114

اسلام و شمشیر

از کتاب: اسلام و شمشیر ، بخش ۳۳

«افتطمعون ان یؤمنوا لکم و قد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون. آیا گمان می کنید به شما ایمان بیاورند، در حالی که گروهی از آنان کلام خدا را می شنوند، عقلانی می بینند، سپس آگاهانه آن را تغییر می دهند (بقره، ۷۵). فبما نقضهم میثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیة یحرفون الکلام عن مواضعه و نسوا حظا مما ذکروا به و لاتزال تطلع علی خائنة منهم الا قلیلا منهم فاعف عنهم واصفح ان الله یحب المحسنین. و به سبب پیمان شکنی لعنت و سنگ دل شدند، کلمات را از موضع و منظور اصلی خود منحرف و تذکرات سودمند آن را ندیده می گیرند، از کارهای خائنانه آن ها جز کمی آگاه می شوی. بر آنان ببخش و در کنارشان باش و خدا نیکوکاران را دوست می دارد». (مائده، ۱۳)


گروهی بر مبنای این آیات و چندین آیه ی دیگر، که در زیر خواهم آورد و مرتبط با تحریف کتاب نیست، مدعی می شوند که موضوع تحریف تورات در قرآن مجید ثبت است و اجرای آن را گروه دیگری از زمان موسا و عیسای پیامبر می گیرند، حال آن که آیات بالا از تحریف درکلمات قرآن، وسیله ی یهودیان می گوید، نه تورات. عملی که در رویارویی خصمانه ی اهل کتاب، در سال های میانی طلوع اسلام، چندان طبیعی می نماید که خداوند حکم چشم پوشی بر آن را صادر می کند. اگر تورات و انجیل را تحریف شده ی قدیم و از زمان موسا و عیسای پیامبر و یا حتی در زمان مراوده ی اهل کتاب با رسول مکرم اسلام بگیریم، پس این همه آیاتی که پیامبر و قرآن را مصدق کتاب های پیشین می شناساند، از اعتبار انداخته ایم. رسم است که تورات کهن و مرتبط با مراتب پیدایش دین یهود را، با کتابی که این روزها از سوی مرکز واتیکان چاپ و پخش می شود، اشتباه بگیرند. تورات کهن جز اسفار خمسه: سفر پیدایش، خروج، لاویان، اعداد و تثنیه نیست، از پس رحلت موسای پیامبر بسته می شود و کتاب های بعد، از یوشع تا ملاکی، که بخش عمده ی تورات های کنونی را تشکیل می دهد، ذیل هایی بر اسفار پنج گانه است که تاریخ قوم یهود را از پس وفات موسی تا ظهور عیسی پسر مریم دنبال می کند، قداست تورات کهن را ندارد، نوشته ی مولفان مستقلی نظیر اشعیا و عزرا و نحمیا و دانیال و غیره است، که نام آن ها به عنوان مولف، بر کتاب شان در تورات مانده و از نظرگاه مورخ، به عنوان سند تاریخی و نه حصه ای از تورات، قابل بهره برداری است، زیرا باستان شناسی دو سده ی اخیر و نیز علائم آشکار بازمانده بر زمین، نظیر مقبره ی دانیال و استر و مردخای و آثار موجود در کاشان و نیشابور و افغانستان و سنگ نگاره ها و استل های آشور و بابل و غیره، صحت نگارش عمده ترین بخش های این ضمائم تاریخی تورات را تایید می کند.


همین مطلب با اغتشاشی بیش تر و به صورتی درهم ریخته تر، درباره ی انجیل نیز قابل تعقیب است که گفت و گوی از آن به یادداشتی مستقل نیازمند است. اینک تنها کتاب آسمانی که دوران نزول و دریافت کننده ی واحد و شناسا دارد، قرآن مبارک است. کلامی از آن پیش از بعثت پیامبر بزرگوار نبوده و آیه ای بر آن، در پی رحلت رسول خدا افزوده نشده است. ضمنا نباید از یاد برد که قرآن متین، یعنی تنها و اصلی ترین متن و مدرک اسلامی بی خدشه و قابل اعتماد موجود، صحت تورات و انجیل را تا مقطع معینی از حیات و حضور پیامبر گرامی تایید می کند و گرچه نسخه ی توراتی باز مانده از دوران مورد اشاره قرآن، برای مقابله، به دست نداریم، اما اگر با تکیه بر آیات قرآن تصرفی در تورات را قبول کنیم، تنها می تواند شامل اختفای اشاراتی شود که در باب ظهور پیامبر و طلوع اسلام در تورات و انجیل کهن ذکر بوده و سایه ای از کوشش برای از نظر دور داشتن آن را، در آیات زیر منعکس می بینیم.


