114

اسلام و شمشیر

از کتاب: اسلام و شمشیر ، بخش ۳۷

«شهد الله انه لا اله الا هو: ... سبب نزول این آیت آن بود که دو حبر از اقصای شام نزد رسول آمدند، نام یکی قریظه و دیگر نضیر. چون مدینه را بدیدند گفتند ما اشبهها بمدینة نبی آخر الزمان، چون صفت رسول را بشنیدند گفتند ما اشبهها بصفة نبی آخر الزمان، و چون مصطفی را بدیدند گفتند ما اشبه وجهه بوجه نبی آخر الزمان. آن گه گفتند «ای مرد تو کیستی؟». گفت «من رسول خدایم به توحید او». گفتند «گواهت کیست؟». این آیت فرو آمد که شهد الله. گفتند «راست گفتی که ما نیز همچنین خوانده ایم در کتب»، و ایمان آوردند. سئوال: چه گونه روا بود که گواهی دهد خدا بر خود، حال آن که گواهی از کسی بر غیری درست آید و بر خود درست نیاید؟... یا مریم اقنتی لربک واسجدی وارکعی مع الراکعین: ای مریم فرمان بردار باش خدای تو را. و گفته اند این امر است به قیام در نماز، یعنی در نماز بیست و رکوع کن و پشت را خم ده و سجود کن با نمازکنان. و این امر است به نماز به جماعت گزاردن. سئوال: چرا گفت و اسجدی و ارکعی و نگفت و ارکعی و اسجدی، حال آن که در نماز رکوع پیش از سجود است؟... و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا: و نکند خدا ناگرویدگان را بر گرویدگان راهی. سئوال: مگر نه روز احد کافران را بر مؤمنان راه داد تا ظفر کافران را بود و همچنین کافران گذشته را دست بر پیغمبران و مؤمنان، پس چرا گفت و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا؟... تکلم الناس فی المهد و کهلا: سخن می گفتی با مردمان در گهواره... سئوال: گیر که سخن عیسی در مهد عجب بود، در کهولت باری چه عجب بود تا گفت و کهلا؟... اقترب للناس جاعهم: نزدیک آمد مردم را شمار ایشان، یا: وقت شمار ایشان و آن روز قیامت است، چنان که جای دیگر گفت اقتربت الساعه. سئوال: اگر کسی گوید چهار صد و اند سال است تا این سوره وحی آمده و هنوز قیامت نیامده است، اگر این نزدیک بود، پس دور کدام بود؟... نزل به الروح الامین: فرو آمد بدین قرآن جبرئیل زینهار دار. و گر نزل به تشدید خوانی معناه: فرو آمد و فرو فرستاد بدین قرآن خدای جبرئیل را. سئوال: کجاست در قرآن امر جبرئیل را به نزول تا گفت نزل به الروح الامین؟... و انه لفی زبر الاولین: به درستی که این قرآن در نبشت های پیشینیان است. سئوال: چرا گویند قرآن حادث است و در وقت مصطفی گفته است، حال آن که خدای می گوید و انه لفی زبر الاولین... یوم کان مقداره الف سنة مما تعدون: در روزی چند آن که باشد اندازه ی آن هزارسال، از آن چه شما می شمرید. سئوال: این جا گفت فی یوم کان مقداره الف سنة و جای دیگر گفت فی یوم کان مقداره خمسین الف سنة، یک جا مدت قیامت را هزار سال نهاد و یک جای پنجاه هزار سال، نه این تناقض بود؟ لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تاخر و یتم نعمته علیک و یهدیک صراطا مستقیما. تا بیامرزد خدا تو را یا محمد آن چه از پیش بود از گناه تو و آن چه از پس بود. سئوال: گیرم که ماتقدم گناه او بیامرزید، ماتاخر که هنوز نبوده بود، چه گونه آمرزید حال آن که تا گناه به حاصل نیاید، آمرزش آن محال بود؟... سئوال: مگر رسول به راه راست نبود تا می وعده کرد او را به هدایت»؟ (همان، ۲۶۶و ۲۸۲ و ۴۹۰ و ۶۲۲ و ۱۵۴۷ و ۱۷۴۸ و ۱۷۴۹ و ۱۹۲۲ و ۲۳۴۵).


