37

سردار غلام محمد خان

از کتاب: گرآورده های مهم

سردار غلام محمد خان پدر محمود طرزی یکی از مریدان سید افغان و هم از همدستان و طرفداران غازی محمد ایوب خان بود، و به همین لحاظ از جانب امیر عبدالرحمن خان از کشور تبعید و هرگز اقامت در ساحه استعمار بریتانیه را نپذیرفت.

محمود در ۱۶ سالگی با اعضای خانواده طرزی در هفدهم جنوری ۱۸۸۲ وارد کویته شدند و پس از مدتی اقامت در هند، در ماه مارچ ۱۸۸۵ از بندر کراچی عازم کشورعثمانی گردیدند. آنها نخست به بغداد رفتند و سپس راهی دمشق شده و در آنجا رحل اقامت افگندند. محمود طرزی، در دمشق، زبانهای عربی و ترکی را فرا گرفته و با زبان فرانسوی نیز آشنایی پیدا کرد. وی در زمینه های اجتماعی، ادبی و سیاسی به مطالعه پرداخت و تحت تأثیر جریانهای فکری و سیاسی آنروز ترکیه، شخصیت و افکار او شکل گرفت. در سال ۱۸۹۶ م سید افغان به استانبول تشریف بردند و غلام محمد خان فرزندش محمود را که ۳۱ سال داشت با مکتوب بسیار «ادیبانه و حکیمانه» غرض استفاده از«فیوضات علمی آن حکیم فرزانه از شام به استانبول اعزام نمود» که محمود هر روزه در محفل عرفان این عالم و فیلسوف سترگ اشتراک مینمود و خودش مینویسد: "علامه مشارالیه یک معدن عرفان بود، هر کس بقدر استعـداد آلات و ادوات حواس دماغـیهء خود از آن معدن به استخراج فضائل کامیاب میآمد. این هفت ماهه مصاحبت، بقدر هفتاد ساله سیاحت را دربر دارد مباحثه عـلمیه، حکمیه، فلسفیه، سیاسیه اجتماعیه و غیره که هر روزه در محفل بزم حضور آن علامه دهر جریان میافت، هر جمله و هر عباره آن کتابها و رساله ها تحریر بکار دارد. . . ."

محمود در سال (۱۸۹۳م) رسالهء حقوق بین الدول ـ اثر حسن فهیمی پاشا بدری را از ترکی به دری ترجمه و پدرش آنرا به امیر عبدالرحمن خان فرستاد. محمود طرزی، بعد از مرگ عبدالرحمن خان در مارچ ۱۹۰۲م بعنوان فاتحه همراه با برادر زاده اش حبیب الله طرزی، بکابل آمد و مدت ده ماه مهمان امیر جدید بودند، در حالیکه محمود طرزی پست حساس دولتی در عثمانیه داشت ولی خدمت بوطن و بمردم وطنش از مقام و منافع مادی و معنوی برای وی ارزش بیشتر را دارا بود، محمود طرزی طی نشستها و مجالس متعدد با شاه دربارهء اوضاع دنیای خارج و پیشرفتهای علمی و فنی در ترکیه صحبت مینمود که مورد توجه واقع شد. وی میگفت:


" امروز در اروپا و ممالک عثمانی پیشرفت و ترقیات چشمگیری صورت گرفته است. برای ترقی افغانستان نه از انگلیس و نه از هندی ها خیری متصور است. حال آنکه اگر از ممالک عثمانی، که نظر به نزدیکی اروپا، علم و فن در آنجا بیشتر از دیگر ممالک اسلامی انکشاف یافته است، متخصص جلب شود برای برآورده شدن آرزوهای حضرت امیر مفید تر و موثر تر واقع خواهد شد."


طرزي همانسان که همه ميدانيم تنها روزنامه نگار نبود و اين حرفت بخشي از شخصيت او را ميساخت. او انديشمند بود؛ نويسنده بود؛ شاعر بود؛ مترجم بود؛ سياستگر بود؛ دولتمرد بود؛ معرف ادبيات مدرن بود؛ بيگانه ستيز بود و فراتر از همه متجدد و همآورد جويي عليه سنت گرايي بود."۱۵


محمود طرزی به وطن آمد "سراج الاخبار" را نشر نمود، این جریده مشعل فروزان آزادیخواهان بود چنانچه استاد حبیبی در وصف سراج الاخبار از زبان صدرالدین عینی شخصیت برجسته ادب و فرهنگ تاجیکستان چنین نقل مینماید که:


