120

خطاب به غازی احمد شاه بابا، غازی میرویس نیکه و مبارز خوشحال خان ختک

از کتاب: مجموعۀ اول

این شعر را خطاب به غازی احمد شاه بابا، غازی میرویس نیکه و مبارز خوشحال خان ختک  به زبان دری سروده ام، بیانگر هویت تاریخی آریانا -افغانستان  و معرفت شخصیت های ملی سرزمین ماست.

شعر را با دقت بخوانید. در پاورقی شرح کلماتی که برای شما دوستان نیاز است، نوشته ام. سوالی باشد، در خدمت هموطنانم هستم.

این شعر دیدگاه و اندیشه  ملی منست 

دا شعر چې په دري ژبه لیکل شوی ، د آریانا - افغانستان تاریخي هویت او زموږ د افغانستان ملي شخصیتونو لکه غازی احمد شاه بابا، میرویس نیکه او خوشحال خان ختک پوهه څرګندوي.

شعر په غور سره ولولئ. د شعر په پای کې ما د هغه ټکو یو بیان لیکلی چې تاسو ملګرو ته اړتیا لرئ. پوښتنه: زه د خپلو ملګرو په خدمت کې یم.

دا شعر زما ملي نظر او فکر دی


مرد میدان،مرد شمشیر،مرد راز

شعر از دکتور محمد حلیم تنویر

سرزمین آریا افغانستان

میهن باز و هما افغانستان

جلوه های کعبهء زردتشت را(۱)

نوبهار(۲) و وادی و گلگشت را

مهد اخلاق، کیش و آئین برگرفت

دشت و کوهسارش چو شاهین پرگرفت

نقش ابگان (۳) از اوستا (۴) پایدار

پکت و پشتونخوای (۵) ویدی (۶) استوار

رفت داریوش(۷) بر کتیبه چون نوشت

صخرهء هر کوهسار خون می سرشت

«نه اریکه و دروه ژن، و نه زور» (۸)

نه جبار و نه دروغګو، نه خطر

بیستون (۹) بر مقدمش پاینده باد

بام پامیر و سلیمان زنده باد

بیتنی، بربن و غرغښت را(۱۰)

لرزه بر افتاد کوه و دشت را

میرکرور و کک کوهزاد (۱۱) پهلوان

شیر مرد، آزادهء چون اپگان

شاهپور(۱۲) از ابتهاج فرزانه شد

باکنیشکا (۱۳) و یما (۱۴)، افسانه شد

رزم جویان سکندر (۱۵) خیره ماند

ناتوان و دربدر، شرمنده ماند

نسل افغان چون ستبر تیز چنگ

مرد خیز و رزمجو همچون پلنگ

ناوک انداز و سپاهش چون هزار

زال و رستم،سهراب، اسفندیار(۱۶)

شیرشاه و محمود افغان (‍۱۷) را

مأمن پاکیزهء شیران را

اصفهان وبلخ و دهلی کشورت

فارس و ترک و هند همچو چاکرت

دشمنان آتش فګند براین وطن

جمله شد خاکستر و خاک و کفن

مرد دوران، مرد شمشیر، مرد راز

مرد ایمان و ادب، تاریخ ساز

نامور افغان، خوشحال (۱۸) قهرمان

شاعر رزم آور نام و نشان

لاله هابا سوز و گریه، عشق و داغ

نگهت اش شرمندهء گل ها و باغ

شملهء دستارو ننگ و کار تو

خنجر آزاده و پیکار تو

سرو را بر قامتت حسرت پذیر

شادبادا، زهی سعادت دلپذیر

در دیارت عزت و مردانه گی

در کلامت شوکت و فرزانه گی

بود هراسان لشکر غیر ناتوان

قامت اورنگ (۱۹) برایت چون کمان

دشمنانت شعله ها افروختند

کشور افغان دوصد سال سوختند

سربریده، خانه سوخته، کشته شد

کندهار و بلخ و غزنی، پشته شد

در بساط کوهساران استوار

راه خوشحال، نقش میرویس پایدار

احمد افغان وطن بنیاد کرد

کشور افغانستان آباد کرد

دشمنانت حیله کردند بار بار

روس و انگلیس فتنه ریختند بر دیار

نسل افغان را یکی نابود کرد

آتش افگند، کشت و سوخت و دود کرد

نی بساط اندر کف انسان بماند

نی نشاط از بهر این و آن  بماند

ملت افغان کنون آواره است

بی کس و بی کوی و هم بیچاره است

باز خواهد گشت این مردان راز

همچو میرویس، احمد و خوشحال باز

تا ستم از ریشه ها ویران کند

وحدت ملت به یک پیمان کند

راد مردان، باوقار، تاریخ ساز

مرد افغان، مرد شمشیر، مرد راز