بابه برکت
بنیانگذار نظام نوین موسیقی عسکری در شمال کشور
برکت الله بلخی معروف به بابه برکت از هنر مندان معروف عهد ضیائیه و سراجیه بوده و تا پایان عمرش که گویا مصادق آغازین سالیان سلطنت محمد ظاهر شاه بوده؛ رهبری باندوی موسیقی نظامی ولایت بلخ و سرپرستی گروه باجه خانه ی بلدیه ی مزار شریف را بر عهده داشت.او ظاهرا در عهد پادشاهی امیر محمد افضل خان (1245 خورشیدی / 1866 میلادی) در مزار شریف بدنیا امده و خانواده اش را در جریان دومین جنگ آزادیخواهانه ی مردم ما بر علیه متجاوزین انگلیس، در شهر کابل از دست داد. چون در کودکی بدون سر پرست باقی ماند؛ سرو کارش به دار الایتام دولتی کابل افتاد و در هنگام اقامت درین جا با هنرمندان نامور موسیقی روزگارش استاد قربان و استاد سید سرور شاه آشنا گردیده، در سنین نو جوانی با اساسات موسیقی کلاسیک خراسانی معرفت یافت.
از انجاییکه خانه جنگی بین شاهزاده گان محمد زایی و به دنبال آن تجاوز خارجی شیرازه ی امور اجتماعی و دولتی کشورمان را از هم گسیخته بود، و از جمله اردوی منظم عهد درانیان در جریان دست بدست شدن قدرت به محمد زایی ها و اردوی نسبتا بازسازی شده ی عهد امیر شیر علی در جریان دومین تجاوز انگلیس به کابل از هم پاشید؛ بنا امیر عبدالرحمن در بدو جلوس خویش در صدد بازسازی مجدد اردو برآمده ، به احیای بخش های متعدد ارتش پرداخت؛ چون دستگاه منظم موزیک عسکری عهد شیر علیخان نیز از بین رفته بود؛ امیر جدید در اندیشه ی بازسازی آن گردید.
نظام موزیک عسکری افغانستان پیش از تجاوز دوم انگلیس ها آنقدر منظم بود که حتی قومانده های نظامی را نیز با نوای شیپور می نواختند؛ چنانچه رساله میزک توپخانه (=موزیک توپخانه) که حاوی قومانده های قوای توپچی توسط نوای شیپور بود، در عهد امیر یاد شده در کابل به چاپ رسده است که نسخه هایی از آن در کتابخانه های زنده یاد داکتر احمد جاوید و الحاج حبیب الله رفیع موجود بوده، نگارنده انها را چندین ماه در اختیار داشت؛ درین رساله ی بیشتر از یکصد صفحه یی قومانده های توپخانه با نوت موسیقی ویژه و ابتکاریی که مخصوص همین کتابست در قید نوشتار در آورده است. به همین صورت دو سه کتاب دیگر نیز در زمینه ی قومانده های گونا گون عسکری به وسیله ی نواختن شیپور در همان عهد به چاپ رسیده که نسخه هایی از همه ی آنان در آرشیف ملی کابل وجود دارد؛ پس این اسناد ادعای دوست دانشمند جناب عبدالوهاب مددی را نیز باطل می سازد که در کتاب موسیقی معاصر افغانستان نوشته اند: پیش از امیر عبدالرحمان موسیقی نظامی کشور کدام اساسی نداشته، صرف چند تا نی و توله و دف و چنگ و دانگه و نغاره و دوکره (زیر بغلی) آلات موسیقی زرمی کشور بوده است.