" چون سراج الاخبار کابل و نوشته های محمود طرزی هم بما میرسید و آنرا اندر خفا میخواندیم، گماشتگان امیر بخارا نمیگذاشتند و خواننده سراج الاخبار را تعقیب و تنبه میکردند. . . اکثر شعرای جوان تاجیک به پیروی اشعار تنبه آور سراج الاخبار شعر سرودند و جوانان تاجیک آنرا از بر میکردند. پیام سراج الاخبار در جوانان ماوراء النهر خیلی تاثیرات نغز و نیکو داشت"۱۶


دکتر روان فرهادی به نقل از محمد امین خوگیانی میگویند که در یونوورستی پشاور، عطش جوانان به مطالعه ی سراج الاخبار تا آنجا بود که دهها محصل برای مطالعه زودتر و زودتر آنرا پارچه پارچه نموده و گروپی میخواندند، بعد پارچه ها را با دیگران تبدیل مینمودند.


اما استعمار و اجنتهای شان وحشتزده و پریشان بودند، در سپتمبر ۱۹۱۴ کمشنر دهلی W. M. Haily به مسئول اطلاعات جنائی Sir. Charles Cliv land نوشت که: "چون لهجه سراج الاخبار بکلی به منافی منافع ما میباشد، بیاید ورود و توزیع آنرا در هند ممنوع قرار دهیم" ۱۷


تهدید های امیر حبیب الله خان و بریتانیه هیچ تاثیری بر جریده ننمود چنانچه در ۱۶ اپریل ۱۹۱۵ شعر حماسی و پرشور مولوی صالح محمد افغان نشر گردید، وایسرای هند بقول شادروان داوی با قلم سرخ عنوان شعر را دائره کشیده به امیر ضم نامهء فرستادند. ۱۸


از ینجاست که هراس در دلها میافتد و ورود جریده سراج الاخبار به هند بریتانوی مانند قلمرو تزار روسیه ممنوع میشود، چنانچه بیست و پنج سال قبل از آن در مصر قانونی تصویب شد که جریدهء عروة الوثقی را ممنوع الورود اعلان نموده بودند.


بریتانیه نه تنها ورود سراج الاخبار را در قلمرو هند ممنوع ساخت بلکه وقتاً فوقتاً امیر را بر ضد طرزی تحریک مینمودند و او که جز رضایت بریتانیه آرزوی دیگر نداشت با تهدید و جریمه مزاحم کار وی میشد. در ادامه در ۱۶ اگست ۱۹۱۶ سیاست جدیدی را علیه اخبار اتخاذ نمودند، بقول از حافظ سیف الله نماینده ی بریتانیه در کابل که در راپور ۷ نوامبر ۱۹۱۷ خود نوشته بود که امیر حبیب الله برای طرزی خشمگینانه نوشت:


«محمود طرزی، پسرغلام محمد طرزی، ادیتور، اخبار!


باید بدانی که در آینده چنین مطالب غیر مؤثق را علیه بریتانیه، نوشته نکنید، چه آنها، دوست حکومت ما میباشند. اگر دوباره بدین طریق نوشته کردید بدون ملاحظه از کشور خارج ساخته خواهید شد»۱۹


حتی وی را جریمه نقدی نموده و معاشاتش را قطع نمودند و گفت: مرغی که بدون وقت آذان دهد سرش از بریدن است. امیر به این هم اکتفا نکرده ۲۶ هزار کابلی جریمه اش کرد. این پول بصورت سری توسط شهزاده امان الله خان پرداخته شد.


یکی از ترجمه های طرزی (منازعه علم و دین یا معرکه مذهب و سیانس) (ترجمه اثر جان ولیام دری پر) که (احمد مدحت افندی) آنرا به ترکی و سپس طرزی آنرا به در دری آراست، که در عین زمان غلام محی الدین افغان، آنرا از آثر شبلی نعمانی به عـنوان "معرکه مذهـب و سیانس" از اردو به دری ترجمه نموده بود.


