جان و جهان من همه یکسر فدای تست

از کتاب: دیوان صوفی عشقری ، غزل

جان و جهان من همه یکسر فدای تست 

گر صد هزار سر بودم زیر پای تست

در راه یار اگر تو شوی کشته غم مخور

حور و قصور خلد برین خونبهای تست

زحمت چرا کشی پی درمان دیگری

آسوده باش درد محبت دوای تست

از خود ندارم علم و کمای تو واقفی

در هر مقام اگر برسم از دعای تست

با هر کسیکه وربخودم داد میزند

عالم پر از شکایت جور و جفای تست

از یار نزد غیر شکایت نموده ای

سوزی اگر به اتش هجران سزای تست

معلوم شد که صاحب تسخیری عشقری

هر گلرخی که می نگرم آشنای تست