اسلام و شمشیر
«ان الذین کفروا ینفقون اموالهم لیصدوا عن سبیل الله سینفقونها ثم تکون علیهم حسرة ثم یغلبون و الذین کفروا الی جهنم یحشرون. کافران برای مانع تراشی در راه خدا، پول خرج می کنند، برای شان حسرت از دست رفتن مال و سپس شکست باقی خواهد ماند. تا زمانی که درجهنم گرد هم جمع شوند». (انفال، ۳۶)
از این جا سلسله مراتب برنامه ریزی رسمی کافران، برای منع پیوستن مردم به پیامبر و پذیرش آیات الهی، و درست برابر الگویی که هنوز در جوامع انسانی مصطلح است، آغاز می شود. در این مرحله نیز تصاویر رخ داده های منعکس شده در قرآن، با آن چه در زمان ما میان گروه های اجتماعی پیشرو و مرتجع در جریان دائم است، تفاوتی نمی بینیم. پول داران، از اسلحه ی همیشگی خود، علیه حقیقت طلبان، و معمولا برای خریدن و به کار گرفتن گروه های فشار و یا روشن فکری معلق، استفاده می کنند. این آیه نیز با معلوم و معرفی کردن جایگاه اقتصادی و اهداف ستیزندگان با پیامبر و آیات الهی، نشان می دهد که قرآن با منافع پیروان عقب ماندگی فرهنگی و غارتگران اقتصادی توافق و تناسبی ندارد و جامعه را به عدالت و رعایت و انسانیت و همسانی و حق طلبی دعوت می کند.
«زین للذین کفروا الحیوة الدنیا و یسخرون من الذین آمنوا و الذین اتقوا فوقهم یوم القیامة و الله یرزق من یشاء بغیر حساب. کافران در دنیا زندگی آراسته ای دارند و بدان سبب مومنین و متقینی را که در قیامت بالاتر از آن ها قرار می گیرند و به هرچه اراده کنند دست رسی بی حساب دارند، مسخره می کنند. (بقره، ۲۱۲). و اذا تتلی علیهم آیاتنا بینات قال الذین کفروا للذین آمنوا ای الفریقین خیر مقاما و احسن ندیا. کافران در زمانی که مومنین آیات روشنگر ما را بر آنان می خوانند، می گویند کدام یک مقر و اثاث به تری داریم»؟ (مریم، ۷۳)
این آیات نیز تایید دیگری است در اعلام مواضع اجتماعی و اقتصادی کافران، تا انگیزه مومنین نخستین در پیوستن به اسلام و تبعیت از قرآن را درست شناسایی کنیم: یک سو صاحبان زندگی و اسباب آراسته دنیوی، که طبقات فرودین مردم را به سبب فقر تمسخر می کنند و سوی دیگر کلام الهی که جامعه را به برابری و عدالت و عقل فرا می خواند. این آیات آیینه ی تمام نمای ماهیت اولیه و اصلی اسلام و دعوت های همیشگی قرآن است که هشدار می دهد که نمی توان مسلمان بود، اما چنان زیست که شاخص هستی آدمی با خدم و حشم و زرق و برق شناسایی شود.
«و قال الذین کفروا لا تسمعو لهذا القرآن و الغوا فیه لعلکم تغلبون. کافران می گویند: اگر می خواهید غلبه کنید، به این قرآن گوش ندهید و آن را با سخنان لغو در آمیزید». (فصلت، ۲۶).
