدمت است.
کبیرالله لطفی متولد شهر کابل است. دوره ابتداییه را در مکتب سیدجمال الدین افغان و دوره ثانوی را در لیسه عالی حبیبیه در سال ۱۳۵۵ خورشیدی به اتمام رسانیده است. بعد از سپری نمودن امتحان کانکور در سال ۱۳۵۶ خورشیدی شامل فاکولته فارمسی شد و چهار سال دوران فاکولته را نیز موفقانه به پایان رساند. از اینکه اول نمره صنف خود بود مستحق امتحان کدر علمی پوهنتون شد. بعد از گذشتاندن امتحان کدر در سال ۱۳۶۰ خورشیدی به حیث نامزد پوهیالی در دیپارتمنت فارمکو دینامیک عضو کدر علمی شد و یک سال بعد به رتبه پوهیالی ترقی کرد. اما در سال ۱۳۶۳دستش از کار گرفته شد.
چرا ترک وظیفه کردید، چه عاملی مانع پیشرفتتان در کار شد؟
وقتی عضویت کدر پوهنتون (یونیورستی) را حاصل کردم، آرزو داشتم فعالیتهایم در عرصه مسلکم گسترش یابد، اما روز به روز شرایط کار، فعالیت و زندگی کردن برایم تنگ و قفس شده میرفت، چون عضو حزب پرچم و خلق نبودم بعد از دو سال دستم از کار گرفته شد. در حالی که چند نفر از شاگردانم که عضویت حزب را داشتند بدون هیچ مانعی استاد کدر علمی پوهنتون شدند. زیرا خواست قدرتمندان وقت چنان بود که اشخاص غیر حزبی را از سر راه خود بردارند. زندگی را در کام مردم تلخ می کردند و در مضیقه دچار میساختند.
آیا ساحه ورزش نیز برایت تنگ شده بود؟
آمر دیپارتمنت ما برایم تعجیل رفتن به خدمت سربازی را درخواست کرد. آن وقت بدون معاش برای فاکولته خدمت میکردم اما بلاخره اعضای ناحیه چهارم حزبی مرا در حوزه حزبی و بعد به مرکز تجمع بردند، که باید جبرآ به خدمت سربازی به ولایت کنر سوق داده میشدم. چون عضو تیم ملی فوتبال کشور بودم بوسیله دوستان، عزیزان و اعضای کلوپ سپورتی رها شدم و عضویت تیم اردو ( ارتش ) را بدست آوردم. متأسفانه حتی در آن جا به آزارم شروع کردند که به وسیله یکی از ضابط های ماشینی ( آن زمان افسران غیر مسلکی و کم سواد را ضابط ماشینی میگفتند) به حزب دعوت شدم، دیگر نتوانستم تحمل کنم، بناچار ترک وظیفه، خانه، شهر و دیار نمودم.
در سطح ورزش مشکلاتی نیز داشتیم به خصوص در رأس کمیته المپیک بعضی اشخاص غیر مسلکی قرار داشت که کارها و برخورد عده از آنها غیر قابل تحمل و قبول بود. ما چون از ورزشکاران نسبتآ آرام و بی غرض بودیم، با ما آن قدر سرو کار نداشتند.
در سال ۱۳۶۴خورشیدی ترک میهن کردم، البته آن وقتها مهاجرت کار سادهی نبود. با سپری کردن چند روز پای پیاده در کوه و دشت به پاکستان پناهنده شدم.
زندگی در پاکستان چگونه بود؟
به تحصیل علاقه وافر داشتم بنأء فعالیتهای آموزشی خویش را در مهاجرت نیز ادامه دادم . در پاکستان امکانات درس و کار نبود به استثنایی بعضی کورسهای انگلیسی که بوسیله میشنریها پیش برده میشد. در فبروری سال ۱۹۸۷ میلادی به نیویارک شهر بروکلن جاگزین شدم، به تحصیلات عالی خود ادامه دادم و شامل پروگرام ماستری در کالج فارمسی سنت جانس یونیورستی، شهر کوینز نیویارک شده بعد از دو سال ماستری خود را بدست آوردم. البته در جریان تحصیل در همان کالج مصروف کار نیز بودم تا مخارج تدریسی خویش را فراهم کنم و در جریان دو سال توانستم که مضامین علمی در مجلات معتبر ساینتیفیک امریکا و اروپا به نشر برسانم.
