نقد بر نقد پټه خزانه
امیر علی شیر نوایی شاعر توانای دوره تیموری اشعار زیبا به زبان ترکی می سرود. ولی عدهٔ درباریان این شیوهٔ کار او را خلاف تعاملی میدانستند که برحسب آن تنها پارسی زبان شعر پنداشته میشد. هرچند نوایی همنوایان فراوان داشت که شعر و ادب زبانهای ترکی را می پسندیدند، ولی در محیط استیلای فرهنگ منحصر پارسی خواسته های شان را نادیده می گرفتند و گاه گاه ذوق شان را تمسخر و استهزا می کردند. از آن بعد این اختناق فرهنگی چون شلاق تعذیب و «تهذیب» بر فرق هر شاعر و ادیب که زبان غیر از پارسی را وسیله اظهار اندیشه های علمی، هنری، و ادبی خود قرار میداد، حواله میشد.
علی الرغم این روند، به مرور زمان شعرا و ادبای زبانهای دیگر در فراغت نفسی کشیدند تا آنکه امروز در پهلوی زبان شیرین پارسی و درّی گلستان شعر و ادب و هنر از ثمرهٔ گلهای رنگارنگ همهٔ زبانهای منطقه متلون و رنگین گردیده، شعر و ادب، و موسیقی و وهنر رنگ مردمی گرفته، و خوش پسندان ذایقهٔ شیرینی بیان را در زبانهای دیگر هم می چشند.
در هر جامعه در ساحهٔ حقوق سیاسی روابط بین حاکم و محکوم بر اساس تساوی حقوق و تأمین حقوق اقلیت تحت رأی و ادارهٔ حاکمیت اکثریت تأمین میشود. ولی در بخش حقوق مدنی اقلیت و اکثریت و هیچ معیار دیگر شناسایی هویت مطرح نیست و باید حقوق مدنی هر عضو جامعه صرف نظر از مشخصات هویتی شخص تأمین و احترام شود.
در جامعهٔ افغانستان برای حصول حقوق سیاسی همیشه مبارزه شده ولی تأمین حقوق مدنی هیچگاه مطرح نبود و اختناق حقوق مدنی همواره نادیده گرفته میشد. در حالیکه اضرار اختناق فرهنگی از خسارات اختناق سیاسی که از طرف تمام دودمانهای حکمروا بر تمام منطقه مسلط بود زیان آورتر بود چون در زندگی روزمرهٔ مردم عوام جلو رشد استعدادهای ادب و سخن و شعر و هنر را در زبانهای دیگر میگرفتند و گویندگان زبانهای دیگر چون کردی، پشتو، بلوچی، اوزبیکی، ترکمنی، تُرکی و غیره با تعمیم اصطلاحات تبعیضی زبانزد عام تحقیر میشدند. مثلاً پشتو را «دغه بغه»، اردو را «کڑپڑی»، هنداوی را «کرتاهی پرتاهی» حتی زبان کڑی بولی را در تحقیر «این کو»... گفته تمسخر میکردند، و از میان تنها و تنها پارسی زبان «شیرین» پنداشته میشد. زجر این اختناق فرهنگی را تنها آنهایی می کشیدند که در بیتفاوتی، بی مبالاتی، و بی باکی اکثریت منفردانه خموش می ماندند.
از ایجابات عصر و جوامع متمدن است تا حقوق مدنی هر انسان را با هر کمیت و کیفیت و هر هویت و هیأت احترام گذارند، و همدردی و همدلی و همنوایی چنان باشد که هرآنچه را که برای خود نمی پسندند بر دیگران روا ندارند، و همه را با همهٔ ارزشهای ثقافی شان در ابعاد همه هویتهای زبان، نژاد، قوم، ملیت، اعتقاد،... شان بپذیرند و احترام کنند.
