114

اسلام و شمشیر

از کتاب: اسلام و شمشیر ، بخش ۲۹

پیش از ورود به آخرین مبحث مقدماتی در موضوع «اسلام و شمشیر»، ضرور می بینم نتیجه ی بر زمین مانده از مقوله ی قبل، یعنی برخورد قرآن با کافران را، بیان کنم. آیات الهی در تشریح موقعیت اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی کافران معلوم می کند که پیامبر گرامی اسلام، آن ها را دشمنان ایدئولوژیک خویش نمی پنداشته و خداوند نیز در نهایت امر رسیدن به حساب آن ها را به روز جزا محول کرده است. هم امروز و هنوز هم نمی توان کافران را دشمن شماره ی یک و ایدئولوژیک مسلمین و موضع گرفته در برابر ادیان آسمانی شناخت. اینک سلسله ای از مردم غیر مومن و بیگانه با فرامین آسمانی، در اقالیم پهناوری از زمین و به تعداد پر شمار، چون بودیست ها و جنیست ها و کنفوسیویست ها و مردم دیگری که در کره و ژاپن و کامچاتکا و چین و آفریقا و آمریکای شمالی و جنوبی و جنگل های کانادا و میان اسکیموها و قبایل عقب مانده و محصور در تایگاها و صحاری و بلندی های دور مانده ی زمین، با هیچ یک از ادیان آسمانی آشنا نیستند، تکلیف ایمان و اخلاق خویش را با اجرای سلسله ای از اعمال و کردارهای پیچیده و غریب تعیین می کنند و غالبا سلامت رفتاری را پذیرفته اند که متکی به سنت است و در نهایت آرامش و احترام و رعایت اصول همزیستی، با دیگر باورهای زمین و از جمله پیروان ادیان آسمانی، بدون هیچ طغیان و زیاده خواهی، امورات مستقل خویش می گذرانند.

این کافران، با دیگر معتقدان دور و نزدیک خود، از هر سلک و سلیقه و سرزمین که باشند، دعوای دینی و جنگ های صلیبی و شبه صلیبی و آزارهای کنیسه ای و کلیسایی روا نمی دارند. کافران امروز، همانند مسیحیان و یهودیان، بر زمین کشتار و فساد نمی کنند و در اندیشه ی غارت دیگران، از راه گسیل موشک و بمب و سربازان خویش نیستند. تاریخ هزاره ی اخیر و به خصوص پانصد سال گذشته، نشان می دهد که سرسخت ترین دشمنان خدا و برجسته ترین آشوب کنندگان در آرامش انسان، اهالی کلیسا وکنیسه اند که بر خون خواری و طمع ورزی خود انگ الهی می زنند و به مدد و زیر سایه ی صلیب، در صددند تا مردم سراسر زمین، از مسلمان و غیر آن را، از هویت و دل بستگی های دینی و سنتی خویش خارج کنند، تا کار غارت دارایی های آن ها آسان تر شود و اگر توانستند همه را به تناول نان و آب به اصطلاح ربانی بخوانند و چنان که مبحث بعد کاملا افشا می کند، به تایید قرآن مبارک نیز، دشمن اصلی آدمیان و به ویژه مسلمین، مسیحیان و یهودیان اهل کتاب اند.


اینک به روندی وارد می شوم، روشنگر سیر تحولی که در روابط میان پیامبر و اهل کتاب رخ داده و مسیری را می گشایم که سرانجام بسیاری از توهمات موجود در باب تاریخ صدر اسلام و از جمله کاربرد شمشیر در میان مسلمین نخستین با اهل کتاب، یعنی یهود و نصاری را، به زمان حیات پیامبر، برطرف و معلوم می کند که منحنی رفتاری و گفتاری طی شده با اهل کتاب، تقریبا همان سیری است که میان پیامبر و کافران گذشته است. با این تفاوت که در این جا، دشمنان پیامبر و مسلمین، اهل کتاب اند، به ناپختگی و عامیگری کافران رفتار نمی کنند، دشمنی آن ها از لون دیگری است ، خداوند آن ها را خطا کارانی نادان نمی گیرد، خشم کامل خویش را نثارشان می کند و سرانجام دشمنی و پرهیز از آنان را در زمره وظایف و تکالیف مسلمین می گوید.