پس منکران و مانع تراشان در راه ابلاغ و گسترش آموزه های نوین اسلام، از تاثیر دگرگون کننده ی آیات بر اذهان واقف بوده اند، تاثیری که پیوسته بیان حق بر اندیشه های سالم و مستحق هدایت، که مسخ منافع شخصی و گروهی خویش نباشند، بر جای می گذارد. این جا نیز همان شیوه و نمودار همیشگی واماندگان در برابر سخن حق را شاهدیم: منع ارائه، و اگر ممکن نشد، نهی آشنایی با تولیدات نوین پرورش فکر، ایجاد شبهه و تخفیف در ارزش اندیشه های نو، از طریق تحریف و اختلاط و اتهام در آن مفاهیم اصلی که موجب جذب و جلب توجه مردم معمول و پیش تازان درک سخن تازه می شود. چنان که هنوز و در حالی که روزنامه و رادیو و تلویزیون و منبر، در همه جای جهان، نغمه ی واحدی سر می دهند، آزادگان و مبارزین و صاحبان نگاه ممتاز و مسئول بر مسائل اطراف خویش، ناگزیر درخواست های اجتماعی و انسانی خود را بر صفحه ی دیواری، به نگاه رهگذران می رسانند یا نوشته بر پاره مقوا و پارچه ای، بالای سر می برند تا حساسیت های اصلی خویش نسبت به ظلم ونابرابری و دشمن خویی و دفاع از حق و طرح منظری نو برای تفکر و تعلق را، بیان کرده باشند، زیرا که کهنه اندیشان هنوز هم با سانسور و سخت گیری و گزینش ادبیات دل خواه خویش، همانند کافران، به جامعه ابلاغ می کنند که مطالبی را که آن ها نمی پسندند، نباید دید و خواند و دائما شاهدیم که متجاوزین به حق، حتی همان تریبون کوچک کاغذ و پارچه ای را، که مطابق میل آن ها علم نشده، به ضرب چماق و با تدارکات از پیش مهیا شده، از چنگ نگهدارنده ی آن می ربایند، چنان که کافران دیگری، با لشکر کشی اوباشانه، برابر طرح داده های نو، در هرزمینه وهر جا، سینه سپر می کنند، تا گوش های مشتاق از شنیدن حرف های تازه محروم شوند، زیرا بیان حق، مانند کارد، در دل کفر و دروغ و تحمیق فرو می رود، آن ها را بی اثر می کند و از کار می اندازد.
«و اذا قیل لهم انفقوا مما رزقکم الله قال الذین کفروا للذین آمنوا انطعم من لو یشاء الله اطعمه ان انتم الا فی ضلال مبین. و چون گفته شود که از روزی نصیب برده از خدا انفاق کنید، کافران به مومنین می گویند کسی را اطعام کنیم که اگر خدا می خواست گرسنه نمی ماند این نیست مگر گم راهی آشکار. (یس، ۴۷). و قال الذین کفروا للذین آمنوا اتبعوا سبیلنا و لنحمل خطایاکم و ما هو بحاملین من خطایاهم من شیءانهم لکاذبون. کافران به مومنان گفتند گناه شما را به گردن می گیریم اگر به راه ما ملحق شوید. دروغ می گویند و گناهی را به گردن نخواهند گرفت». (عنکبوت، ۱۲).
ملاحظه می کنید که چه گونه این آیات ماهیت کفر و منافع طلبی را، که هر دو یکسان است، در پیشگاه خرد آدمی از سایه بیرون می کشد، عریان می کند و مجموعه ای از بهانه های مورد استناد و اتکای کافران را، بر می شمارد که تمامی را در برابر منطقی علم کرده و می کنند که از سرکشی باز می دارد و به رعایت و مسالمت می خواند. آیا چه میزان کسانی را می شناسید که هنوز هم در برابر درخواست سائلی، به پیروی از شیرین زبانی های کافران، فقط جواب می دهند: «خدا بدهد» و آن هم در حالی که به سادگی برای برق انداختن مرکب خود ، که مقرر است فقط ساعات کوتاهی بدرخشد، بی دریغ پول خرج می کنند و لحظه ای گمان ندارند که آن چه را در جیب خود می یابند را هم خدا داده است تا آن ها را از جمله در انفاق به درماندگان آزمایش کند؟ به راستی که آیات الهی در قرآن مبین و مجید، تابلوی تمام نمای رخ دادهای تاریخی و اجتماعی زمان ظهور و حیات پیامبر است، که کوچک ترین تردیدی در صحت و سلامت نماهای آن نیست تا نشان دهد که جوامع اسلامی، تا هنوز، به همت سرکردگان کافر صفت خویش، تا چه اندازه در کمرکش کوه کفر مانده اند، قادر به عبور به سر منزل امن اسلام نیستند و جامعه ی در اختیار خویش را به چنگال همدستان خود، یعنی گردنه گیران واگذارده اند.
«و اذ قالوا اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجارة من السماء او آتینا بعذاب الیم. و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم و ما کان معذبهم و هم یستغفرون. و زمانی که گفتند خدایا اگر این بیان حقی از سوی توست، پس یر ما باران سنگ ببار و یا عذابی دردناک بفرست. ما آن ها را در حالی که تو در میان شان هستی و هنوز توبه کارانی پیدا می شوند عذاب نخواهیم کرد». (انفال، ۳۲ و ۳۳).
