114

اسلام و شمشیر

از کتاب: اسلام و شمشیر ، بخش ۱۲

منظور من از تدبر و تحقیق در آیاتی که آشکارا درس نامه ای الهی است برای اصلاح و ترفیع خلق و خو و ظرائف رفتاری و گفتاری و دمیدن یقین و پرهیز از لغزش و حتی تنظیم امورات معمول زندگی رسول الله، تبیین این مطلب است که راز رسوخ قرآن عظیم در قلوب این همه مردم دور از هم، که حامل فرهنگ هایی نه چندان همطرازند و رمز و سرّ شادابی و سرزندگی همیشگی این متن متین و فاخر، در این است که کتاب خدا امانت و آموزش نامه ی سلیم و سترگی است تا نه فقط رسول او، بل تمامی گردانندگان معمول امورات مدیریتی دنیا، از مسلم و غیر آن، بدانند که تطهیر بی دلیل و سرپوش گذاری پنهان کارانه بر ندانم کاری و عیوب کارگزاران و نمایندگان و استان داران و نان خوران و فرمان بران، نه تنها خلاف آموزه های قرآن است، بل بر سلامت روابط میان حاکم و تابع اثر می گذارد و اگر قرآن در جزییات هم، نظارت الهی در روابط با برگزیده ترین رسول را، به صدای بلند آیات بر همگان می خواند، پس هر صاحب مقامی که در پستو با همکاران خویش می نشیند و از آوار نا به سامانی ها و ندانم کاری ها و ستم های جاری بر خلق خدا می گوید، اما خلاف الگوی بزرگ قرآن، در آشکار و به هنگام ادای خطابه های رسمی و مصلحتی با مردم، می کوشد تا ناشایست و ناشی ترین عوامل خویش را، به خصالی بیاراید که در خمیره ی آن ها نیست، پس راه او از راه خدا جداست و جزایی خواهد برد که قرآن عظیم به ظالمین و طغیان کنندگان و ضالین وعده داده است.


«ستم کاران و از قماش آنان را، با مقتدای شان، که به جای خدا گرفته اند، گرد آورید، باز دارید و به درک بفرستید، تا بدانند که مسئول اعمال خویش اند». (صافات، ۲۲-۲۴)


پس عقوبت و مرحمت الهی را جدی بگیریم، به وظایف این جهانی خویش، برابر آموزه های قرآن وفادار و پایدار بمانیم و اگر در مسند قبول مسئولیت مردم نشسته ایم، شک نداشته باشیم که چنان قدرتی ناظر بر جزیی ترین اعمال ماست، که کم ترین ملاحظه کاری را حتی در باب پیامبر خویش مراعات نکرده است و در ابواب جمعی خود بدمیم که خداوند حامی سالکان ایمان است و چنان که خواهم آورد، دستور می دهد که بی ترس و بیم و اندوه و حزن و بی کم و کاست، همیشه و در هر زمان و همه جا، راه مستقیم تبعیت از قرآن جاویدان را گزینش کنیم.


«به همراه کسانی که تابع تو شده اند، چنان که امر کرده ام ثابت قدمی کنید، سرکش مباشید و بدانید که خداوند ناظر بر اعمال شماست. به ستم کاران مایل نشوید و به آتش نروید، مقامی را برتر از خدا نیانگارید، که بی یاور می مانید، در آغاز و انجام روز و زمانی از شب را نماز بگزارید که اعمال نیک بدی ها را خواهد سترد». (هود، ۱۱۲- ۱۱۴)