«قل اتحاجوننا فی الله و هو ربنا و ربکم و لنا اعمالنا و لکم اعمالکم و نحن له مخلصون. چرا درباره ی خدایی که پرورگار ما و شماست، مجادله می کنید. اعمال شما از آن شما و اعمال ما از آن ماست، که خالصانه تابع او هستیم (بقره، آیه ۱۳۹). فلذلک فادع و استقم کما امرت و لا تتبع اهواءهم و قل آمنت بما انزل الله من کتاب و امرت لاعدل بینکم الله ربنا و ربکم لنا اعمالنا و لکم اعمالکم لاحجة بیننا و بینکم الله یجمع بیننا و الیه المصیر. پس دعوت کن، برابر دستور استقامت نشان بده، پیرو هواهای های شان مباش و بگو که به کتاب نازل شده از سوی خدا ایمان و فرمان عمل به عدل دارم الله خدای مشترک ماست اعمال شما از شما و اعمال ما از ماست. جدل کلام میان ما نیست. خداوند به نزد خود جمع مان می کند و راه ها به او ختم می شود». (شوری، ۱۵)


چه قدر مفاهیم این آیات درباره ی اهل کتاب، با آن چه در سوره ی کافرون درباره ی بت پرستان آمده بود، همخوان است! آغاز درگیری لفظی و کلامی و اجتماعی پیامبر با اهل کتاب، کاملا معلوم نیست ولی مسلم است که این درگیری را باید به دنبال مجادله با کافران گرفت، زیرا در آن مرحله، به آیات روشن و صریحی برنمی خوریم که از همکاری و هماندیشی مشترک میان اهل کتاب و کافران علیه پیامبر اسلام نشانی در خود داشته باشد. وانگهی چنان که پیش تر اشاره کردم، در آیات ابتدایی بقره، نظری درباره ی اهل کتاب و عکس العمل آن ها در برابر پیامبر و کردار و رفتار آن ها داده نشده است، پس منطقی است تصور کنیم که پس از برخاستن آوازه ی پیامبر در منطقه ی طلوع اسلام و انعکاس و اشاعه ی آن به اطراف، یهودیان و مسیحیان، برای آشنایی با پیامبر و مقابله ی احتمالی با او، سراسیمه به نجد سرازیر شده باشند. شاید هم که یهودیان در اندیشه ی تدوین سناریوی دیگری از آن دست بودند که درباره ی مسیح به اجرا درآوردند، در عین حال که وجه دیگر این اقبال و هجوم می تواند از آن باب و بابت باشد که قرآن عظیم به صراحت و در آیات متعدد متذکر می شود که در تورات و انجیل، مژده و وعده ی ظهور اسلام و بعثت پیامبر اکرم ذکر بوده است.


«و انه لتنزیل رب العالمین. نزل به الروح الامین. علی قلبک لتکون من المنذرین. بلسان عربی مبین. و انه لفی زبر الاولین. اولم یکن لهم آیة ان یعلمه علموا بنی اسراییل. و این کتاب از جانب خدا و به وسیله ی روح الامین به زبان عربی روشن بر دل تو نازل شد، که بیم دهنده باشی. در آن از نوشته های پیشین نیز درج است. مگر نه این که علمای بنی اسراییل از آن باخبرند؟» (شعرا، ۱۹۲ تا ۱۹۷)


بعدها به آیات بیش تری در این باب اشاره خواهم کرد تا معلوم شود که یهودیان و مسیحیان در برخورد با پیامبر و قرآن یکسان رفتار نکرده اند، گروهی به محض آشنایی با کلام خدا آن را با نشانه ها و توصیفات و پیش بینی های تورات و انجیل برابر گرفته، مؤمن شده اند و عده ی دیگری در زمره ی نان خوران دکان کنیسه و کلیسا، که کار محاجه با پیامبر و با اسلام را بدان جا کشاندند، که به انکار وحدانیت خدا نیز متوسل شدند.