در سال ۱۹۹۰ میلادی به ایالت کالیفورنیا مسکن اختیار کردم و در سال ۱۹۹۲ میلادی شامل پروگرام دکتورا، دیپارتمنت فارمکولوژی، یونیورستی کالیفورنیا، شهر ارواین شده و در سال ۱۹۹۶ به درجه دکتورا نایل گردیدم. ضمنآ در سال ۱۹۹۵ به حیث محصل ممتاز در دیپارتمنت شناخته شده و همین جایزه را که برای محصل ممتاز داده میشد Harriett نصیب شدم.
از پژوهش ها و دست آوردهای علمیتان در افغانستان و امریکا صحبت کنید؟
در فاکولته فارمسی کابل دو مقاله نگاشته بودم. همچنان در نشر دو کتاب فارمکولوژی با استادان محترم و بزرگوارم هر یک داکتر علی احمد مردان زی و رمضان علی پاینده سهم داشتم که آن وقت برای محصلین صنف سوم و چهارم فاکولته فارمسی تدریس میشد.
در ین جا بیشتر از ۷۰ مقاله علمی در مجلات ساینتیفیک امریکا و اروپا چندین چپتر کتابها را به چاپ رساندهام، هچنان بیشتر از ده انعام از NIH و دیگر مراجع علمی بدست آوردم. بدین سان که نخست پروژهها باید به چندین مراجع ارسال میشد و توسط ساینتیستهای که در رشته نام و نشان دارند بررسی، اگر لیاقت میداشتند مقبول آنها قرار میگرفت و از طرف چند مرجع قبول میگردیدند و پول به یونیورستی روان میشد تا پروژه را شروع کنیم.
ریسرجهایم در رشته اعتیاد به غذا و مواد مخدر؛ از قبیل الکهول، نیکوتین، کوکایین و مورفین است. در سال ۲۰۰۴ میلادی از یکی از مؤسسات NIH است یک انعام (Grant) را که R01 نامیده میشود و از معتبرترین انعامهایست که یک ساینتیست آن را بدست آورده میتواند، حاصل کردم. NIDA پروژه های ریسرج در رشته مواد مخدر را از نگاه سیانس بررسی میکند، اگر شایسته دانسته شوند از نگاه مالی تقویت میبخشند. با بردن همان برنامه توانستم حدود ۰٫۷۵ میلیون دالر را به پوهنتون و به خصوص به لابراتور و پروگرام ریسرچ خود کسب کنم. این مقدار پول تقویت مالی برای سه سال بود. در ضمن انعام دیگری هم بدست آوردهام؛ به خاطر همین زحمات در سال ۲۰۰۶ یک جایزه نقدی ۳۰۰۰ دالر از مصرف دیپارتمنت به حیث Scientific Merit Award برایم اعطا شد.
عوامل مؤثر در کار و موفقیت های ورزشی تانرا در چه می بینید؟
انسان وقتی موفق شده میتواند که هدف و آرمانی در زندگی داشته باشد و جهت نیل به آن زحمت بکشد و از عوامل دیگری که فکر را مغشوش و باعث اختلال فکری و تمرکز انسان میگردد، جلوگیری کند و بکوشد که جسم و روح خود را همیشه تندرست نگهدارد. به خصوص از سپورت و موسیقی سالم استفاده کند، زیرا این هر دو جسم و روح را تغذیه میکند. شخص باید مصمم باشد و از شرایطی که برایش فراهم است تا حد اعظمی استفاده کند. تا حد توان از بهانهگیریهای حق و ناحق باید جلوگیری کند. چنانچه گفتهاند: « خواستن، توانستن است » و درینباره رهی معیری شاعر توانای ایران چنین میگوید:
با بال شوق ذره به خورشید میرسد
پرواز دل، به سوی خدا میبرد مرا
در محیط و فرهنگهای متفاوت زندگی کردید، گاهی با تنگ نظری و تعصب مواجه شدهاید؟
انسانهای مختلف در هر گوشه و کنار جهان بسر میبرند. در افغانستان متأسفانه آن زمان کسانی در رأس دولت بودند که همیشه تعبیض، تعصبات مذهبی و سیاسی را دامن میزدند و حق تلفی بود. اما در امریکا خوشبختانه اینطور نیست. اکثرآ کار به کاردار داده میشود، با وجودی که درین اواخر شرایط در امریکا هم تغییر کرده است. برای کاریابی و بدست آوردن موقعیت خوب بایستی با اشخاص قدرتمند ارتباط و شناسایی باشد! با آن هم از خیرات دیموکراسی در این کشور همچو موارد کمتر است.