«و لما جاءهم رسول من عندالله مصدق لما معهم نبذ فریق من الذین اوتوا الکتاب کتاب الله وراء ظهورهم کانهم لا یعلمون. برخی از اهل کتاب، چون پیامبری از جانب خدا آمد که گواهی می داد آن چه در دست شان بود، کتاب خدا را چنان که از آن بی خبرند، از دیده ها دور نگه داشتند (بقره، ۱۰۱). ان الذین یکتمون ما انزل الله من الکتاب و یشترون به ثمنا قلیلا اولئک ما یاکلون فی بطونهم الا النار و لا یکلمهم الله یوم القیمة و لا یزکیهم و لهم عذاب الیم. اولئک الذین اشتروا الضلالة بالهدی والعذاب بالمغفرة فما اصبرهم علی النار. ذلک بان الله نزل الکتاب بالحق و ان الذین اختلفوا فی الکتاب لفی شقاق بعید. آن ها که کتمان می کنند آن چه را که خداوند در کتاب نازل کرده و به بهای اندک می فروشند، به شکم خود آتش فرو می برند، مورد خطاب خدا در روز قیامت نخواهند بود، پاک نخواهند شد و بر آن ها عذابی دشوار مقرر است. اینان گمراهی را به جای هدایت و عذاب را به جای بخشش خریده اند، چه گونه در آتش تحمل خواهند کرد. زیرا کتاب خدا به حق نازل شده و آن ها که در آن اختلاف می کنند، فاصله گرفتگانی دور افتاده اند (بقره، ۱۷۴ تا ۱۷۶). و اذ اخذالله میثاق الذین اوتوا الکتاب لتبینه للناس و لاتکتمونه فنبذوه وراء ظهورهم و اشتروا به ثمنا قلیلا فبئس ما یشترون. و خداوند به آن ها که کتاب داد، پیمان گرفت که آن را پنهان ندارند و برای مردم بیان کنند، اما از چشم ها دور نگه داشتند، به بهای اندک فروختند و چه بد معامله ای کردند» (آل عمران، ۱۸۷).


از آن که ملاک ما، در این تحقیق، نص صریح و مستقیم آیات مبارک قرآن است و نه خیال پروری های شخصی و مستقل این و آن، پس هیچ یک از این آیات را متضمن دست بردن و تحریف در تورات و انجیل نمی بینیم، صراحتی در این باب در کلمات آن نمی خوانیم و آن چه را که به یقین برداشت می کنیم از دیده پنهان کردن کتاب خدا و کتمان مطالبی از آن است. و چون آیه، به قید و پیمان دریافت شده از اهل کتاب، برای تبیین آن، اشاره می کند، پس در این جا منظور از کتاب، تورات و انجیل است، زیرا که اهل کتاب، به طور طبیعی، نباید تضمینی در تبیین قرآن و در پیش چشم قراردادن آیات آن داده باشند! دریافت دقیق و تاریخی از موضوع خرید و فروش مورد اشاره ی قرآن، که یهود و نصاری با کتاب ها و دست نوشته های شان انجام داده اند، ممکن نشد وگرچه خاخام ها وکشیشان را، مفروضا می توان یک سوی معامله و فروشنده قرار داد، اما با هیچ تمهیدی نتوانستم خریداران، موجبات این عمل و نیز تعلق متن استکتاب شده به تورات و انجیل و قرآن را تشخیص دهم. تمام این عوالم مذکور در قرآن مبارک، کمک می کند تا آسان تر قبول کنیم شجره ی خبیثه و دنباله و دار و دسته ی همین جاعلان عهد پیامبر، بعدها و درقرون آغازین هجری، آن گاه که از هیچ طریق موفق نشدند سیر رو به اعتلای اسلام را متوقف کنند، به بهانه ثبت حوادث صدر اسلام و از جمله غزوات آن، دین ما را به انواع خون ریزی و اجحاف و تجاوز آلوده اند و زمین و زمینه ای را آماده کرده اند که امروز از آن خرمن و خوشه های نایاب و ناب برداشت می کنند.