این خطاب صریح و بدون سفارش خداوند به پیامبر و نیز نخستین گروندگان و ایمان آورندگان به آیات الهی است. ذره ای ملاحظه کاری نوپایی مومنین در آن نمی بینیم، از تذکرات نه چندان با زبان خوش سرشار است، به توبیخ می ماند و این نه توبیخی در خفا، که قرار گرفته در مسیر چشم و گوش و قضاوت دوست و دشمن است و اگر آیات بسیاری را بخوانیم که خداوند، لاینقطع و حتی در مدینه، پیامبر را به دل داری و امید به آینده مستقیم و مطمئن نگه می دارد، آن گاه معلوم می شود که ایمان و انتظار بی چشم داشت به اسلام و قبول جان فشانی تمام در راه آن، که از پس نزول کامل قرآن، تا روزگار ما، این همه پاک باز و سرسپرده، که بی کم ترین واهمه و یا رعایت خان و خانه و ایل و تبار و ضیاع و عقار، جان و مال خویش در ستیز با دشمن مشرک و غدار و حریص به آسانی نثار می کنند، پرتوی از ایمان و اثری از قبول مطلق آیات کامل قرآن اند و صریح حرف خود را بیاورم که پیامبر خدا هم تا رسیدن به مقامی که خدا و فرشتگان و مومنین به پیشگاه او صلوات بفرستند، راه درازی پیموده و آیه به آیه تربیت و تکمیل شده است:


«خدا و فرشتکان اش بر پیامبر صلوات می فرستند. ای ایمان آورندگان، بر او با خلوص و قبول تمام سلام کنید و صلوات فرستید». (احزاب، ۵۶)


بی فوت فرصت بار دیگر بگویم که نگاه مورخانه و سخت گیر، که تابع و سرسپرده ی مقلدانه ی داده های موجود نباشد و از لباس و مکاسب پیروی نکند، به قاری و مقید قرآن اجازه نمی دهد قبول کند خداوند برترین آیه ی ستایش از پیامبر والا را، در همان سوره ای قرار داده باشد که در آغاز و میانه ی آن، سخت ترین انذارهای عتاب آلود به پیامبر نیز مندرج است! پس رجوع و رسیدگی عالمانه به کتاب الهی، این اساس نامه ی ایمان به ملکوت و شناس نامه ی رجوع به تاریخ و هویت اسلام را، خصوص اگر ادعای سرپرستی دینی و فرهنگی مسلمین داریم، در شمار وظایف روز مره ی خویش گذاریم، به کتاب خدا پشت نگیریم، سرسری نیانگاریم، قدر قرآن کامل و شامل را بدانیم، راه نما قرار دهیم، برداشت از آن را به غرض دنیا نیالاییم، مظاهر و مقامات و نعم روزگار فریب مان ندهد، فرامین الهی را اسباب ارتزاق و عوام فریبی نپنداریم، خود را در جای مستحق جزا و عذاب الهی نگذاریم و بی واهمه به وظیفه ی امروزین هر مدعی زعامت امورات مسلمین گردن گذاریم که در تارک آن رسیدگی به درستی و نادرستی اسنادی می نشیند که هزار سال است اتکای متعصبانه به آن ها جز جدایی روز افزون و آلوده به خصومت و خشم نسبت به مومنی دیگر، ثمری نداده است و آدمی در می ماند که کدام دست این اوراق به راستی ضاله را، که کم و بیش با صفت اسرائیلیات می شناسیم، همچنان در مجامع و مکاتب و مدارس اسلامی به عنوان مستنداتی در موضوع شناخت تاریخ و تمدن و فرهنگ دین مبین زنده نگه می دارد و اجازه ی اخراج نهایی آن ها صادر نمی شود؟!!


باری چند گامی دیگر در این بررسی ها مرا همراه شوید، تا به هنگام برداشت نهایی از فرموده ها و فرامین قرآن، زمینه های نسبی هماندیشی فراهم باشد و بدون گره زدن بر ابرو و بی دنبال کشی و توسل به عتاب تعصب آلود، قادر شویم به قدر خردلی راه بازگشت به قرآن و گذر به جنت و اقتدار اتحاد دوباره ی اسلامی را بگشاییم و از آن مسیر خارج شویم که باری تعالی، به صراحت و مکرر، عبور از آن را وصول به دایره ی کفر و شرک می شمارد:


«کار آنان که در دین تفرقه می اندازند و شعبه شعبه می کنند با خداست تا به تبعات آن آگاه شان کند. (انعام، ۱۵۹) منادی او و پرهیز کار و نماز گزار باشید و در زمره مشرکین نشوید که دین را فرقه فرقه و شعبه شعبه می کنند و هر یک به داشته های خویش دل خوش اند». (روم، ۳۱ و ۳۲)