بدین سان فرصتی نیست که سورآبادی، به هنگام ترجمه و تفسیر و نیز تراش سئوال، برای تلقین لغزش و شک و ردهای مکرر در قرآن از دست داده باشد و مؤمنی نباشد که ۲۰۰۰ گونه شبهه و شک را در تفسیر سورآبادی بخواند و در قلب خویش امواج تزلزل را حس نکند. چنان که گزافه و خرافه و افسانه و الحاقی نیست، که این تفسیر عنوان نکرده باشد، و منبر و محفلی را ندیده ام که سایه ای از سورآبادی بر آن نیفتاده باشد. آن گاه باید پرسید که این همه اشتیاق و امکان برای عرضه ی این تفسیر در پهنه ی اکتشافات قرآنی و علی الخصوص در ایران، از سوی چه کسان صورت گرفته و چنین بهانه های زیرین را چرا انگیزه کرده اند.


«اهمیت تفسیر برای ما در درجه ی اول از لحاظ نثر روان و لطیف آن است و از به ترین نمونه های نثر ساده و روشن و شیوایی است که از قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) بازمانده است. از این گذشته «تفسیر سورآبادی» مشتمل است بر لغات و اصطلاحات و صورت های خاصی از کلمات که دامنه ی اطلاع ما را از زبان فارسی رایج در قرن پنجم می افزاید». (همان، پیش گفتار، ص یک)


پس دستک اولیه و اصلی، بهره بردن از نثر لطیف و روان و قرن پنجمی تفسیر است که اثری در صفحات آن پدیدار نمی بینیم. متنی است معمولی و گاه سردرگم، که به گمان من کوشیده اند با وارد کردن اصطلاحاتی ناشناس، آ‌ن را غنی بنمایانند. برجستگانی که دل به کار این تفسیر سپرده اند را همه می شناسیم: علی اصغر حکمت، علی اکبر سعیدی سیرجانی، مجتبی مینوی و بالاخره یحیی مهدوی، که گزیده ای از تفاسیر کتاب سورآبادی مربوط به داستان های قرآن را، در کتابی جمع کرده است با نام «قصص قرآن مجید، برگرفته از تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری، مشهور به سورآبادی». کتاب را نخستین بار انتشارات دانشگاه تهران و به سال ۱۳۴۷ به چاپ داده است، با چنین تبلیغی که اهل کتاب را به پذیرفتن آن تحریص می کند.


«این را که شیخ احمد جام و حبیش تفلیسی از این تفسیر نام برده اند و بدان استناد کرده اند می توان قرینه ای دانست بر معتبر بودن این تفسیر در نزد اهل علم. وجود نسخه های متعدد که هر کدام باقی مانده ای است از یک دوره از آن تفسیر نیز حاکی از این است که این تفسیر همواره مورد توجه و مراجعه بوده است. تلخیص هایی که از این تفسیر شده است خود نشانی برای اهمیت و شهرت آن در یکی دو قرن بعد از تصنیف آن است». (یحیی مهدوی، قصص قرآن، تفسیر ابوبکر عتیق نیشابوری، ص هجده)


این که شیخ احمد جام و حبیش تفلیسی را چه گونه باید شناخت و بر صحت شخص و آثارشان از چه راه می توان تایید گذارد، از مبهمات غیر قابل گشودن است که نه فقط شامل این دو اسم بل با لااقل یکصد و هزار اسم مشابه نیز رو به روییم، که در صورت اشباح سرگردان در قبرستان فرهنگ شعوبی قرن چهارم تا ششم سرگردان اند و این که با باور شیخ جام و از این قبیل اسامی، چرا باید نظر او و یا آن ها را پایه ای برای صداقت و صحت شمرد، هنوز معلوم نکرده اند، اما گواهی تمام کائنات بر علم آورنده ی شبهه ی زیر بر قرآن را، نمی توان ملاک عالم شمردن عتیق نیشابوری گرفت، مگر که او را عالم در مجادله با قرآن از مسیر توهمات بدانیم.