اما آنچه را که در همه دنیا و حتی در بین نزدیکترین اشخاص ماحول خود دیدم، حسادت است. اشخاص حسود در هر گوشه دنیا سعی میکنند که دست آوردها و زحمات دیگران را نادیده بگیرند، بیتفاوت عمل نموده و مانع پیشرفت آنها شوند. از همین سبب روح قوی به کار است که چنان حالات را تحمل بتواند. انسانهای خوب و بد در هر جامعه است، باید به خوب احترام قایل شویم و خراب را نادیده بگیریم.
گفتنیهای دیگر اگر دارید لطف نموده بیان کنید؟
وقتی میبینم برای مادر بیمارم که زندگیاش را وقف ما نمود و برای وطن آبایی خود که آنهم ما را در آغوشش پرورانده بود و به مردم خود چیزی انجام داده نمیتوانم، بسیار مایوس میشوم، گاهی فکر میکنم که رتبه و درجات علمیام هیچ چیز نیست. باز هم صبر و قناعت را پیشه نموده امیدوارم همه چیز خوب شود. چنانچه درکتاب آسمانی که برای ما آمده است؛ خداوند صابرین را دوست دارد. اگر فرموده الهی را از نگاه سیانس تفسیر کنیم مفاد زیاد شامل حال ما میشود. اگر در کاری که واقعآ خارج از توان ماست صبور باشیم، چنین نظر دارم که؛ صبر کردن خدمتیست برای صحت. استرس خلق نمیشود، کورتیزول وجود بالا نمیرود، امراض جسمی و روانی بروز نمیکند. قدم دیگر اینکه شخص باعث دردسر و اذیت دیگران نمیشود.
فعالیت های ورزشی:
او می گوید، از کودکی به ورزش فوتبال علاقمند بود بنابر آن در اواخر صنف یازدهم شامل کلپ فوتبال نوبهار (بعدآ کلپ فوتبال میوند) گردید و نظر به زحمات و پشت کارش کپتان آن تیم شد. کبیرالله در سال ۱۳۵۸ خورشیدی موفق شد تا عضویت تیم جوانان افغانستان را کسب کند. سال بعد به تیم ملی کشور راه یافت و در سال ۱۳۵۹ خورشیدی برای مسابقات جام جوانان عازم ازبکستان شد و تا ۱۳۶۴خورشیدی عضو تیم ملی فوتبال افغانستان بود
زمانی که عضویت تیم ملی را داشت برای مسابقات دوستانه ده بار به کشور همسایه (شوروی) سفر کرد، که در یکی از سفر های آخرش در شهر زیبای تالین، بوسیله هیئت مؤظف آن شهر به حیث بهترین بازیکن شناخته شد و یک توپ فوتبال را که بازیکنان تیم شوروی در آن امضا کرده بودند، برایش تحفه دادند. علاوتآ سفرهای ورزشی به کویت،لیپزیک مربوط آلمان شرق ( آن وقت)، چکسلواکیا و چین داشت. مخصوصآ سفرش به شهر کونتون که در قسمت های جنوب چین واقع شده درخور ستایش است.
فوتبال در مهاجرت:
ورزش فوتبال جزء برنامه های زندگی او بود هر کجای که می رفت فوتبال را ترک نمی کرد. وقتی در پاکستان مهاجر شد به فوتبال ادامه داده و برای یک کلپ پاکستانی بنام حبیب بانک در اسلام آباد فوتبال بازی میکرد، در ضمن با افغانهای مقیم اسلامآباد پاکستان، کلپ فوتبال افغانها را تأسیس کرد. اما متأسفانه تیم آنها به حیث یک کلپ مجزا در مسابقات کلپهای پاکستان اشتراک کرده نمیتوانست. بناء آنها با تیمهای پاکستانی باید میپیوستند تا بتوانند در تورنمنتها بازی کنند. در اواخر اقامتش در پاکستان به تیم حیدری کلپ بازی میکرد که با چند افغان دیگر توانستند قهرمان اسلامآباد شوند.