در شرایط کنونی افغانسان تهدید های «امپریالزم» فرهنگی بر پیکر جامعهٔ ما از شرق و غرب حواله میشود تا ما را به شمال و جنوب تقسیم کنند. ولی مردم افغانستان آنقدر درایت دارند که از عملیات تقسیم و ضرب و تفریق آنها پا فراتر گذارند و بین هم به جمع روی آورند. امیدوارئ بیشتر به نسل جوان و پیش آهنگ است که در زنده نگهداشتن سنت دیرینهٔ وصلت قومی، نژادی، و زبانی با گرایش به امتزاج فرهنگی و ستایش از هویتهای محلی و منطقوئ مردم ما پا به عرصه زبان هنر گذاشته اند تا جامعه افغانستان را بر بالهای مصراع شعر و در اهتزاز ترنم همرنگی بر فراز کوهپایه های سر به فلک کشیده آن ارتقا بخشند. بلی همینها هستند که رشته های گسستهٔ را گره می زنند، ردای دریده را رفو می کنند، و قبای مقبول هموطنی را بر تن مادر نیمه عریان وطن می کنند. در این زمینه زحمات صدیق شهاب، نغمه، جمشید پروانی، فرهاد دریا، آرایانا سعید و شمار بیشماری از جوانان باشعور و آگاه کشور در خور ستایش است که سرحدات تفرقهٔ نژاد و زبان را عبور میکنند و از راه شعر و ادب و هنر و سروده های نشاط بخش به زبانهای «آندیگری» در محبت نثار همدیگر می کنند، و یک دیگر را در آغوش می کشند تا رسم خواهری و برادری را در برابرئ هموطنی تمثیل کنند.
اما نسل دیروز هنوز هم در گرو کهنه نگریها و کهنه پردازیهای پارینه مانده، نانخود آگاه در بهره برداری از تفاوتهای ساختار و ترکیب اجتماعی-سیاسئ افغانستان چنگ جنگ مینوازند. کوششهای سیاسی که ریشه آن از آسیاب تفوقگرایئ دوران تیموری و صفوی آب میخورد در این مقطع حساس تار وپود جامعه مدنی افغانستان را از هم می گسلد و در ازهمپاشئ جامعهٔ افغانستان نقش تخریبی و مهلک را ایفا میکند. در این ارتباط اخیراً نوشتهٔ را خواندم ظاهراً نقد ادبی، ولی ماهیتاً انتقاد بر یکی از دانشمندان نامور کشور به منظور بی اعتبار ساختن اثر مشهور زبان پشتو یعنی پټه خزانه. وطندار محترم آقای حسین علی حاج کاظم یزدانی پټه خزانه اثر محمد بن هوتک را جعلی قلمداد کرده، و برای اثبات ادعای خویش تاریخ آغاز نوشتن اثر مذکور یعنی «روز جمعه ۱۶ جمادلی الثانی سنه ۱۱۴۱ هجری» را مورد سوؤال قرارداده چنین مینویسند:
«اين جانب كتابي دراختياردارم به نام «تقويم تطبيقي هزاروپجصد ساله هجري قمري وميلادي» تأليف فرديناندو وستنفلد وادوارد ماهلر ترجمه دكتر حكيم الدين قرشي استاد دانشگاه جامعه ملّيه دهلي... اينك مي خواهم با استفاده از همان كتاب، ادعاي حبيبي را به محك آزمون بزنم.
«باكمال شگفتي، بعد از رجوع به آن كتاب معلوم شد كه 16 جمادي الثاني سال 1141 هجري قمري، نه روز جمعه بلكه روز دوشنبه بوده است! چنين اشتباه بزرگي هرگز نمي تواند از طرف مؤلف واقعي صورت بگيرد... اگر براي جعلي بودن پُته خزانه ديگر هيچ دليلي وجود نداشته باشد، همين يك دليل كافي است كه آن را براي صاحبان خرد از آفتاب هم روشن تر سازد.»
به صورت اجمالی گفته میتوانیم که در گذشته ها مردم به تاریخ، تقویم، وقت و ساعت به مقایسه امروز سروکار معتادانه نداشتند. و ذهنیت ها در انحصار و تمرکز فشردهٔ زمان-مرکزی به مثابهٔ عصر حاضر قرار نداشتند. معمولاً جارچی روزهای خاص را اعلان میکرد. مثلاً کلمه انگلیسی calendar که از کلمهٔ calendarium لاتین ریشه گرفته از مصدر calare به معنی جار زدن یا اعلان رویت ماه نو قمری اشتقاق یافته. همچنان اشتباهات در ذکر تاریخ دقیق در اثار نویسندگان آنقدر نایاب و کمیاب نبود. در کتب و اسناد دانشمندان، عرفا و شعرای عالم اسلام به کثرت می بینیم که مثلاً سال وفات بسیاری از آنها را نتنها به تفاوت یک دو روز بلکه به تفاوت یک یا چند سال قلمداد کرده اند. مهمتر از اینها حتی در مورد وقایع نهایت مهم تاریخ چون رحلت رسول اکرم (ص) اختلاف نظر موجود است که شیعه یان تاریخ آنرا ۲۸ صفر سال ۱۱ هجری و سنی یان تاریخ آنرا ۱۲ ربیع الاول سال ۱۱ هجری میدانند که حتماً بر روی اسناد تحریری و رویات استوار اند، ولی یکی از اینها باید نادرست و اشتباه باشد. بناً اصرار بالای صحت مطلق تاریخ به معیار امروزی غیر واقع بینانه است.