گر چی شاهنامه ی فردوسی به صورت کامل آلات موسیقی رزمی کشور ما را در سه هزار سال پیش از امروز به روشنی ترسیم نموده؛ تاریخ بیهقی و ده ها اثر تاریخی دیگر سیمای کامل موسیقی رزمی قدیم افغانستان را به تصویر کشیده اند که زمینه برای بحث برین ادعای شتابزده نیز باقی نمی گذارد؛ و افزون بر آن هیچگاهی نی و دف و چنگ و زیر بغلی آلات موسیقی زرمی نبوده اند؛ پس به هیچ وجهی برین ادعای جناب مددی نمی وان صحه گذاشت. ولی از آنجاییکه نظم اردوی احمد شاهی که بزرگترین ارتش منطقه بود، به وسیله ی بیگانگان و بیگانه پروران برهم خورد؛ امیر عبدالرحمان، شادروان کرنیل ذبیح الله معروف به ضبطوخان را مامور گردانید تا برای احیای باندوی موزیک نظامی و خریداری آلات موسیقی زرمی اروپایی، سفری به هند نموده، تعدادی از شاگردان دارالایتام را که در وقفیات مسجد مدرسه علیای شوربازار نگهداری می شدند؛ نیز برای آموزش آلات مذکور برای ششماه با خود به آن کشور ببرد.
به گونه یی که شادروان عبدالوهاب محمود طرزی در سال 1356 برای نگارنده توضیح نمودند؛ در آن زمان مردم از روی آوردن به موسیقی به طرز مسلکی کراهت داشتند و به هیچ وجه حاضر نه بودند که فرزندان شان به عنوان اهل هنر موسیقی ازین راه امرار معاش نمایند؛ ازینرو امیر گزیری نداشت که از نوجوانان یتیم خانه یی استفاده کند که کسی را برای مقاومت در برابر تصمیم نداشته باشند. و این امر سبب شد تا برکت الله نو جوان در زمره ی این هیآت بیست نفری به هند برود و آلات برنجی موزیک را در آنجا بیاموزد. چون او از پیش در موسیقی خراسانی سر رشته یی داشت؛ خواستار اقامت بیشتر در هند شد تا دانشش را در موسیقی سبک هند وافغانی نیز تکمیل کند و این امر از طرف مرکز اجابت گردیده او دو سه سالی در لاهور و کلکته به آموزش موسیقی پرداخت. چون به میهن بازگشت باندوی موزیک قطعات مرکز فعال بود؛ زیرا با برگشت هیآت خریداری سامان آلات موسیقی به کابل، امیر عبدالرحمن ضبطوخان رسما به حیث قوماندان قطعه تشریفات حضور و آمر قطعات موزیک اردو مقرر کرده بود.
طوریکه سالها پیش ازین از زبان مرحوم محمد نعیم که جوانترین فرزند ضبطوخان و کاکای مادر نگارنده بودند؛ شنیدم که این امر بر ضبطوخان و خانواده اش بسیار گران آمده، توسط ملکه شاه بوبو جان که قبل از ازدواج با امیر، در گذر باغ علیمردان همسایه ی آنها بود؛ خواستار سبکدوشی او ازین مقام و نجات خانواده ی شان ازین بی آبرویی! گردد، ولی امیر پدر ضبطوخان را که از معاریف کابل بود به حضور خواسته خطاب به او می گوید؛ پسر تو یک جماعه دار اردو بود؛ اورا رتبه ی کرنیلی دادم؛ هنوز هم خوش نیستید مگر نمی دانید که امرم امر سلطانست! پسرت کرنیلی را می پذیرد یا بر بادی خانواده ی خود را و تا آخر عمر زیستن در سیاه چال را و طبیعی ست که آنها به جز از اطاعت از امر دیکتاتور ترین فرمانروای تاریخ معاصر راه دیگری در پیش نداشتند. بهر صورت چون تا برگشت بابه برکت به کشور، قطعات باندوی موزیک حضور امیر که در حقیقت به اردو ارتباط داشت؛ سرو صورتی به خود گرفته بود؛ و دولت در صدد بود تا برای قوای نظامی ولایات بزرگ نیز چنین قطعاتی را تشکیل بدهد؛ ازینرو برکت الله جوان را مآمور تشکیل باندوی موزیک ولایت بلخ می سازند و او نیز در اندک زمان با تربیه ی جوانان دیگر و استخدام تعدادی از هنر مندان خرابات کابل در آن قطعات، یک باندوی منظم بیست و یک نفری را تشکیل داده و جنبش مدرنی را در موسیقی شمال کشور به راه می اندارد.
