یکعمر دویدی پئ خوبان چه برآمد
از کتاب: دیوان صوفی عشقری
، غزل
یکعمر دویدی پئ خوبان چه برآمد
کردی سر خود خاک رآ شا چه برامد
در گوشۀ تنهائی بکن گریه بحالت
خندیدنت همرای رفیقان چه برامد
از پای فتادی بسراغ گل بیخار
زین سیرو تماشای گلستان چه برامد
قصدت دلت از مدعی بستان بخموش
زین شور و شر اکل اکل و افغان چه برامد
ایمالک نادیدۀ نالایف بیدرد
بفروختی کنعانیت ارزان انچه برامد
شهرت طلبی های تو از خامی طبع است
گیرم که شدی شاعران دوران چه برامد
بخشید خدا عشقری در دانه برایت
گم شد زگفت می کنی گریان چه برآمد