چرا چنین خطاب های روشن بی ابهامی پشت هیچ یک از ما را نمی لرزاند و از خیال مان گذر نمی کند که اشاره ی الهی متوجه حال و روزگار ماست؟ آیا آن چه که امروز در میان مسلمین می گذرد منطبق با آیاتی از سوره ی روم و انعام نیست که در نقل های فوق آمده است؟ آیا مگر تفرقه و شعبه گرفتن در دین جز این است که هر فرقه ای خود را تابع نام هایی می داند، که در سالم ترین صورت خود دون خداوندند؟ و آیا خداوندی که برترین رسول خود را فقط در قدر و اندازه ی آدمیان دیگر به رسمیت می شناسد، ما را بدون مجازات می گذارد اگر به اقتدای کسانی، نه دون خداوند، که دون رسول او هم رضایت می دهیم. به نام هایی رجوع کنید که تابعین هر شعبه ی دین، خود را دنباله رو و مومن و مرید آنان می شمارند، آیا جز آدمیان اند و مگر قرآنی به همراه آورده اند؟!! ابتلای رعب آور و سقوط به سافلینی که امروز مسلمین بدان دچارند، در این بینه معلوم است که آیات قرآن مایه ی وحدت را، آن هم با تعبیر و تفسیر و ترجمه هایی که جان مایه ی قرآن از آن جداست، علیه یکدیگر و در گسترش اختلاف به کار می برند!!!


سخن دیگران تو را به حزن دچار نکند تمام عزت از آن خداست که شنوا و داناست. (یونس، ۶۵)


بر تو حکایات رسولان و انبیا را می خوانیم تا قوی دل شوی  و این کتاب بر حق برای موعظه و تذکر به مومنین است. (هود، ۱۲۰)


به آن چه مامور شده ای با صراحت اعلام کن و از مشرکین دور شو. مسخره کنندگان را به ما واگذار. گرچه می دانیم از گفتار آنان دل تنگی. به ستایش پروردگار بپرداز و بر او سجده بیاور و خدا را بندگی کن تا زمانی که به یقین برسی. (حجر، ۹۲ به بعد)


به مدد الهی صبور باش، دل تنگ مشو و از مکر آن ها خود را در تنگی مگیر. (حجر، ۱۲۷)


صبر کن که وعده ی الهی درست است، از گناهان خود استغفار کن و بامداد و شامگاه به تسبیح و ستایش خداوند باش. (مومن، ۵۵)


در همین چند آیه تامل کنید که به تصادف گزیده ام و مشابه بسیار دارد، تا آن سخن من گواهی بیابد که هیچ دون خدایی مقام متابعت ندارد و اگر بخواهیم قضاوتی برابر قرآن کنیم، باید به این قبول بگراییم که پیامبر والا مقام نیز در اجرای فرامین الهی و در برابر مکاری ها و شگردها و وعده های بت پرستان و مشرکین و یهودیان و نصاری، به طور دائم و پیوسته نیازمند دل داری و اطمینان و قوت قلبی بوده است که مضمون گروهی از آیات را تشکیل می دهد، آیاتی که به روشنی سایه ای از تردید و ترس را در قلب رسول الله منعکس می کند. تردید و ترسی که تنها به قدرت قرآن، نه فقط در سینه ی پیامبر خدا باقی نمی ماند، بل به روزگار ما، کم ترین ردی از آن، در ضمیر کودکی نیست که به تانک دشمن آزادی و دین، سنگ پرتاب می کند.   