«و منهم امیون لایعلمون الکتاب الا امانی و ان هم الایظنون. فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عندالله لیشتروا به ثمنا قلیلا فویل لهم مما کتبت ایدیهم و ویل لهم مما یکسبون. و در میان آن ها بی سوادانی یافت می شوند که از کتاب جز تصوراتی ندارند. پس وای به آن ها که کتاب را از پیش خود می نویسند و مدعی می شوند که از سوی خداوند است، آن گاه به بهای اندک می فروشند، پس وای بر آن دست نوشته ها و وای بر آن چه عایدی می برند (بقره، ۷۸ و ۷۹). و ان منهم لفریقا یلوون السنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب و ما هو من الکتاب و یقولون هو من عندالله و ما هو من عند الله و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون. و کسانی از آنان زبان شان را به رنگ کتاب می گردانند تا مطالبی را که از کتاب نیست برگرفته از کتاب بدانند و می گویند که از جانب خداوند است و از جانب خدا نیست و خود می دانند که سخن شان بستن دروغ بر خداوند است». (آل عمران، ۷۸)


این آیات اشاره به مطلبی مشخص دارد، می خوانیم که اهل کتاب، به شگردهای مختلف، از جمله استکتاب جاعلانه و عامیانه ی متن و تقلید قرائت آن متوسل شده اند، تا در جای بیان و کلام خدا بگذارند، اما صراحتی نیست تا به یقین دریابیم عمل آنان در محدوده ی عرضه ی دست نوشته هایی به جای قرآن و یا تورات و انجیل و یا هر سه متن بوده است، زیرا عنوان کتاب در قرآن کریم شامل تمام نازل شده ها است. اما در مجموع مطلع می شویم که یهودیان و نصاری به مرحله ی دیگری از رویارویی رذیلانه، غیرمنطقی و نا به کارانه، به آن سبب که تاب گفت و گو و مراوده و مبادله ی سالم فرهنگی و اعتقادی با مسلمین را نداشته اند، منتقل شده اند. چنین اعمالی، که به راستی از میدان و محدوده و موارد آن آگاهی چندانی نداریم، به قید و صراحتی در آیه ی زیر، در زمره ی اعمال پلید یهودیان آمده و چون در این آیه نیز از پنهان کردن و نه تحریف تورات سخن می رود، پس قبول این نکته مسلم و آسان می شود که یهودیان آیاتی از تورات را علنی نمی کرده اند. دشوار نیست بپذیریم که این آیات، همان یادآوری و مژده ی دیرین ظهور پیامبر و طلوع اسلام در تورات و انجیل بوده است.


«و ما قدروا الله حق قدره اذ قالوا ما انزل الله علی بشر من شئ قل من انزل الکتاب الذی جاء به موسی نورا و هدی للناس تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا و علمتم ما لم تعلموا انتم و لا آباؤکم قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون. وقتی می گویند خداوند چیزی را بر بشری نازل نمی کند، بگو پس تورات را، که کتاب هدایت و روشنایی است، چه کسی بر موسی فرستاده است، تا شما پاره ای از آن را بر قرطاس ها بنویسید و بیش تر آن را پنهان نگه دارید. چه کسی این مطالب را به شما آموخت که پدران تان هم از آن بی خبر بوده اند؟ او همان خداوند است. سپس رهای شان کن تا با افکار پلید خود بازی کنند». (انعام، ۹۱)


در این آیه، درعین حال که با نمونه ی احتجاجات احمقانه ی اهل کتاب، در باب عدم نزول دستور از آسمان و پاسخ تحقیر کننده و کوبنده ی قرآن به آنان آشنا می شویم، به تعیین و یقین در می یابیم که یهودیان از تورات خود سوء استفاده جاعلانه کرده اند، تا با انواع حیله گری های آنان و به طور کلی اهل کتاب، در میانه ی دوران ظهور اسلام، از جعل و استکتاب و خرید و فروش و انکار و اختفاء و ادعاهای نادرست رو به رو باشیم. اما در این مورد هم سخن صریحی در باب دست بردگی و تحریف تورات و انجیل نمی خوانیم و معلوم نیست که این همه نغمه در باب تحریف در تورات، از کدام آیات قرآن استخراج و برداشت شده است؟ با این همه، بر اثر همین اختفای بخش های معینی از تورات و استکتاب و تقلید قرائت کلام خدا که به نشانه ی بروز عکس العمل پر غضب خداوند، احتمالا در مورد قرآن بوده، سرانجام توقف صدور آیات الطاف و رأفت و گذشت و ندیده انگاری نسبت به اهل کتاب را شاهدیم و مشخص است که خداوند نازل کننده ی قرآن، پس از توصیه به صبوری های بسیار، آن گاه که بی حاصلی دعوت اهل کتاب برای پیوستن به اسلام، بی توجهی به اسناد و اطلاعات کهن، رشد کلاشی های فرهنگی و نیز مقابله ی جاهلانه ی آن ها با منطق قرآن را، به کمال و به انحاء مختلف، برای قضاوت و آموزش آدمی بیان می کند و به گزارش تاریخ تمدن می رساند، زمان نتیجه گیری و داوری نهایی در باب اهل کتاب را فراهم دیده است.


