چهل تن پاک
در یک میلی شهر کابل در مغاره کوه بلندی، زیارتگاهی معروف به چهلتن است. در یک قسمت این مغاره صندوقی بزرگ وجود دارد که گویند در آن کله سیونه تن شهید خفته است. در طرف دیگر مزار واحدی دیده میشود که قصه آن میآید، هیچکس نمیداند این غار بهکجا میکشد بعضی پندارند به شهر غزنی و برخی عقیده دارند به مکه معظمه. میگویند در روزگار قدیم چهل مرد با خدا در حین مسافرت مورد حمله کفار واقع و شهید شدند. کافران تصمیم داشتند تا بدن آنها را پارچه پارچه کرده بسوزانند. همینکه آتش قوی برافروختند ناگاه تندبادی وزیدن گرفت و آن همه اجساد را برداشته به این مغاره پناه داد و چندان در آنجا بماندند تا روزی یکی از یاران خدا و عارفان زمان در خواب دید که روان این چهلتن از وی استمداد میجویند. آن عارف کامل فردای آن شب به مغاره آمد و ترتیبات تجهیز و تکفین را گرفت و خود مجاور آن حضیره شد.
روزی پیره زنی به طمع مال به مغاره آمد و یکی از این اجساد را با خود به شهر آورد تا شاید منبع فیضی برای او شود اما روز دیگر همینکه مجاور سر از خواب برداشت دید که یکی از آن کلهها بر فرش اتاق افتاده است با تعجب برخاست و آن را برجایش گذاشت. فردای آن باز همان کله را بیرون از صندوق دیده دوباره آن را جابرجا کرد. خلاصه چندین روز این عمل تکرار شد تا اینکه مدفن علیحدهیی برای آن درست کرد.
میگویند چون آن پیره زن نامحرم به آن کله دست زده بود یاران دیگر حاضر نمیشدند تا آن رادر ردیف خود جا دهند. به همه حال این محوطه بنام چهلتن پاک یاد میشود و از دیر گاه زیارتگاه عام و خاص است. زنانی که از شوهر آبستن نمیشوند گهوارة از پارچه میدوزند و در آنجا آویزان میکنند تا به مراد برسند. کسانی که به امراض جن و میرگی و مانند آن گرفتار هستند اغلب آنجا میروند و از برکت آن جنابان شفا مییابند.