112

لندیها اغلب محصول فکر زنان پشتون اند

از کتاب: مقالات انفرادی
11 May 2023

لندیها،  در زبان پشتو ، تک بیت های فولکلوریک ومردمی  اند که گویندۀ اصلی آنها نامعلوم و ناشناخته است،اما جزئی از ادبیات شفاهی مردم پشتو ن است که در سراسر افغانستان و بیشتر در دو سوی خط دیورند زندگی میکنند. 

هیچکس نمیداند که لندی ها در چه زمانی و توسط چه اشخاصی سروده شده اند، اما از آنجا که مخاطب اکثریت لندیها، مردان نامزد دار یا زن دار اند که به مسافرت رفته اند و زمان بازگشت شان معلوم نیست و یا  جوانان مورد نظر دخترانی اند که برای دیدار بر سر چشمه آب به آنها پیغام داده میشود.

در هرحال، دراغلب لندیها سوز وگداز فراق یار و معشوق مردانه بچشم میخورد، بنابرین تصور میکنم که باید گویندۀ اکثریت لندیها، زنان و دختران جوان پشتون در روستا ها باشند که محروم از دیدار مرد مورد علاقۀ شان می باشند و این دور از واقعیت زندگی  جامعۀ  روستایی پشتون  نیست. 

جامعه پشتوزبان افغانستان، بنابر عوامل مختلف جغرافیایی و سیاسی و مذهبی واتنیکی،از رشد وانکشاف لازم اجتماعی واقتصادی وفرهنگی برخوردار نشده اند و حکومت های افغانستان در طول تاریخ، باوجود استفاده از نیروی رزمی این مردم، کاری مفید وبنیادی به نفع این مردم نکرده اند، و بنابرین آنها تا هنوز هم درمراحل زندگی ماقبل فیودالی بسرمی برند. 

درمیان طوایف پشتون که در دره ها و روستا های  دور اقتاده و اعلب فقیر زندگی میکنند،هیچ پدری دختر خود را بدون گرفتن «ولور»(طویانه) به شوهر نمیدهد. واغلباً میزان طویانه آنقدر زیاد است که داماد مجبور میشود برای پیدا کردن پول طویانه ومصارف عروسی  دست به مسافرت های طولانی به سرزمین های دور دست مثل هندوستان بزند و دختر نامزد دار هم مجبور است سالها را در انتظار بازگشت نامزد خود بگذراند. شکی نیست که این دختردر شب های طولانی وقتی به یاد نامزدش می افتد ،خواب از چشمانش می پرد، گاهی دلش از فراق یارچنان آتش میگیرد که الفاظ موزون و پر معنایی در ذهنش نقش می بندد که وقتی آنرا برزبان جاری میکند،از آن یک لندی پدید می آید و فردای آن با حکایت آن لندی به دیگر دختران همسن وسال،از دهنی به دهن دیگرجاری میشود و به عنوان تک بیتی آهنگین ورد زبان دختران جوان میگردد و آن لندی بزودی درسرتاسر روستا پخش میگردد. مثلاً:

په هرګړی چی را په یاد شی        

کمیس لمبه شی تن می اور واخلی مینه

(هرلحظه ایکه به یادم می آیی عشقم  پیراهنم  آتش میگردد و مرا درمی دهد )


  در هرحال،ازمضمون عمومی لندیها میتوان استنباط کرد که بیشترین بخش لندیها توسط زنان و دختران جوان  کوچی یا روستایی پشتون، به یاد  نامزدان شان که  برای پیداکردن پول «ولور»به مسافرت رفته اند، سروده شده اند، زیرا در بسیاری از لندیها آرزوی بازگشت دلدار از سفر یا لبخندی  از دور،همراه با اشتیاق دیدار وتلخی  انتظار بیان میشود که نشاندهندۀ این واقعیت است که زنان ودختران  پشتون به آرزوی وصال یار ودیدار دلدار خود در نهایت وفا وصفا سالها منتظر می مانند ودست از پا خطا نمیکنند و شبها را با نظارۀ ستاره گان به صبح می آورند و با گفتن و زمزمۀ لنډی طعم تلخ انتظار را تحمل میکنند. 