تمام این نشانه های بیانی، اثبات این نکته است که دین مسالمت و مراعات و تابعین آن، یعنی اسلام و مسلمین، تا کجا در برابر زخم زبان ها و توطئه ها و تمهیدات کافران صبوری کرده اند، تا حدی که خداوند نجات کافران از عذاب را تا زمانی که هنوز توبه کنندگانی از میان آن ها ظهور می کند و نیز به رعایت و احترام حضور پیامبر در کنارشان، تضمین می کند. اما آیات صریح دیگری می گوید که سرانجام کافران تاب دیدار پیامبر در جامعه را از دست داده و به اخراج او از محیط ظهور اسلام دست زده اند!
«الا تنصروه فقد نصره الله اذ اخرجه الذین کفروا ثانی اثنین اذ هما فی الغار اذ یقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا فانزل الله سکینته علیه و ایده بجنود لم تروها و جعل کلمة الذین کفروا السفلی و کلمة الله هی علیا و الله عزیز حکیم. اگر کمک نکنید، پس خدا زمانی که به وسیله ی کافران اخراج شد، به کمک او آمد. یکی از دو نفری که در غار بودند به مصاحب خود گفت که اندوهگین مباش خدا با ماست خدا به او آرامش بخشید و به نیروهای دیده ناشدنی حمایت کرد، کلام کافران را پست و فرمان خدا را برافراشت که خداوند پیروز و دانا است». (توبه، ۴۰).
درک زمان و مکان اخراج و تبعید پیامبر، از اشاره ی این آیه به کمال ممکن نیست و نمی توان به یقین رسید که آیا اشاره آیه به همان ماجرای هجرت ناخواسته پیامبر خدا به مدینه است و یا به اخراج رسول خدا و یاران اش به حواشی مکه اشاره می کند. در قرآن متین به جزییاتی که اینک در این باب رواج دارد، اشاره ی آشکاری نیست و نمی توان قاطعانه معلوم کرد منظور آیه از تعیین یکی از دو نفر حاضر در غار، چه کسی است؟ با این همه، هم از مضمون و معلومات این آیه و هم از آیه ی دیگری که به دنبال خواهم آورد مسلم می شود که کافران هنگامی که به منتهای ضعف و عجز در برابر بیان و ابلاغ و انتشار آیات الهی از زبان پیامبر و یاران اش رسیده اند، به اخراج و تبعید مومنین و پیامبر دست زده اند.
«یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء تلقون الیهم بالموده و قد کفروا بما جاءکم من الحق یخرجون الرسول و ایاکم ان تؤمنوا بالله ربکم ان کنتم خرجتم جهادا فی سبیلی و ابتغاء مرضاتی تسرون الیهم بالمودة و انا اعلم بما اخفیتم و ما اعلنتم و من یفعله منکم فقد ضل سواء السبیل. ان یثقفوکم یکونوا لکم اعداء و یبسطوا الیکم ایدیهم و السنتهم بالسوء و ودوا لو تکفرون. لن تنفعکم ارحامکم ولا اولادکم یوم القیامة یفصل بینکم والله بما تعملون بصیر. ای مومنین دشمن خدا و خودتان را به دوستی و مودت نخوانید، که به سخن حقی که نزد شماست ایمان ندارند و پیامبر و پیروان او را اخراج کرده اند. اگر می خواهید در راه من بکوشید و طالب رضای منید در پنهان با کافران دوستی نکنید چرا که به مخفی ترین امور واقفم و عاملین به این امر فقط منحرف شدگان از راه راست اند. اگر آن ها به شما دست یابند چون دشمن با شما رفتار می کنند و زبان و دست بر شما می گشایند تا کافر شوید. فرزند و خویشاوند در قیامت سودی به شما نمی رساند، بین تان جدایی خواهد بود و خداوند به آن چه می کنید ناظر است». (ممتحنه، ۱ تا ۳).
این آیات اعلام مواضع تازه ای است که خداوند پس از اخراج پیامبر، به مومنین بازمانده در مکه تکلیف می کند. مواضعی که تعارفات و تمهیدات پیشین را به کناری می نهد و جدا کردن کامل راه از کافران را، اگر فرزند و یا خویشاوند مومنین نیز باشند، دستور می دهد. پیداست که مومنین، جدا شدگان از تیره و عشیره و خانواده ی کافران بوده اند و جامعه و تجمعی را ترک کرده اند که تا پیش از نزول قرآن و ظهور پیامبر تکیه گاه و محل علاقه ی آنان بوده است. خداوند در این آیات به هم پیوسته، با ارائه ی انذارهای لازم، دستور می دهد که این پیوند ها را، که در روز رسیدگی به اعمال و حساب ها سود و حاصلی ندارد، بگسلند و برای اعلام دشمنی آشکار با کافران، حتی اگر با مومنین همخون و خانواده باشند، آماده شوند.