«لیسوا سواء من اهل الکتاب امة قائمة یتلون ایات الله اناء اللیل و هم یسجدون. یؤمنون بالله و الیوم الاخر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یسارعون فی الخیرات و اولئک من الصالحین. در میان اهل کتاب گروهی به بندگی خدا ایستاده اند، آیات خدا را در شب می خوانند و بر او سجده می آورند، به خدا و روز واپسین ایمان دارند، به نیکی دعوت و از بدی نهی می کنند، در اعمال نیک شتاب دارند و در زمره ی صالحان اند». (آل عمران، ۱۱۳ و ۱۱۴)


کار دعوت اهل کتاب به تعلیمات و تدارکات جدید اسلام و توجه دادن به استماع آیات قرآن، از سوی پیامبر و به هدایت الهی، بسیار بی شتاب و در نهایت حساب شدگی و سلامت آغاز شد. محتمل است که برخوردهای نخستین در دورانی شکل گرفته باشد که پیامبر اکرم تبعید و بلاتکلیفی را پشت سر گذارده بود. زیرا در زمانی که قرآن عظیم از روابط میان پیامبر و کافران سخن آورده و یا پیش تر از آن و در حوالی ایام آغازین بعثت، نشانه ای نیافته ایم که از وحدت بیان و عمل میان کافران و اهل کتاب حکایت کند و با علائم کوچک دیگری مطمئن می شویم که برخورد پیامبر با اهل کتاب در آغاز امر ابلاغ صورت نگرفته است، زیرا که بی شک در آن زمان هنوز پیامبر چنان قدرتی به شمار نمی آمد که یهود و نصارای محاسبه گر را به مقابله تحریص کند. شاید بتوان تصور کرد که آن ها در ابتدا، دعوت رسول خدا را جدی نگرفته اند، اما و از آن جا که می دانیم ظهور پیامبر و عرضه ی اسلام در تورات و انجیل مضبوط بوده است، پس اهل کتاب باید که از همان سپیده دم بعثت و با نزول نخستین آیات، عکس العمل خویش آشکار کرده باشند و چون چنین موضعی در قرآن عظیم ثبت نیست، پس مورخ علاقه مند است نتیجه بگیرد که اصولا حضور بومی و دیرینه ی یهود و نصاری، در محیط اولیه ی رشد و تبلیغات اسلام و عمدتا در مکه، چندان مسلم نیست و اسناد قابل اعتنا و واضحی ندارد، چنان که پیش از دوران تبعید پیامبر هم، سخنی از برخورد با اهل کتاب در قرآن مجید نیست.


«قولوا امنا بالله و ما انزل الینا و ما انزل الی ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب والاسباط و ما اوتی موسی و عیسی و ما اوتی النبیون من ربهم لا نفرق بین احد منهم و نحن له مسلمون. فان امنوا بمثل ما امنتم به فقد اهتدوا و ان تولوا فانما هم فی شقاق فسیکفیکهم الله و هو السمیع العلیم. بگویید ما به خدا و آیاتی که بر ما و نیز بر آن چه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و ذریعه ی آن ها نازل شده و آن چه موسی و عیسی و پیامبران از خدا دریافت کرده اند ایمان داریم، میان هیچ یک فرقی نمی گذاریم و در برابر خدا تسلیم کاملیم. اگر آن ها نیز به همین ترتیب به شما ایمان آوردند، پس هدایت شده اند و گرنه قصد اختلاف و جدایی دارند، و برای تو خداوند دانا و شنوا کفایت می کند».(بقره، ۱۳۶ و ۱۳۷)


همین خطاب جمع، در ابتدای آیه ۱۳۶ سوره ی بقره، که با خطاب های مفرد و معمول قرآن متفاوت است، که رو به شخص پیامبر اکرم دارد، به نیکی بیان می کند که نخستین داد و ستد کلامی و استدلالی با اهل کتاب، که با نمونه ی بالا بسیار جذب کننده و اطمینان بخش است، به صورت جمعی انجام شده و کاری است که پس از تشکیل شبکه ی مؤمنین صورت گرفته است و به همین سبب خداوند در ابتدای آیه، خطاب «بگویید» و نه «بگو» را آورده است. این امر که در قرآن فراوان نیست، از جانبی دیگر معلوم می کند که برخورد های اولیه میان پیامبر و اهل کتاب، پس از دوران سخت تبعید و به زمانی صورت گرفته که پیامبر سیمای یک رهبر دینی و اجتماعی با پیروانی مجتمع و معین داشته است.