قطعات برکت الله که اینک بابه برکت نامیده می شود و به سبب اقامت چند ساله اش در هند اورا بعضا با برکت نیز می نامیدند؛ در عهد سراجیه انکشاف بیشتر یافته و پس از کسب استقلال سیاسی کشور در عهد امانیه از شهرت فراگیر ببر خوردار می گردد و اورا به یک استاد موسیقی بی رقیب در سمت شمال فراگیر بر خودار می گردد و اورا به یک استاد موسیقی بی رقیب در سمت شمال مبدل می سازد که هم از عنعنه ی موسیقی قدیم خراسان سر رشته دارد و هم از دانش موسیقی هندوافغانی که دولت در صدد رسمیت بخشیدن به آن بود؛ چون به دستور شاه امان الله غازی بلدیه های مرکز وولایات بزرگ برای شادی مردم مکلف به داشتن باندوهای موزیک گردیدند که در عف باجه خانه نامیده میشود؛ تا از یک طرف در روز های تعطیل در اماکن عمومی برای عامه ی مردم بنوازند و از سوی دیگر در عروسی ها به جای دهل و سرنا، ازین پدیده ی مدرنتر استفاده گردد، ازینرو بازهم بابه برکت در پهلوی وظیفه ی اصلی اش مآمور به اجرای این دستور شاه گردیده، در اسرع وقت باندوی ملکی شهرداری مزار شریف را نیز تشکیل داد. چون تعدادی از هنرمندان خرابات کابل جزو باندوی ملکی ونظامی بودند؛ بابه برکت دسته یی موسیقی شرقی یی را نیز در بلدیه مزار شریف تشکیل داد که به قول استاد الفت آهنگ، طلا محمد پدر هماهنگ، استاد فتح محمد معروف به چاچه فتح پدر کلان خود استاد الفت، بابه خیر محمد معروف به بابه خیروی مزاری و حضرت شاه به حیث خواننده، طبله نواز و طنبوری این دسته مآمور گردیده بودند.
موقعیت رسمی بابه برکت در ولایت بلخ که مرکز ولایات شمال کشوی شمرده می شود؛ از یک سو و دانشش در موسیقی عملی و نظری دو شیوه ی مختلف موسیقی سنتی منطقه، باعث گردید تا هنرمندان بی شماری در اطراف او جمع گردیده از خرمن دانشش خوشه چین گردند و از آهنگ های تازه اش فیض ببرند. او در ولایات شمال کشور نخستین هنر مندی بود که آهنگسازی به شیوه ی عصری را در بین هنرمندان ترویج داد؛ و این عین همان ابتکاریست که در کابل استاد غلام حسین مرحوم در پیش گرفته بود. چون در باره ی بابه برکت تا به امروز در داخل و خارج کشور چیزی نوشته نشده و از بخت بد او در آوان ثبت نخستین ریکارد های موسیقی کشور دور از مرکز قرار داشت و کسی به فکر ثبت ساخته هایش نبود؛ به مرور زمان کمپوزهای او در بین مردم عام گردیده در فرهنگ عامه ممتزج شناخته شد، و تعدادی دیگری از ساخته هایش به نام شاگردانش شهرت یافته است؛ چنانچه استاد الفت آهنگ که از طرف مادر به مردم مزار شریف انتساب داشته و پدر و پدر کلان استاد چاچه فقیر و استاد چاچه فتح سالها با بابه برکت همکاری داشتند؛ می گوید که نغمه معروف بابه قران اصلا از ساخته های استاد او بابه برکت ست که به نام شاگردش معروف گردیده است؛ همچنان به قول استاد الفت آهنگ؛ آهنگ های
انار ، انار بیا به بالینم
شبنم گل نار بیا به بالینم
و
سبزه به ناز می آید
محرم راز می آید
از دل پر دردم بشنو
دل به گذار می آید