صرف نظر از این ذهنیت مستولی، انتقاد آقای یزدانی مستوجب شرح و جواب است. من منبع استناد و اتکای آقای یزدانی یعنی کتاب «فرديناندو وستنفلد وادوارد ماهلر ترجمه دكتر حكيم الدين قرشي» را در رسانه های انترنیتی جستجو کردم، ولی نه با همین املای عربی و نه با املای همگون آن به حروف لاتین اثری از اثر پیرامون تقویم تطبیقی به نظرم رسید. ولی آثار و ابزار بیشمار کمپیوتری در انترنیت موجود اند که پیچیده ترین محاسبات تقویم تطبیقی را در چند ثانیه ممکن و میسر می سازند.
بعد از استفاده امتحانی از این ابزار تقویم تطبیقی دریافتم که مشکل در استفاده از این ابزار نیست، بلکه در فهم پیچیدگیها و کاربرد درست این ابزار است تا نتیجه مطلوب از آنها بدست آید، تا مبادا انگیزهٔ عصبیت در پیشفرض بر اندیشهٔ تحقیق غالب گردد.
علی الرغم ادعای «دقت زايدالوصف» آقای یزدانی چنین معلوم میشود که ایشان ابزار آزمون خویش را امتحان نکرده آنرا استعمال کرده اند. و محض با مشاهده تفاوت در تاریخ آغاز یک نوشته، تمام اثر را فوراً رد و جعلی قلمداد کرده اند که علت احتمالی آن یا استنتاج عجولانه بوده، یا انگیزهٔ جز تحقیق، یا هردوی آن. (یاد آور باید شد که ایشان در جعلی دانستن پټه خزانه دلایل دیگری هم دارند که شرح نقایص استدلال آن مستلزم وقت و زمان بیشتر است و من عجالتاً به نقض قویترین دلیل ایشان اکتفا میکنم.)
پابندی به اصول تحقیق ایجاب میکند تا ابزار آزمون و وسایل امتحان اولاً خود امتحان شوند تا محقق آنرا در حقیقت یابی منحیث معیار اعتبار و تحقق قرار داده بتواند. یعنی اول باید راست بودن خطکش را ثابت نمود تا ترسیم خط راست توسط آن ممکن گردد. یا به اصطلاح عامیانه اول باید ترازو را امتحان کرد و بعداً امتعه را در آن وزن کرد.
روش تقویم تطبیقی در جهان غرب، که مأخذ آقای یزدانی شامل آن بوده میتواند، بر اساس محاسبات دقیق نجومی استوار است که مقطع زمانی تحویل بروج قمری را از روی محاذات، تراز ها، یا «تصفیف نجومی» یعنی صف آرایئ کُرات زمین، مهتاب، و آفتاب در یک خط مستقیم محاسبه میکنند. یعنی در یک مقطع خاص زمانی که مهتاب در مدار حرکتش به دور زمین، از منظرگاه محور زمین، از آفتاب عقب می افتد برج جدید قمری آغاز میگردد، صرف نظر از اینکه مهتاب بر فراز افق کدام طول البد زمین قرار دارد. این دقیقترین محاسبه نجومی است.
ولی در جوامع اسلامی تحویل برج قمری به اساس محاسبه نجومی نه، بکله از روی رویت هلال محاسبه میگردد که بر این رسم مستولئ زمانه در آیهٔ ۱۸۹ سوره بقره چنین استناد شده: يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ «در بارهٔ هلال های ماه از تو سؤال می کنند. بگو: آن تقویمی برای مردم و تعین زمان حج است.»