«قل انما الایات عندالله: بگو یا محمد این نشانه ها و معجزها که شما می در خواهید به آرزو، نزد خدای است و او بر آن قادر است و مرا نزد خدای قدر آن است که آن همه مرا بدهد لکن بر من نیست معجزه نمودن به آرزوی شما، بر من بیش از آن نیست که حجت تمام بنمایم بر صدق دعوی خویش و اینک بیاوردم کتابی چون قرآن که همه شما عاجزید از قلیل و کثیرآن. و انما انا نذیرمبین: و من همی بیم کننده ای ام هویدا، نه آرزو برآرنده شما. سئوال: اگر بدین کار برآید که کسی دعوی پیامبری کند و چون از وی معجزه و حجت خواهند گوید انما الآیات عندالله. خدای قادر است که بدهد. اگر چنین می شاید هر یک از ما تواند که دعوی پیغامبری کند چون حجت در خواهند گوید خدای قادر است که بدهد». (همان، ص ۱۸۶۷، تفسیر آیه ۵۰ سوره عنکبوت)


اگر بخواهم چرخ دیگری در تفسیر سورآبادی بزنم، ادعای انکار پنهان خداوند در آن به میزانی یافت می شود، تا بدانیم لجاجت او نسبت به قرآن و پیامبری محمد، مقدمه ای است بر شرکی که از زمان محمد بر پیشانی یهود و نصاری نقش بست و آن ها را به هیبت و خصلت نخستین بازگرداند که نفی اقتدار مطلق و وحدانیت خداوند است.


«انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال: به درستی که ما عرضه کردیم زینهاری را بر آسمان ها و زمین و بر کوه ها... سئوال: عرض امانت بر آسمان و زمین و جبال چه گونه درست آید، حال که آن ها نه عاقل اند؟... فابین ان یحملنها: باز ایستادند که برداشتندی و بپذیرفتندی آن را و اشفقن منها: و بترسیدند از آن یعنی از تقصیر در آن و حملها الانسان... و برداشت و پذیرفت آن را مردم، یعنی آدم صفی صلوات الله علیه. سئوال: ابا کردن از قبول فرمان خدای معصیت است ، پس هفت آسمان و زمین و کوه ها همه در خدای عاصی بودند که ابا کردند از قبول امانت وی... سئوال: چرا اشفاق از آسمان و زمین و جبال یاد کرد حال آن که اشفاق و شفقت آن جا بود که حیات بود و آسمان و زمین و جبال را حیات نیست... سئوال: چرا امانتی که هفت آسمان و زمین برنپذیرفتند آدم برپذیرفت ... و مگر جرمی کرد آدم بدان که امانت خدای تعالی بپذیرفت تا خدای او را ظلوم و جهول خواند»؟ (همان، ص ۲۰۰۱، تفسیر آیه ۷۲ از سوره احزاب).