که ما آنها را به آوازهای ملینا باختری و عجب گل شنیده ایم؛ از ساخته های ویند و به این ترتیب صدها کمپوز بابه برکت تا به امروز در بین هنرمندان سر تا سر کشور پخش است که به جز شاگردان نزدیک او کس دیگر اصل و منشآ آنها را ندانسه فولکلوری اش می پندارند. به طور مثال در مشوره ی تلفنی ایکه در پیرامون مطالب این نگاشته با دوست دیرین و همکار عزیز خویش در رادیو افغانستان جناب شمس الدین مسرور داشتم که در موسیقی محلی و مردمی ما استادی به حق و مسلم شمرده می شوند؛ جناب ایشان را عقیده برین بود که آهنگ سبزه به ناز می آید اصلا همان آهنگ هراتی
بی بی صنم جانم
انار سیستانم
دم دروازه ی قندهار
جای صنم جانم
است که پیش از ایشان دو سه هنرمند هراتی آن را خوانده بودند. ولی با در نظر داشت قدامت عهد زندگانی بابه برکت که دو نسل پیشتر از ماست؛ میتوان گفت که با تعمیم یافتن این ساخته ی او شاید متن شعر ان را در هرات تغییر داده باشند؛ مانند آهنگ ملا محمد جان که قدیمترین ثبت آن به شیوه متن کوهستان به آواز استاد غلام حسین در دستست؛ در حالی در دهه ی پنجاه شمسی ادعا شد که چون آهنگ از هرات به ثبت رسیده است؛ اختصاص به آن ولایت دارد و حتی شادروان داکتر شمس الدین ظریف صدیقی برای آن داستانی جعل کرد که خیلی معروفست؛ و از طرف دیگر قدیمترین ثبت آهنگ بی بی صنم جان هراتی که در سال 1332 خوانده شده و در آرشیف محترم داکتر بلال موجودست؛ مطلع آن با ثبت های بعدی فرق داشته چنین ست که
«فاطمه گلی جانم
انار سیستانم
دم دروازه ی قندهار
جای صنم جانم:
چون این مطلع جنبه ی کاملا شخصی دارد نشاهنده ی آنست که هنر مندی پیامش را در قالب آهنگ از پیش ساخته شده و مشهور، به گوش محبوبه اش رسانیده که این امر در موسیقی مردمی ما خیلی معمول و متداولست. از همینرو، در ثبت رادیویی آهنگ مطلع آن دستکاری شده؛ و مثال دیگر نیز آهنگ های- ساخته خود جناب مسرورست که در تاجیکستان توسط دانه بهراموف که صد در صد مقلد سبک، شیوه و آوازش شمس الدین مسرور ماست، به نام آهنگ های خلقی تاجیک تسجیل یافته اند و کسی باور هم نمیکند که آن آهنگ ها ساخته ی یک آهنگساز با استعداد افغانستان باشد؛ چنانچه در سال 1984 میلادی نگارنده و جناب ناصر طهور مدیر مجله ی آواز رادیو تلویزیون افغانستان در آرشیف موسیقی رادیو دوشنبه برای مسؤول آن صابر اکه که از شاعران غنیمت تاجیک اند یاد آورد شدیم که آن آهنگ ها همه افغایست مخصوصا آهنگ با پیرهن یاسمنی چادر ماشی که نه تنها سازنده گان کمپوز و تنصنیف آن را می شناسم، بلکه نخستین ثبت آن را در ستدیوی رادیو نیز شاهد بوده ام. اما وی با احضار دانه بهراموف که بعد از آن باهم دوست شدیم و سال گذشته نیز در دو شنبه دیداری داشتیم، استدلال میکرد که آهنگ را از بین خلق شنیدهف بنابرین به فولکلور ارتباط دارد تا به یک آهنگ ساز مشخص؟؟ پس دیده می شود که صرف با معیار هایی میتوان به اصل و مشنآ کمپوز های هنرمندان پی برد نه با استناد بر یک اصل ساده! بهر صورت از مطلب اصلی کمی دور رفتیم، پس بر می گردیم بر اصل موضوع.