«یا ایها الذین اوتوالکتاب امنوا بما نزلنا مصدقا لما معکم من قبل ان نطمس وجوها فنردها علی ادبارها او نلعنهم کما لعنا اصحاب السبت و کان امرالله مفعولا. ای دریافت کنندگان کتاب، ایمان بیاورید به این نازل شده ای که تصدیق می کند آن چه را که با شماست، پیش از این که نقش تان از صفحه برافتد، به فلاکت بازگردید و چون اصحاب سبت لعنت شوید و خواسته ی خداوند انجام شدنی است». (نساء، ۴۷)


اثر بالا گرفتن شعله ی خشم خداوند در آیه ی بالا هویداست، که لحن و بیان اتمام حجتی از سر تعیین تکلیف نهایی دارد، اما هنوز و در این کلام غضب آلود نیز، مطلبی هشیار کننده پنهان است. آیه در زمانی نازل شده، که یهود و نصاری کتاب های شان را به «شرک» آلوده نکرده اند و بر همین مبنا می خوانیم که در این آیه هم، خداوند قرآن را مؤید کتاب های پیشین یهود و نصاری می شناسد. این مطلبی است که پس از توسل اهل کتاب به «شرک»، بر زبان قرآن نمی گذرد، و چنان که در اسلام و شمشیر ۱۳ بحث آن گذشت، تورات و انجیل، از نظر مسلمین و قرآن، تا امروز، پس از اقرار آنان به شرک، دیگر کتاب آسمانی نیست، زیرا در آن ها عزیر و عیسی فرزندان خدا و شریک در اقتدار الهی شناخته می شوند، امری که بی شک در نازل شده های آسمانی و اصلی و به زمان موسا و عیسای پیامبر مکتوب و مقرر نبوده است. پس آن تحریف و دست بردگی عمده، انجام شده در تورات و انجیل، چنان که به شرح بیاورم، همین به اشتراک گذاردن الوهیت الهی است، که موجب بروز غضب خداوند و قطع کامل ارتباط کلامی با اهل کتاب می شود، قطعی که پیش تر و به سبب استکتاب آیات الهی و پیوست های حیله گرانه ی آن، از سوی یهودیان، قرآن مجید از جمله در آیات زیر، به مقدمات آن ورود کرده بود:


«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لایهدی القوم الکافرین. قل یا اهل الکتاب لستم علی شئ حتی تقیموا التورات والانجیل و ما انزل الیکم من ربکم و لیزیدن کثیرا منهم ما انزل الیک من ربک طغیانا و کفرا فلاتاس علی القوم الکافرین. ای فرستاده، ابلاغ کن آن چه را که از خداوند بر تو فرود آمده است که اگر ابلاغ نکنی رسالت خود را انجام نداده ای. خداوند تو را در برابر مردم حفظ می کند و هدایتگر کافران نیست. بگو ای اهل کتاب به چیزی گرفته نمی شوید مگر بر تورات و انجیل و آن چه از جانب خدا بر شما نازل شده، متکی شوید. حال آن که فرو فرستاده های خداوند، بر کفر و طغیان اکثر شما افزوده است و بر حال این قوم انکار کننده افسوس مخور». (مائده، ۶۶ و ۶۷)


این دو آیه ی پی در پی، که در موضوع نیز مسلسل است، فرمان جدایی پیامبر و مسلمین از اهل کتاب است، که به نظر می رسد اجرای آن برای رسول خدا به سادگی میسر نبوده است، زیرا خداوند با زبانی نه چندان ملایم و با تأکیدی مصرانه ابلاغ این جدایی از اهل کتاب را با انجام کامل رسالت پیامبر برابر می گیرد و چون در جامعه ی پر توطئه ی دوران میانی اسلام، چنین حکم درافتادن با یهود و نصاری، به یقین متضمن عواقب و عکس العمل هایی بوده است، پس خداوند به رسول خود اطمینان می دهد که او را از شر این عوارض مصون خواهد داشت و بدین ترتیب پرونده ی مکالمات تاریخی خداوند و پیامبر و مسلمین با اهل کتاب، با اعلام جدایی و ابلاغ حکم کفر آنان به طور نسبی بسته می شود. آیا اهل کتاب در برابر این خطاب های تحقیرآلود و تمام کننده ی قرآن، عکس العملی نشان نداده اند؟