چه گونه تفسیر بنامیم کار عتیق را، حال آن که فرصت طلبانه و فراوان، در آیات قرآن به جست و جوی نقیضه و نقص رفته و در کتاب او کم تر پاسخی بر این همه سئوال می یابیم که مستعد تردید را از گم راهی باز آورد؟ این که علم کنندگان تفسیر سور آبادی به دفعات، بی هشداری در باب لغز پرانی های مکرر عتیق در دنبال آیات الهی، به دنبال چه مقصدی بوده اند، خود سئوالی است که این بار ما به عرضه آن مختاریم: آیا محرک بزرگ انگاران کتاب عتیق، بدون سطری نگاه ناقدانه به آن، آشنا کردن اهل نظر با نمونه ای از برداشت های قرآنی در قرن پنجم هجری بوده است، یا انتشار مکرر و متنوع آن را در زمره ی کوشش پراکنده کنندگان اندیشه های شعوبی، در دوران جدید بدانیم؟ پاسخ را در بررسی زیر از کاری خواهید یافت که یحیی مهدوی در تنظیم و ترتیب کتاب «قصص قرآن مجید بر مبنای تفسیر عتیق نیشابوری» به سعی رسانده است. می خواهم پرده از نشانه ای برکشم که علائق و عقاید او را برملا و به هر جست و جو گر حقیقتی تفهیم می کند، که مساعی جمیله ای از آن دست که توزیع به دفعات تفسیر سورآبادی را هدف می داند، با دخالت کدام دستان میسر شده است.


یحیی مهدوی هنگام انتقال تفسیرهای عتیق نیشابوری، بر کتاب قصص قرآن خود، به مناسب های مختلف، اعم از اعلام تفاوت های نسخ و معانی لغات شاذ و تصحیح لفظ ها، بر آیات قرآن ذکر شده در متن نیز، شماره راهنمای سوره و آیه زده است. به هنگام دیدار کتاب او، مرا با مراجعه به ذهن چنان آمد که ارجاعات او بر قران نادرست است. باریک شدم و حاصل آن را به گونه فهرستی از مطابقت هدایت های او، در پاورقی صفحات، با شماره واقعی آیات در قرآن، عرضه می کنم، تا نتیجه ی شگفتی آور آن، در پایان به دست مان افتد.


سوره ی بقره: در پاورقی صفحه ۳ کتاب، آیه ۴۷، در دو محل آیه ۴۶ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در پاورقی صفحه ۲۳ کتاب، آیه ۲۶۰، آیه ۲۶۱ ذکر شده، که یک شماره بیش تر است. در پاورقی صفحه ۲۰۳ کتاب، آیه ۲۸۵، آیه ۲۸۶ ذکر شده، که یک شماره بیش تر است. بدین ترتیب ارجاعات مهدوی به آیات سوره بقره به صورتی نامنظم نادرست است. برخی از آیات یک شماره بیش و برخی یک شماره کم تر ارجاع شده است.


سوره ی نساء: در پاورقی صفحه ۴۰ کتاب، آیه ۵۱، آیه ۵۰ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در پاورقی صفحه ۴۲ کتاب، آیه ۱۵۷، آیه ۱۵۵ ذکر شده، که دو شماره کم تر است. در پاورقی صفحه ۴۶ کتاب، آیه ۱۵۸، آیه ۱۵۶ ذکر شده، که دو شماره کم تر است. در پاورقی صفحه ۱۲۰کتاب، آیه ۶۲، آیه ۶۱ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در پاورقی صفحه ۳۷۶ کتاب، آیه ۴۸، آیه ۴۷ ثبت شده، که یک شماره کم تر است. در پاورقی صفحه ۳۷۶ کتاب، آیه ۱۱۶، آیه ۱۱۵ ثبت شده، که یک شماره کم تر است. ارجاعات مهدوی به آیات سوره نساء هم، به طور نامنظم نادرست است، برخی آیات دو شماره و برخی یک شماره با متن شناخته ی قرآن ناخوان است.