در طریقه رویت هلال روز های برج قمری از روی محاسبات نجومی تعیین نمی گردد، بلکه به اساس رویت هلال بین سَلخ و غُرّه محاسبه میشود. نامهای سَلخ و غُرّه احتمالاً از تقویمهای زردشتی اقتباس شده اند که در آن نامگذاری روزهای ماه به منظور رسوم دیانتی معتبر تر از نامهای روزهای هفته بود. به این خصوصیت هم در التفهیم ابوریحان البیرونی اشاره شده، و هم بزرگترین منجم و تقویم ساز عالم اسلام عمر خیام آنرا در رباعی زیبای گنجانید:
چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ
پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه بلخ
می نوش که بعد از من و تو ماه بسی
از سَلخ به غٌرّه آید، از غُرّه به سلخ
بعد از تحویل برج جدید قمری به اساس نجومی معمولاً یک یا دو روز در بر میگیرد که رویت مهتاب قابل شهود گردد. در تقویم قمری اسلامی این یک دو روز را که میتواند شامل روز رویت هلال باشد به شمارش روزهای ماه گذشته می افزایند و روز رویت هلال یا روز اخر ماه را روز سَلخ می نامند. روز مابعد رویت هلال را که روز غُرّه می نامند و در واقع روز اول ماه نو محسوب میشود. که از این روز غُرّه یا روز اول شمارش ماه جدید قمری ممکن است از نگاه محاسبه نجومی مروج در غرب مصادف شود به روز دوم، سوم، و در حالات استثنایی به روز چهارم ماه قمری. (حالت اخیر در صورتی ممکن میشود که تحویل برج ماه قمری در نزدیکی جناح شرق طول البلد درجه ۱۸۰ یعنی خط تحویل تاریخ روزمره Inernational Date Line or IDL به وقوع بپیوندد.) طریقهٔ رویت هلال همچنان از وضعیت جغرافیای محیطی و توپوگرافی منطقه یعنی دشت و کوه و درّه و وضع هوا همواره متأثر میشود و شمارش روزهای قمری را یک یا چند روز به تأخیر می اندازد. از آن سبب در مقایسه دو طریقهٔ شمارش روزهای ماه قمری تفاوت یک امر مسلم است، و تطابق استثنای ناممکن.
برای وضاحت بیشتر مثال می آوریم. به استناد مدارک متکی بر تقویم اسلامی حضرت ابوالمعانی بیدل به روز پنجشنبه چهارم صفر سال ۱۱۳۳ هجری قمری در دهلی زندگی را بدرود گفتند. حال اگر همین تاریخ را در افزار تقویم تطبیقی بگذاریم، عوض روز پنج شنبه روز شنبه را نشان میدهد. یا مثلاً رحلت حضرت رسول اکرم (ص) که نزد سنی ها به تاریخ ۱۲ ربیع الاول سال ۱۱ هجری به وقوع پیوسته و روز دوشنبه بود، افزار تقویم تطبیقی نجومی آن روز را شنبه نشان میدهد و اگر روز دوشنبه را ثابت نگهداریم، تاریخ ماه آن در تقویم گریگوریان از روی محاسبه های مختلف به ۶، ۸، یا ۱۰ جون ۶۳۲ سنهٔ مشترک مصادف میگردد.
چون طرز محاسبه نجومی و رویت هلالی در تفاوت همدیگر طرح و عیار شده اند، پس نشانهٔ تفاوت دو تاریخ، طوری که در فقره بالا مثال داده شد، علامت صحت و برعکس تطابق مطلق دو تاریخ میتواند سؤال برانگیز باشد. چون آقای یزدانی به باریکئ این مسأله ملتفت نبودند برعکس قضاوت کرده انطباق را شرط صحت گذاشته، به جعلی بودن اثر رای داده می نویسند: «اگر براي جعلي بودن پُته خزانه ديگر هيچ دليلي وجود نداشته باشد، همين يك دليل كافي است كه آن را براي صاحبان خرد از آفتاب هم روشن تر سازد.» از توضیحات بالا استنباط میشود که چون روش تحقیق آقای یزدانی ناقص است، پس همین قویترین دلیل ادعای ایشان مبنی بر جعلی بودن پټه خزانه قانع کننده نبوده و اسباب کفایت اثبات را فراهم نمیکند.
سؤال در اینجا است که چرا در این هفتاد سال یک عدهٔ خواب و آسایش را بر خود حرام کرده برای بی اعتبار ساختن پټه خزانه آنقدر مقالات و رساله ها و کتب نوشته اند که در مقایسه با آن هیچ اثر در زبانهای پارسی، درّی یا عربی به این اندازه مورد آزمون و امتحان قرار نگرفته؟ یک نگاه در آئینه وجدان از این نفسهای سرگردان می پرسد: آیا این تپ و تلاش برای وصل است یا از بهر فصل؟ سکوت... این سکوت را ابوسعید ابوالخیر می شکند:
گر در طلب گوهر کانی، کانی
ور زنده ببوی وصل جانی، جانی
القصه حدیث مطلق از من بشنو
هر چیز که در جُستن آنی، آنی