در فبروری سال ۱۹۸۶ میلادی وقتی که در شهر نیویارک میزیست، با دوستان افغان خود یک تیم فوتبال نسبتآ خوب را بنیان گذاشتند که بعدها موفقیتهای زیادی را بدست آوردند. در زمان اقامت خود در امریکا موصوف در یک تیم ایتالویها به نام چمپن یوله بازی میکرد که یک بار در مسابقات اِندور یا میدان سربسته و یک بار هم در مسابقات میدان سر باز، قهرمان همان لیگ شدند.
دوستان در مورد آقای لطفی می گویند:
جناب دکتر محمدحیدر که قبلآ استاد فاکولته حقوق و رئیس پوهنتون کابل بود، اکنون در ایالت کالیفورنیا بسر میبرد، در مورد آقای لطفی چنین میگوید: پروفیسور لطفی را از سالها بدین سو میشناسم، او یکی از نخبهگان کشور ماست. به تأسف که مردم کشور ما از دانشهای علمی او بهرهمند نمیشوند اما جای شکر است که از اندوختههایش درین جا مستفید میشوند. همیشه در محافل و همایش علمی توزیع جوایز و تقدیرنامهها به او اشتراک کردیم و یکی از افتخاراتش این بود که دو سال متواتر به حیث استاد ممتاز سال در ایالت کالیفورنیا شناخته شد.
جناب لطفی نه تنها یک ساینتیست برجسته است، بلکه یک آرتیست فوق العاده و با استعداد است، در بین امریکاییها به ساینتیست بودن و در جامعه افغان/ امریکا به آرتیست بودنش مشهور شده است. آگاهی زیاد در موسیقی کلاسیک افغانی و هندی دارد و به تاریخ موسیقی کلاسیک آشناست. تخنیک موسیقی را بلد است و دسترسی به موسیقی و شناخت راگها دارد. از مکتب استاد سرآهنگ پیروی میکند و به موسیقی کلاسیک هندی نیز دسترسی دارد. شخص زحمتکش و بااخلاق است. خصلت مهربانانه و دوستانه دارد.
جناب قریشی رویا که خود نیز ورزشکار و ربابنواز است، با استاد لطفی آشنایی دیرینه دارد و در نیویورک نیز مدتی را با او سپری نموده، میگوید: از گذشتههای دور جناب لطفی را میشناسم، استعداد ورزشی، دانش علمی و مهارتش در فن موسیقی قابل ارج است. بعضی اوقات بسیار به زیبایی میخواند، اشعار را عالی ادا میکند و معنی آنها را بخوبی بلد است، تا جایی که خُوی و خصلت او را درک میکنم، دو شخصیت دارد؛ در حالت عادی و محیط کار شخص آرام و نسبتآ خاموش است. اما در میدان فوتبال چنین نیست، جدی، تند و چالاک و بعضآ خشن.
خاطره یکی از مسابقاتش را بیاد دارم که تیم میوند در اوایل سال ۱۳۵۷ خورشیدی قهرمان گروپ (ب) و راهی کلپهای آزاد کابل گردید. در همین آوان تیم پامیر که قهرمان گروپ (الف) بود از کبیرالله و سیدابراهیم شاه علوی از تیم میوند دعوت شد که به حیث مدافع کمکی در تیم آنها مقابل تیم پامیر دوشنبه ایالت تاجکستان آن وقت بازی کنند.
(تیم پامیر دوشنبه یکی از تیم های قوی فوتبال منطقه بود که جهت اجرای مسابقات با تیم ملی، جوانان و پامیر به کشور ما میآمدند).
دو بازیکن به دعوت تیم پامیر لبیک گفته به حیث مدافع تیم بازی کردند، چنان جدی مقاومت کردند که همه را متعجب ساختند و این اولین مسابقه فوتبال بود که یک تیم پرقدرت شوروی آن وقت موفق نشد که کدام گولی را به ثمر برساند و مسابقه صفر مقابل صفر خاتمه یافت.