مائده: در صفحه ۴۸، آیه ۳، آیه ۴ ذکر شده، که یک شماره بیش تر است. در صفحه ۵۴، آیه ۱۹، آیه ۲۱ ذکر شده، که دو شماره بیش تر است. در صفحه ۵۶، آیه ۲۶، آیه ۲۹ ذکر شده، که سه شماره بیش تر است. در صفحه ۶۲، آیه ۵۴، آیه ۵۷ ذکر شده، که سه شماره بیش تر است. در صفحه ۶۶، آیه ۸۳، آیه ۸۶ ذکر شده، که سه شماره بیش تر است. در صفحه ۷۰، آیه ۸۵، آیه ۸۸ ذکر شده، که سه شماره بیش تر است. در صفحه ۹۷، آیه ۲۴، آیه ۲۷ ذکر شده، که سه شماره بیش تر است. نامرتبی در ارجاعات مهدوی به آیات سوره مائده در حد اعلای بی نظمی است، برخی آیات یک، برخی دو و برخی سه شماره با متن شناخته ی قرآن ناخوان است.


اعراف: در صفحه ۷۶، آیه ۵۹، آیه ۵۸ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۷۸ و ۸۶، آیه ۷۳، آیه ۷۲ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۸۲ و ۸۴، آیه ۸۰، آیه ۷۹ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۸۴، آیه ۱۷۲، آیه ۱۷۱ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۸۷، آیه ۱۷۹، آیه ۱۷۸ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۹۱، آیه ۱۷۶، آیه ۱۷۵ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۹۱، آیه ۱۷۶، در دو محل آیه ۱۷۵ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۲۰۲، آیه ۱۲۱، آیه ۱۲۰ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۲۴۵، آیه ۱۰۷، آیه ۱۰۶ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. ارجاعات مهدوی به آیات سوره اعراف به طور منظم نادرست است، تمام اشارات او به آیات این سوره، یک شماره کم تر از متن کنونی قرآن است.


سوره انفال : در صفحه ۹۹، آیه ۴۴، آیه ۴۶ ذکر شده، که دو شماره بیش تر است. در صفحه ۱۰۵، آیه ۴۸، آیه ۵۰ ذکر شده، که دو شماره بیش تر است. در صفحه ۱۰۷، آیه ۶۸، آیه ۶۹ ذکر شده، که یک شماره بیش تر است. در صفحه ۱۰۷، آیه ۶۹، آیه ۷۰ ذکر شده، که یک شماره بیش تر است. در صفحه ۱۰۸، آیه ۷۰، آیه ۷۱ ذکر شده، که یک شماره بیش تر است. در صفحه ۱۰۸، آیه ۴۱، آیه ۴۲ ذکر شده، که یک شماره بیش تر است. ارجاعات مهدوی به آیات سوره انفال هم، به طور نامنظم نادرست است، برخی آیات دو شماره و برخی یک شماره با متن شناخته ی قرآن متفاوت است.


توبه : در صفحه ۱۱۳، آیه ۲۵، آیه ۲۶ ذکر شده، که یک شماره بیش تر است. در صفحه ۱۱۵، آیه ۷۰، آیه ۷۱ ذکر شده، که یک شماره بیش تر است. در صفحه ۱۲۰، در دو محل آیه ۱۰۷، آیه ۱۰۸ ذکر شده، که یک شماره بیش تر است. در صفحه ۱۲۰، آیه ۴۰، آیه ۴۱ ذکر شده، که یک شماره بیش تر است. در صفحه ۱۷۴، آیه ۱۲۰، آیه ۱۲۱ ذکر شده، که یک شماره بیش تر است. در صفحه ۴۰۰، آیه ۸۳، آیه ۸۴ ذکر شده، که یک شماره بیش تر است. ارجاعات مهدوی به آیات سوره توبه به طور منظم نادرست است و اشارات او به آیات این سوره، یک شماره بیش تر از متن کنونی قرآن است.


اشاره : تمام ارجاعات به شماره ی آیات در سوره یوسف صحیح است.


ابراهیم : در صفحه ۱۹۰ و ۱۹۱، آیه ۴۶، آیه ۴۵ ذکر شده، که یک شماره کم تر است.


سوره بنی اسرائیل ، تمام ارجاعات به شماره ی آیات در سوره بنی اسرائیل صحیح است.


سوره کهف ، تمام ارجاعات به شماره ی آیات در سوره کهف صحیح است.


