خط ندارم که سویت نامۀ ارقام کنم
از کتاب: دیوان صوفی عشقری
، غزل
خط ندارم که سویت نامۀ ارقام کنم
محرمی نی که زبانی بتو پیغام کنم
ترک گلبازیت ای شوخ گل اندام کنم
دل بگیرم ز تو و جان خود آرام کنم
حاصل عشق چو رسوائی عالم باشد
خویش را دیده و دانسته چه بد نام کنم
جرأتم نیست که کاغذ بفرستم سویت
ورنه صد نامۀ رنگین بتو ارقام کنم
گرمتاع دو جهان از من مسکین باشد
بر سرچار سوی عشق تو لیلا کنم
روز و شب من به همین فکر و خیالم بخدا
اهی وحشی خود را به چه فرن رام کنم
نظری گرفتند از چشم تو در کلبه من
بام و در فرش ز برگ گل بادام کنم
عشقری سعی نما تا که زغفلت برهی
تا بکی زندگی در عالم اوهام کنم