بابه برکت در پهلوی اینکه در نواختن آلات بادی و ضربی موزیک نظامی استادی بی همتا بود؛ در نواختن آلات موسیقی محلی چون دنبوره؛ دو تار و زیر بغلی نیز نبوغ خاصی داشت و در تنظیم پارچه های موسیقی برای باندوی موزیک نظامی و ملیکی و دسته ی شرقی از چنان مهارتی بر خوردار بود؛ که در روزگار بعد از و تنها استاد سلیم سرمست و استاد فقیر محمد ننگیالی جانشینش شمرده شده می توانند. قصه ی جالبی ازین مهارت بابه برکت که بر سرزبانهاست اینست که نگارنده آن را یک بار از جناب داکتر قیوم بلال شنیده بود که از شادروان استاد غلام حسین نقل قول می کردند وبار دیگر استاد الفت آهنگ از قول پدرش استاد فقیر محمد طبله نواز و کاکا غلام نامی که عضو باندوی ملکی بابه برکت بود؛ و جناب الفت آهنگ اورا در ایام نو جوانی در مزار شریف ملاقات کرده بود می گویند که در آغاز سلطنت امیر حبیب الله کلکانی سید حسین سپهسالار که به حیث رییس تنظمیه ی سمت شمال به مزار شریف رفته بود، در دربار عامی رجال و صاحب رسوخان آن ولایت را دعوتی تعارفی داده بود، در دربار عامی رجال و صاحب رسوخان آن ولایت را دعوتی تعارفی داده بود. غذای چاشت این ضیافت که توسط کاکا رستم آشپز ولایت که او نیز به تازه گی این وظیفه را به عهده گرفت بود؛ مطلوب طبع مهمانان و شخص سید حسین قرار گرفته، مهماندار زیر تآثیر تعریف مهمانان قرار می گیرد و به یکبارگی برای خوشی خاطر کلان شونده گان فرمان شفاهی یی صادر میکند که کاکا رستم به خاطر زحمتی که در آن روز کشیده بود، به حیث حاکم آقچه مقررست. بادنجان چین های دور بشقاب که فرصت خوشخدمتی را مساعد دیدند، دویده کاکا رستم را حاضر محفل ساختند و همطرازان وی، اورا در صف حاکمان محلی جا دادند. و این زمانیست که دسته ی موسیقی شرقی بلدیه برای هنر نمایی وارد تالار ولایت بلخ می گردد و سید حسین فرمان میدهد که در هنگام اجرای میده ساز کسی نباید حرف بزند. به قول استاد الفت؛ طلا محمد با نواختن هارمونیه خواننده ی مجلس بود که در طبله توسط چاچه فتح و در رباب توسط حضرت شاه همراهی میشد؛ و اما در جریان هنر نمایی او کسی به دستور سید حسین وقعی نگذاشت و همگان به شمول خود او مشغول حرف زدن با دیگران بودند. چون نوبت به کته ساز رسید باندوی بلدیه مزار به رهبری بابه برکت چنان به اجرای پارچه های محلی و آهنگ های معروف روز پرداخت که کسی را یارای نفس کشیدن هم نبود. زیرا همه گان با خاموشی کامل زیر تآثیر نغمات موزون ترمپت و ترمبون و سکسفون قرار گرفته بودند؛ ولی درین میان کاکا رستم که سخت به فکر فرو رفته بود، از نفر پهلویی خویش که علاقه دار چاربولک بود؛ پرسید که من اطراف مزار را چندان بلند نیستم شما میدانید که آقچه از شهر مزار چقدر دورست؟ و او در جوابش گفت: خدا گردنم را نگیرد ده پانزده سرای باشد. چون اجرای نوبت به پایان رسیدف سید حسین با غضب پرسید که در هنگام ساز کی حرف میزد؟ همه سرها را پاین انداختند و کسی چیزی نگفت. او باز پرسید من که گفته بودم کسی نباید در جریان اجرای موسیقی گپ بزند؛ این کی بود که گپ زد؟ یکی از خوشخدمتان از میان مردم صدا زد حاکم صاحب نو از نفر پهلویی اش فاصله آقچه از مزار را پرسید . سپسسالار با غضب بیشتری گفت هر دوی شان از کار بر طرف هستند!!!