مریم : در صفحه ۶۸، آیه ۳۰ از سوره ی مریم، آیه ۲۹ از سوره ی طه ذکر شده. در صفحه ۲۲۸، آیات ۱۶ تا ۲۲، آیات ۱۵ تا ۲۱ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۲۳۰، آیه ۲۳، آیه ۲۲ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۲۳۱، آیات ۳۰ تا ۳۳، آیات ۲۹ تا ۳۲ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۲۳۴، آیه ۳۷، آیه ۳۶ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۲۳۳، آیه ۵۶، آیه ۵۵ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۲۳۶، آیه ۵۷، آیه ۵۶ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. ارجاعات مهدوی به آیات سوره مریم هم به طور منظم نادرست است، تمام اشارات او به آیات این سوره، یک شماره کم تر از متن کنونی قرآن است.


سوره طه : تمام ارجاعات به شماره ی آیات در سوره طه صحیح است.


انبیاء: تمام ارجاعات به شماره ی آیات در سوره انبیاء صحیح است.


حج : تمام ارجاعات به شماره ی آیات در سوره حج صحیح است.


نور : تمام ارجاعات به شماره ی آیات در سوره نور صحیح است.


شعراء : تمام ارجاعات به شماره ی آیات در سوره شعراء صحیح است.


نمل : تمام ارجاعات به شماره ی آیات در سوره نمل صحیح است.


قصص : در صفحه ۹، آیه ۷، آیه ۶ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۲۸۹، آیه ۶، آیه ۵ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۳۰۱، آیه ۲۱، آیه ۲۰ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۳۰۹، آیه ۱۵۸، آیه ۱۵۷ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. ارجاعات مهدوی به آیات سوره قصص هم به طور منظم نادرست است، تمام اشارات او به آیات این سوره، یک شماره کم تر از متن کنونی قرآن است.


روم : تمام ارجاعات به شماره ی آیات در سوره روم صحیح است.


لقمان : در صفحه ۳۲۰، آیه ۱۶، آیه ۱۵ ذکر شده، که یک شماره کم تر است.


احزاب : تمام ارجاعات به شماره ی آیات در سوره احزاب صحیح است.


سبا : در صفحه ۳۵۰، آیه ۱۵، آیه ۱۶ ذکر شده، که یک شماره بیش تر است. در صفحه ۳۵۱، آیه ۱۶، آیه ۱۷ ذکر شده، که یک شماره بیش تر است. در صفحه ۳۵۲، در دو محل آیه ۱۹، آیه ۲۰ ذکر شده، که یک شماره بیش تر است. در صفحه ۳۵۲، آیه ۵۱، آیه ۵۲ ذکر شده، که یک شماره بیش تر است. ارجاعات مهدوی به آیات سوره سبا هم به طور منظم نادرست است، تمام اشارات او به آیات این سوره، یک شماره بیش تر از متن کنونی قرآن است.


صافات : در صفحه ۳۵۶، آیه ۱۰۷، آیه ۱۰۶ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۳۵۷، آیه ۱۰۲، آیه ۱۰۱ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۳۵۸، آیه ۱۰۷، آیه ۱۰۶ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۳۶۰، آیه ۱۳۹، آیه ۱۳۸ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۳۶۱، آیه ۱۴۱، آیه ۱۴۰ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۳۶۱، آیه ۱۴۲، آیه ۱۴۱ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۳۶۲، آیه ۱۴۵، آیه ۱۴۴ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۳۶۲، آیه ۱۴۷، آیه ۱۴۶ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. ارجاعات مهدوی به آیات سوره صافات هم به طور منظم نادرست است، تمام اشارات او به آیات این سوره، یک شماره کم تر از متن کنونی قرآن است.