پس معلوم بدانید که قرآن راه نما به اشخاص نمی پردازد، کسی را بر دیگری برتر نمی گوید و به تعدد و تکرار توجه می دهد که دون خداوند جز آفریده ای نیست و مقامی ندارد، مگر به تقوی و اسلام و تزکیه و انفاق و پاکی و صلوة و رعایت حق دیگران، و اطاعت و پیروی و پرستش را خاص ذات باری می داند، در این مسئله میان فرشته و انسان و رسول و تابع تفاوتی قرار نمی دهد، چنان که اجابت درخواست ها را با مراجعه ی مستقیم به درگاه خود میسر می داند، کسی را واسطه ی مراحم الهی نمی شناسد و شفاعت دون خویش را در جای علم و آگاهی وحدانی نمی گذارد و وجود شفیع را در آستان حساب رسی قیامت نفی می کند.


«آن کس از میان بشر که به او کتاب و فرمان و نبوت داده ایم، در اندازه ای نیست که بگوید به جای خداوند مرا بپرستید و انبیاء و فرشتگان را خدا بپندارید، این دعوت به کفر پس از قبول اسلام است». (آل عمران، ۷۹ و ۸۰) «به آنان که از روز حشر و حضور در پیشگاه الهی هراسان اند یاد آوری کن که تقوی پیشه کنند زیرا جز خداوند یاور و شفیعی نخواهد بود». (انعام، ۵۱)  


راستی که قرآن عدالت مطلق است و می توان گواهان بسیار از میان آیات احضار کرد تا بر عدل بی ارفاق و استثنا و خاصه شماری خداوند شهادت دهند. بندگان، از دیدگاه الهی، عناصری خام و ناآزموده و با طبیعت مستعد لغزش اند و پروردگار در مراتب متعدد توجه می دهد که غرض از رسالت و نبوت، کاستن از عیوب آدمیان و ارائه ی آموزش است، مهربانانه راه بازگشت به حق را گشوده می گذارد و توبه را، به لفظ و به کردار، نافی انحرافات ناخواسته و از روی نادانی می داند، چنان که قبول نمی کند کسی پس از ایمان و علم و اعتقاد به اسلام، از راه درست برگردد، زیرا که او را فاسق و در ضلالت آگاهانه می داند و نه خطا کاری جاهل و مستحق ارفاق.


«از آن ها که پس از ایمان، منکر شدند و بر کفر خود افزودند، توبه قبول نمی شود و در زمره ی گم راهان قرار می گیرند». (آل عمران، ۹۰)


این تاکید الهی مبین آن است که در دیدگاه خداوند، قبول اسلام مندرج در قرآن، وصول به آگاهی مطلق است و باز گشت از این ایمان، انکار مغرضانه و کافرانه ی کلام خداست. پس مسلمان را راه نمایی جز قرآن نیست، اطاعت از فرامین مستقیم الهی باید که فرض او باشد و بداند که کتاب خدا سرشار از بیان دسیسه هایی است که عامل آن ها را یهودیان معرفی می کند تا آن جا که قرآن را به درجاتی می توان یک کتاب انذار و پرهیز از یهود و نصاری گرفت، چنان که سر انجام و پس از بارها دعوت به گفت و گو و مراجعه به اسناد پیشینیان و یاد آوری اشتراکات، آن گاه که زمینه های هدایت را در میان صاحبان پیشین کتاب منتفی می بیند و آن ها را دشمنی آگاه و غرض ورز و خبیث می یابد، سرانجام فرمان نهایی خداوند صادر می شود و یهود و نصاری را در زمره ی مشرکان نجس و ملزم به پرداخت جزیه قرار می دهد.


«ای ایمان آورندگان مشرکان نجس اند و بعد این سال به مسجد الحرام وارد نشوند... با اهل کتابی که به خدا و روز بازگشت ایمان نمی آورند، حرام خدا و رسول اش را قبول ندارند و دین حق را نمی پذیرند، ستیزه کنید، تا به مذلت جزیه دهند. یهود عزیر و نصاری عیسی را پسر خدا می دانند. این گفتار با سخن کافران پیشین برابر است. خدا جان شان را بستاند که ایجاد انحراف می کنند. رهبانان و احبار، دون خداوندی چون مسیح پسر مریم را به خدایی می گیرند و حال آن که حکم شده بود فقط خداوند سبحان بی شریک را بپرستند. چنان است که بخواهند نور خدا را با دهان شان خاموش کنند». (توبه، ۲۸-۳۲).