این امر نشاندهنده ی آنست که بابه برکت و همکارانش در حد اعلای تردستی و مهارت قرار داشتند و از طرف دیگر به وضاحت می بینیم که هنرمندان ما در آغاز سده ی بیستم پدیده های تازه وارد را درخدمت انکشاف موسیقی اصیل خویش قرار میداند، حال آنکه اکنون در ابتدای قرن بیست و یکم برعکس با زیر تآثیر با قرار گرفتن تکنالوژی پیشرفته موزیک در صدد بر چیدن اصالت های فرهنگی خویشیم.
دولت برای بابه برکت و دسته اش دفتر و تمرینگاهی داده بود که در محل دروازه ی بلخ روبروی مستوفیت آن ولایت موقعیت دارد. این دفتر از همان زمانه- های قدیم تا به امروز مرکز باندوی بلدیه یا شهرداری مزار شریف ست که بابه برکت در آن به تربیه ی شاگردانش پرداخته و ساخته های خود به آنها تعلیم میداد. .
سه تن از نامورترین شاگردان بابه برکت در عرصه ی موزیک نظامی که تا همین سالیان اخیر نیز زنده بودند، به قول حفیظ انصاری اینها هستند:
سید حسن حسینی معروف به سید حسن آغا که سالیان درازای رهبر باندوی موزیک فرقه ی 18 ولایت بلخ بود؛ و در سال 1371 به اثر تصادم موتر در راه مزار- شبرغان به سن 84 ساله گی دیده از دنیا فرو بست. شاگرد معروف دیگرش کپتان محمد علی رهبر باندو یا باجه خانه ی شهرداری مزار شریف بود که در اواخر عمر نابینا شد و در دهه ی شصت چم از جهان پوشید . شاگرد پر هنر دیگر وی ماما ولی ترمپت نواز بود که عرسوی های مردم مزار شریف را با نغمه های مست و زیبا به شور در میآورد ماما ولی پیش از کودتای خونین ثور در عهد جمهوری محمد داؤود شهید ازین جهان رخت سفر بست؛ ولی عده یی از شاگردان بابه برکت هنوز هم در قید حیات اند، کاش کسی از پژوهشگران مزار شریف که الحمدالله کم هم نیستند، دامن همت به کمر بسته معلوماتی از کار کردف خانواده شاگردان و میراث بجا مانده از ساخته های و یک عمر تلاش سازنده ی بابه برکت فراهم آورد تا گوشه های مختلف زندگی این هنر مند بزرگ کشور ما روشن تر گردد.
حفیظ انصاری که تخلصش نشاندهنده ی ارتباط نسبی شان با ایشان صاحبان روضه شاه ولایت مآبست می گویند که بابه برکت هر روز با گروه های ملکی و نظامی اش بعد از نماز صبح با نواختن مارش نطامی به دور روضه ی شریف حضرت خلیفه چهارم اسلام جلو تل خیران که بعد ها غلام رسول پره ماچ والی بلخ در دهه ی سی ام – در آنجا مسجد روضه ر اعمار کرد؛ می ایستاد و بدون وقفه به اجرای آن پرداخت که در پهلوی احترام به یکی از بزرگترین شخصیت های عالم اسلام؛ روز مردم مزار شریف را با خوشی آغاز می نمود. به گفته ی انصاری موزیک مراسم جنده بالا که آن را نیز سلامی می نامند و نغماتی را که پس از آن تا چهل روز دیگر یعنی تا مراسم جهنده غلتان در روضه ی حضرت شاه و لایتمآب نواخته می شود، همه ساخته ی بابه برکت بوده که تا کنون به عنوان یک میراث عنعنوی حفظ گردیده است.