سوره صاد : در صفحه ۳۶۳، آیه ۱۷، آیه ۱۹ ذکر شده، که دو شماره بیش تر است. در صفحه ۳۶۴، آیه ۲۲، آیه ۲۰ ذکر شده، که دو شماره کم تر است. در صفحه ۳۶۴، آیه ۲۲، آیه ۲۱ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۳۶۵، آیه ۲۳، آیه ۲۲ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۳۶۵، آیه ۲۴، آیه ۲۳ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۳۶۵، آیه ۲۵، آیه ۲۴ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۳۶۶، آیه ۲۵، آیه ۲۴ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۳۶۷، آیه ۳۴، آیه ۳۳ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۳۶۹، آیه ۳۵، آیه ۳۴ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۳۶۹، آیه ۳۶، آیه ۳۵ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۳۷۰، آیه ۴۱، آیه ۳۹ ذکر شده، که دو شماره کم تر است. در صفحه ۳۷۰، آیه ۳۰، آیه ۲۹ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۳۷۰، آیه ۴۱، آیه ۴۲ ذکر شده، که یک شماره بیش تر است. در صفحه ۳۷۰، آیه ۴۱، آیه ۳۹ ذکر شده، که دو شماره کم تر است. در صفحه ۳۷۱، آیه ۴۲، آیه ۴۰ ذکر شده، که دو شماره کم تر است. در صفحه ۳۷۱، آیه ۴۴، آیه ۴۲ ذکر شده، که دو شماره کم تر است. در صفحه ۳۷۳، آیه ۴۱، آیه ۳۹ ذکر شده، که دو شماره کم تر است. در صفحه ۳۷۴، آیه ۴۴، آیه ۴۲ ذکر شده، که دو شماره کم تر است. نامرتبی در ارجاعات مهدوی به آیات سوره صاد، حتی از سوره مائده نیز بی نظم تر است. برخی آیات یک، برخی دو شماره با متن شناخته ی قرآن، به صورت کم تر و بیش تر، ناخوان است.


زمر : در صفحه ۳۷۵ و ۳۷۶، آیه ۵۳، آیه ۵۰ ذکر شده، که سه شماره کم تر است.


شوری : در صفحه ۳۷۷ و ۳۷۸، آیه ۲۷، آیه ۲۵ ذکر شده، که دو شماره کم تر است.


احقاف : در صفحه ۳۷۹، آیه ۲۱، آیه ۲۰ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. در صفحه ۴۳۲ و ۴۳۳، آیه ۲۹، آیه ۲۸ ذکر شده، که یک شماره کم تر است. ارجاعات مهدوی به آیات سوره احقاف هم به طور منظم نادرست وتمام اشارات او به آیات این سوره، یک شماره کم تر از متن کنونی قرآن است.


بدین ترتیب و بدون کم ترین تردید، در دسترس یحیی مهدوی قرآن ویژه ای می یابیم که ترتیب آیات آن غیر معمول و برای جهان اسلام نا آشنا است! آیا چنین قرآنی از چه منبعی در اختیار یحیی مهدوی قرار گرفته است؟ ممکن نیست که صد مورد مغایرت را ناشی از سهو مصحح کتاب «قصص قرآن مجید» بدانیم، چنان که نمی توانیم این اغتشاش را حاصل شمارش بسم الله و یا نشمردن آن منظور کنیم، زیرا در سوره ی نجم و انفال و شرح و صف و ممتحنه و جن و اقرا و مدثر و قدر و نصر و چمد سوره ی دیگر، اشاره به آیات اول و دوم و سوم صحیح و همه جا بدون شمارش بسم الله قید شده و نمی توان قرآنی را تصور کرد که در برخی از سوره ها بسم الله را آیه ای مستقل و در برخی بدون این استقلال تنظیم شده باشد. غرض این بود که به طور نمونه بدانید چه گونه کسان و با چه ارتباطاتی تفسیر سورآبادی را تبلیغ می کنند! و حیرت بیش تر زمانی بروز می کند که می بینیم انتشارات دانشگاه تهران عجولانه و بدون رعایت حد اقل ویراستاری، کتاب را به بازار فرستاده است!