در مقاله ای از قلم اکادمیسین سلیمان لایق تحت عنوان «لندیها،الگوی جهان بینی پشتون»  که درکتاب «پژوهش در فرهنگ باستانی وشناخت اوستا»(جلد دوم  ) چاپ‌۱۹۹۸ ضمیمه شده است ، تعدادی از لنډیهای پښتو با ترجمه منظوم آنها از قلم ایشان آمده است.وهمان مقاله در اخیر کتاب «شعر زن در افغانستان» نیزدیده میشود. 

 لایق در بخشی از مقدمه اش چنین مینویسد: «بسیاری از فولکلور شناسان افغان  باورمندند که لندی افغانی بخش مهمی از ثروت ادبیات عامیانه است و میتوان باسر بلندی آنرا به حیث فرآورده تجربیات و ارثیۀ گرانبهای مردم ما به جهانیان ارائه کرد. یکی از خصوصیات عمدۀ  لندی فطرت آهنگین آنست که بدون تکلف در قالب ده ها میلودی می نشیند و به هنرمندان موسیقی و آواز امکان می دهد تا ملودی های جدیدی از آن بیافرینند....از نظر درونمایه تاریخی، لندیها رشته های ظریفی اند که ما را تا عمق گذشته های باستانی ما رهنمائی میکند.»( شعرزن درافغانستان، ص۳۰۲)

به نظرمن، لندیها علاوه بر اینکه دارای فطرت آهنگنین اند و برای موسیقی نوازان الهامبخش ،از لحاظ درونمایه، روشنگر وضعیت اجتماعی جامعه پشتون وموقف زنان پشتون نیز می باشند.از خواندن این لندیها انسان میتواند درک نماید که زنان در شرایط ناگوار اجتماعی قرار دارند و تحت ظوابط سنت های مردسالارانه،از خود هیچگونه حق و اختیاری ندارند و از انتخاب همسر دلخواه خود محروم اند و بنابرین همینکه دختری برای آوردن آب، کوزه برفرق سر میگذارد و از چاردیواری خانه بیرون میرود و درگذرگاه آب، چشمش به مردی جوان و خوش پوش از محله اش  می افتد، در همان نگاه اول ، یک دل نه. صد دل عاشق و دلباخته او میگردد و مرد جوان نیز که در حسرت دیدار دختری جوان و زیبا روی می باشد، همینکه چشمش به دختری بیفتد که با حفظ حیا  بسوی او لبخند میزند، سراز پا نمی شناسد وخود را به صد در میزند تا آن دختر را  همسر آینده خود سازد،ولی اگر پدر دختر راضی به این وصلت نگردد،گپ بجای خطرناکتری میکشد یعنی دختر و پسر بازهم درکنار همان گدر آب دیدار میکنند و میگویند:«مرگ می قبول دی،جدائی نه قبلومه» وقرارمیگذارند تا باهم فرارکنند، ولو از طرف پدر و اقارب دختر دستگیر و به مرگ محکوم گردند.با آنکه این گونه حوادث بارها و بار ها اتفاق افتاده است، اما هنوز هم دختران مرگ را برجدایی ازمردی که دوست دارند ، ترجیح میدهند و فرار میکنند ولو یک روز بعد یا یک هفته بعد دستگیر و کشته شوند.