بابه قران که یکی از شاگردان بابه برکت است، بسیاری از ساخته های استادش را با دنبوره می نواخت؛ ازین سبب مردم که از اساس این نغمات آگاهی ندارند؛ آنان را نغمه های محلی و فولکوری می دانند و برخی نیز از ساخته های بابه برکت وجود دارد که انتساب انها را به وی مسلم می دارد؛ مانند نغمه ی « بمبوبرکت» که در اصل بابو برکت بوده است و یا نغمه ی معروف « باجه خانه یی » که بدون تردید ساخته بابه برکت الله بلخیست. جناب یوسف سیمگر باختری که اهل شهر مزار شریفست؛ در ایالت ویرجینای امریکا به نگارنده گفتند که نغمه یی بمبو برکت برای مردم مزار کاملا آشناست؛ زیرا هر یکی از اهالی شهر مزار آن را هزاران بار شنیده است. ایشان خود از هنگام کودکی تا سال 1357 را یه یاد دارند که دسته ی موزیک نظامی هرگاه به شهر می آمد؛ از دهدادی که پایگاه همیشه گی نظامی آن ولایتست تا به شهر بلخ همواره نغمه ی بمبو برکت را می نواختنند؛ و همه می داند که سازنده ی آن کسی به نام بابه برکت بوده است. جناب سیمگر افزدوند که این نغمه و نغمه ی دیگری از ساخته های بابه برکت را شاگرد او- بابه قران- باجهخانه یی نام نهاده و با دنبوره با مهارت می نواخت.
این هنر مند بزرگ در اوایل عهد ظاهر شاه از ماموریت در اردو متقاعد گردید ولی تا آخرین رمق حیات رهبری باندوی شهرداری مزار را بر عهده داشت. او با آنکه در هنگام گشایش مجدد رادیو کابل زنده بود و فعال؛ ولی به سبب بعد مسافه نتوانست با این دستگاه که به مرکز اساسی انکشاف موسیقی کشور مبدل گردیده بود، همکاری نماید؛ و یا ساخته ها و نواخته هایش را به ثبت برساند. ولی چنانکه زنده یاد استاد سلیم سرمست؛ استاد ننگیالی و دگر من استاد غلام سخی صمیم می گفتند: ساخته های فراوان بابه برکت از طریق هنرمندان سمت شمال که گاهگاهی به کابل می آمدند؛ از طریق برنامه های نشر مستقیم رادیو به گوش مردم می رسید و تعدادی به ثبت نیز رسیده؛ ولی بدون ذکر نام برکت . غلام سخی خان صمیم که در هنگام ریاست جمهوری محمد داؤود شهید رهبر آرکستر گارد جمهوری و در برنامه های جمعیت پالندویان دانشگاه کابل که رهبری آن در سال 1354 ش بر عهده ی نگارنده بود؛ همکاری صمیمانه داشتند؛ می گفتند که بسیاری از آهنگ های مارش باندوی موزیک اردو از ساخته های بابه برکت ست که شور غیرت و وطنپرستی در دل سربازان و همه شنونده گان ایجاد می کند. اوآهنگ های ثبت شده توسط عبدالمحمد مزاری را زا ساخته های باید برکت س که شور غیرت و وطنپرستی در دل سربازان و همه شنوندگان ایجاد می کندو او آهنگ های ثبت شده توسط عبدالمحمد مزاری را از ساخته های بابه برکت می دانست و می گفت که حتی حاجی سیف الدین معروف به حاجی سیفو در هنگامی که با تخلص مستعار نیاز آواز می خواند؛ بسیاری از ساخته های بابه برکت را که در هنگام زنده گی اش در مزار شریف اموخته بود به اجرا می گذاشت.
استاد برکت الله بلخی تا هنگام صدارت شاه محمود خان سپهسالار نیز زنده بود. با انکه تاریخ دقیق در گذشت اورا یافته نتوانستم از روی قراین بر می آید که وی در اواخر دهه ی بیست و یا سالیان آغازین دهه سی سیده ی چهاردهم هجری شمسی مصادف به دهه پنجم سده یی بیستم میلادی دیده از جهان فرو بسته باشد. یادش گرامی باد!