محمود طرزی با این همه ابتکار و پشت کار در مدیریت خویش، سراج الاخبار را به منبر مبارزه و آزادی خواهی در منطقه تبدیل کرد. از سراج الاخبار شبه قاره ی هند، سرزمینهای آسیای میانه و ایران که زیر چکمه های استبداد داخلی و استعمار خارجی قرار داشتند متأثر شدند. سراج الاخبار در این جوامع در میان عناصر و حلقه های آزادیخواهان و مبارزان دست به دست میگشت و منبع الهام در مبارزات سیاسی و اجتماعی آنها در جهت رسیدن به آزادی و عدالت اجتماعی می شد." ۲۰


" در هر حال گرچه هر دو شخصیت معروف افغانی، یعنی سید جمال الدین افغانی و محمود طرزی این پیکارگران در برابر استبداد و استعمار، دانشمندان سنت شکن، نو اندیش، تجددگرا، طرفدار ترویج فرهنگ صنعتی، ضربت به ارباب تعصب و جمود فکری بودند، هردویشان استقلال طلب بودند از آزادی و حریت سخن میزدند و طرفدار اتحاد جهان اسلام (پان اسلامیزم) بودند و افکارشان الهام بخش بود. "۲۱


"طرزی پس از عودت از ترکیه عثمانی توسط جریده سراج الاخبار، اعتقادات «ترکان جوان» سید احمد خان و سید جمال الدین افغان را برای افغانها معرفی کرد و آنها را از حوادث جهان در عرصه های سیاسی علمی و فرهنگی مطلع ساخت." ۲۲


"محمود طرزی یکی از اخلاف و پیروان راه سید جمال الدین افغان بعد از سپری شدن یکدورهء اختناق و سلطنت استبدادی توانست اهداف سید را تا حدی در جامعه افغان پیاده نماید و بزرگترین کار این بزرگمرد اندیشه و قلم احیای فرهنگ و مطبوعات بود که میتوان او را پدر دومین مطبوعات و بنیان گذار روزنامه نگاری نوین در افغانستان یاد نمود"۲۳


در چنین وضع و شرایط ملی و بین المللی محمود طرزی با نشر «سراج الخبار افغانیه» ۱۹۱۱م درفش روشنگری ترقی و آزادی ملی را بر فراز قله های آسمائی کابل بر آفراشت." ۲۴


"بدین گونه سراج الاخبار و در راس آن محمود طرزی نه تنها در داخل کشور یگانه محرک جنبش آزادیخواهی روشنفکران و جوانان و اصلاح طلبان بود، بلکه در خارج کشور نیز در محافل آزادیخواهان هند و مشروطه طلبان ایران و جوانان آسیای مـیانه، که در آتش استعـمار و استـبداد شاهان خود کامه میسوختند، جنبش آفرین بود"۲۵


" فامیل محمود طرزی وزیر امور خارجه، تنها یک فامیل ادیب و با سواد نی، بلکه خود یک مکتب اندیشه و تفکر است. . . در طول دو دهه پس از برگشت خود، نفوذ زیادی بر دربار وارد نمود، او نظریات خود را ضمن موضوعات مختلف دربارهء آزادی ملی، علوم، انکشاف تکنالوجی، اتحاد مسلمانان، کسب دانش و نقش زن در حیات فامیلی، حیات اجتماعی و تعلیم و تربیت در سراج الاخبار (۱۹۱۱ ـ ۱۹۱۸) که به اجازه امیر نشر میشد منعکس نمود."

 قصهٔ خیلی زیبا از محترم محمود طرزی در بارهٔ پر مرحومش غلام محمد طرزی .

محمود طرزی از فرار امیر شیرعلی خان به سوی مزار و بر تخت نشینی امیر یعقوب خان، تصویر روشنی میکشد. او در مورد موقف غلام محمد طرزی پدرش در این میان چنین مینویسد:

حضرت پدر بر همان روش گوشه نشینی وثوقی، از سلام دربار و دید و بازدید سرکار بر دوام بوده، به مطالعات و تحریر و تذهیب و نقاشی و شعر سرائی خود شان بقرار هر وقت مشغول بودند. یکبار برای فاتحه خوانی تعزیهٔ امیر شیر علیخان که امیر یعقوب خان در باغ امیر شیرعلیخان میگرفت، بیاد دارم که رفته بودند و لیکن در جائی که برای مردم عوام تخصیص شده بود، آمده نشستند و دست بالا کرده، فاتحه خواندند. شاغاسیان و پیشخدمتان دربار به اشارت امیر هر قدر کوشش و اصرار مینمودند، ٫ جای شما اینجا نیست! در صالونی که امیر و سران و سرداران نشسته اند، تشریف بیآورید!، هیچ التفاتی نفرموده، گفتند: ٫من فاتحه را به باغ و قصر امیر مرحوم میخوانم، نه به کسی دیگر.