واما اگر پدر موافق به چنین وصلتی باشد، غالباً شرایطی  را پیش پای داماد میگذارد که داماد آن شرایط را می پذیرد و اگرتوان ادای این شرایط را نداشته باشد،مجبور میشود برای ادای شرایط پدر دختر دست به مسافرت های طولانی به شهرهای دور از زادگاهش بزند و این امر برای دختری که نامزدش  توان ادای شرایط پدرش را نداشته باشد، خیلی زجر دهنده است و درچنین حالتی«لندی»، حکم مرهمی را دارد که سوز وگذاز دختر نامزد دار را تسکین میدهد. دختران جوان منتظر مرد دلخواه شان، با سرودن تک بیت های سوزناک و پرمعنا (لندی) در یاد یار و شوهر آینده ،دلش را تسلی میدهد و میسوزد و میسازد. 

برخی از لندی ها در وصف هنگامه های رزمی ومبارزات مردان برای دفاع از وطن و طرد دشمن سروده شده اند که گویندۀ آنها بازهم بیشتر زنان ومادرانی اند که برای تشویق مردان به جنگ و بدست آوردن پیروزی بردشمن سروده شده اند. و برخی از لنډیها به وضوح نشان میدهند که از سوی زنان کوچی که درتمام فصول سال از یک محل به محل دیګر ییلاق وقشلاق میکنند، سروده شده اند. در این میان خیلی به ندرت به لندی های میتوان دست یافت که در آن از لذت وصال یار سخن رفته باشد. 

برای آنکه بتوانیم سیمای زن مظلوم ومحروم پشتون را از ورای لنډی ها ببینیم، تعدادی از لندیها را با ترجمۀ فارسی آنها ازکتاب«شعر زن درافغانستان»( صفحات ۳۰۲ تا ۳۱۳ ) در ذیل می آوریم :


زما دلیری وطن یاره          

رنګ می دی هیردی په نامه دی ناسته یمه

(زپیشم رفتی ودور از وطن گشتی کجا هستی؟

به نامت می نشینم، گرچه رنگت رفته از یادم)

ستا د راتلو په انتظار کی         

سپوږمی ته ګورم شپه سبا راباندی شینه

(در انتظار آمدنت من تمام شب       

تا صبحدم  نگاه به مهتاب می کنم)

بیلتون دی وسومه جانانه         

سړی اوبه د وصل راوړه مړ به شمه

(آتش هجران مرا اندر شرار افگند وسوخت

مُردم آخر آب سرد وصل خود برمن بریز!)

که دیدن کړی ګودر ته راشه        

زه به منګی په لپه ورو ورو ډکه ومه

(کنارچشمه ساران آی،اګردیدار میخواهی

کنم با دست خودپر کوزه را آهسته آهسته)

دراشعار ذیل زن پشتون به مرد خود در دفاع از نوامیس ملی توصیه میکند که با دشمن بجنگد و شکست نخورد، والا برایش پیغور وطعنه بزرگ خواهد بود.

جانانه جنګ نه په شانه شی        

چی د همزولو را له نه شی پیغورونه

(زمیدان رونګردانی نگارا          

که تاب طعن همسالان ندارم)

چی جنګ ته ځی خولګی می واخله    

چی تږی نه شی دهجران په میدانونه

(چون به سنگر میروی لبهای میگونم ببوس

تا به میدانهای هجرانم  نگردی تشنه کام)

ټوکری ټوکری په تورو راشی     

چی پرهارونه دی ګنډم خوله درکومه

(زخمها خورده به شمشیرزمیدان برگرد

که لبت بوسه کنان زخم تنت را دوزم)

دشونډو سور شربت به در کړم       

که له مورچله دی بری راوړی وینه

گر به پیروزی زسنگر بازگردی سوی من

شربت لبهای سرخم را نثارت می کنم

که په ميونـد کې شهـيـد نه شوې        

خدايږو لاليه بې ننګۍ ته دې ساتينه

(اگر درجنگ ميوند شهيد نشدى ،   

قسم بخداکه ، براى بى ننگى آفریده شده ای!)

خال به د يار له ويـنـو کښـېږدم        

چي شينکي باغ کي ګلګلاب و شرموينه

(ازخون یاربررخ نشانی خواهم گذاشت 

  که از دیدن آن گل گلاب بشرمد)