«الله لا اله الا هو الحی القیوم. نزل علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه و انزل التورات و الانجیل. هیچ خدایی جز آن پاینده ی دائم نیست که به تو این کتاب بر حق را فرستاد، که تصدیق کننده ی تورات و انجیل نازل شده از پیش است». (آل عمران، ۲ و ۳). و مصدقا لما بین یدی من التورات و لاحل لکم بعض الذی حرم علیکم و جئتکم بایة من ربکم فاتقوا الله و اطیعون. ان الله ربی و ربکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم. توراتی را که دست شماست تصدیق و برخی از حرام های پیشین را بر شما حلال می کنم. با نشانه هایی از جانب خدا آمده ام، پس تقوای الهی پیشه کنید و مطیع باشید، که خدای ما و شما یکی است و پرستش او گزینش راه راست است». (آل عمران، ۵۰ و ۵۱)


این آیات نیز متضمن همان دعوت به پرستش خدای یگانه، جلب توجه به این که قرآن همچون تورات و انجیل فرو فرستاده ای از جانب خداوند و این تذکر که خدای مورد پرستش مسلمین و یهود و مسیحیان یکی است. آیه در عین حال به عنوان عرضه ی پیش کشی از سوی خداوند، رفع برخی از محرمات و مجاز و حلال کردن آن ها را به اهل کتاب خبر می دهد که پیش تر در چگونگی آن سخن رفت. به ظاهر زمره ای از این تسهیلات، در موضوع حرام و حلال خوراکی ها انجام شده، که در تورات، تفکیک و تعیین آن به راستی کار شاقی شمرده می شود. در حالی که قرآن در محدود کردن موارد مصرف خوراک و مواد فراهم کردن آن، نهایت اختصار و ضرورت را در نظر گرفته است.


«الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التورات والانجیل یامرهم بالمعروف و ینههم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم فالذین آمنوا به و عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذی انزل معه اولئک هم المفلحون. قل یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا الذی له ملک السموات و الارض لا اله الا هو یحی و یمیت فامنوا بالله و رسوله النبی الامی الذی یومن بالله و کلماته و اتبعوه لعلکم تهتدون. آنان که از این فرستاده و پیامبر امی تبعیت می کنند که نام او در تورات و انجیل آمده، به نیکی ها دعوت و از ناشایستگی برحذر می دارد، پاکیزه ها را حلال و ناپاکی ها را حرام می کند، بند و زنجیر را از گرده ها برمی دارد، و نیز کسانی که به او مؤمن شوند و احترام و حمایت اش کنند و دنباله کنندگان نوری باشند که بر او نازل کرده ایم، رستگاران اند. بگو ای مردم، من فرستاده ای از جانب خدا بر تمام شما هستم. خدایی که فرمان روایی زمین و آسمان از آن اوست. جز او که زنده می کند و می میراند خدای دیگری نیست. پس ایمان بیاورید به خداوند و فرستاده و رسول امی او که به خدا و کلمات اش مؤمن است و هر کس از او تبعیت کند، رستگار خواهد شد». (اعراف، ۱۵۷ و ۱۵۸)


این صریح و صدیق و سلیم ترین دعوت خداوند از گروندگان به تورات و انجیل در تبعیت از پیامبر اسلام است که در آن بار دیگر یادآوری می شود که نام رسول خدا در کتاب های شان آمده است. خداوند در این آیه بیان می کند که رسول خدا نه برای رد کتاب های پیشین، بل برای اتمام و اکمال نعم خدایی بر بندگان آمده و وعده می دهد که تبعیت از او با رسیدن به رستگاری کامل برابر است.


«یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبین لکم کثیرا مما کنتم تخفون من الکتاب یعفوا عن کثیر قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین. یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم. ای اهل کتاب به راستی که پیامبر را فرستادیم تا آن بخش بزرگی از کتاب را که ندیده می گرفتید برایتان بیان و بر شما بخشش بزرگی کند. به راستی که از جانب خدا روشنایی و کتابی صریح بر شما فرستاده شده است تا خداوند پیروان آن را به راه های سلامت برد، از ظلمات به روشنایی کشاند و راه راست را بنمایاند». (مائده، ۱۵ و ۱۶)


خزانه ی بزرگی از این گونه آیات اطمینان بخش و جلب کننده ی قلوب و عقول کسانی که با منطق و ایمان به خداوند و به قصد گسترش رافت و عقل و کمال می زیسته اند، در قرآن مبین ضبط است. این آیات حکایات روشنی است که خداوند برای جلب توجه رابی های یهود و رهبانان مسیحی چه زبان فاخر و شاخصی را به کار برده و با چه فصاحت و تلطفی اهل کتاب را دعو ت کرده است که به الزام ارتقاء معتقدات خویش بیاندیشند، بر اساس اشتراک در قبول یکتایی ذات پروردگار و بندگی او، با مسلمین همکاری کنند و حوزه ی خدا شناسی و یکتا پرستی را گسترش دهند.