به یاد یکی از دوستداران صوفی عشقری
نجیب الله رحیق شهید راه جوانمردی
درگیر و دار رخدادهای خونین و نفرین بار فرهیخته مردی از میان ما شد که چاپ اول این کتاب بیشتر حاصل تلاش های بارور و ثمر بخش آن عزیز از دست رفته بود. چون وی از جوانمردان و عیاران بود برنامه این مکتب را در عملکرد خود بدقت رعایت میکرد. حیف دانستم که از آن ارجمند که از ارادتمندان سر سپرده صوفی عشقری به حساب مییامد و بمقام ادبی و انسانی او سخت حرمت میگذاشت و او را به نظر احترام مینگریست، درین اثر ذکری نباشد و نامش ماندگار نگردد. این مرد مردستان از خود گذری و ایثار شهید سعید نجیب الله رحیق است.
نجیب الله رحیق فرزند عبدالله در سال ۱۳۲6هـ . ش در قلعه فتح الله کابل بر بساط هستی پا نهاد پدرش مرد و ارسته بود به تحصیلات و ارتقاء علمی پسر توجه عمیق داشت. نجیب که از همان آوان کودکی از سیمایش آثار جوانمردان خراسان بملاحظه میرسید پیدا بود که روزی از پاسداران ارزشهای مکتب جوانمردان خراسان خواهد شد. او دوره های ابتدایه و متوسطه و ثانوی را بصورت عالی سپری کرده در سال ١٣٤٦هـ.ش شامل دانشکده ادبیات دانشگاه کابل گردید و از رشته ژورنالیزم آن دانشگاه بسال ١٣٤٩هـ.ش فارغ و در ٢٤ جوزا سال ۱۳5۰هـ . ش در مؤسسه نشراتی انیس بحیث مأمور تعیین شد چون مرد کار آگاه و فعال بود پیگیری در اجرات وظایف و پشت کار سبب گردید که در اول حوت سال ۱۳5۱هـ . ش در امور خبرنگاری به اخذ تقدیر نامه نایل شود.
شائستگی و اخلاق اجتماعی که مبتنی برهمان خصلتهای جوانمردانه او بود، او را در انظار فرهنگیان و هنرمندان و صاحبان بینش و دانش حلقات پویای همان روز برجستگی بیشتر میداد از آنرو او به سرعت درسیر منازل اداری عروج میکرد او در سال ۱۳5۲هـ . ش بحیث عضور ژوندون مقرر شد و در سال ١٣٥٤ هـ.ش عضو مسلکی کابل تایمز شد و پس از آن در ۲۹ سنبله سال ١٣٥٤ هـ ش مدیریت مسؤل ژوندون را بوی سپردند. او از موفق ترین چهره ها درین راستا بود و ابعاد خوب یک مدیر مسؤل را در خود داشت. قلمزنان متفکران شاعران و هنرمندان محققین و پژوهندگان و سرانجام اکثر کسانی که در زمینه های فرهنگی و هنری نقش روشن داشتند، پیوند شان با اداره ژوندون با توجه و کار و پیشامدهای شرافتمندانه او بلافصل بود و روز تا روز آن رابطه ها استوارتر و مستحکم تر میشد. ژوندونی که در زمان مسؤلیت او چاپ شده از غنی ترین و بهترین شماره های ژوندون در واپسین دوران نشرات این مجله به شمار میروند. در سال ۱۳56هـ . ش او را بحیث مدیر مجله افغانستان و مدیر عمومی معرفی افغانستان تعیین کردند و در ۲۷ سرطان ١٣٥٧هـ . ش که افغانستان داشت بطرف بدبختی و سیه روزی به پیش میرفت و ابرهای آتش بار محکومیت و خون و آتش و باروت آفتاب برادری امنیت و آرامی و سعادت افغانستان را به سرعت در زیر خود پنهان میکرد زیرا این خود ستیزان بیگانه گرا و جو فروشان گندم نما مبنی بر سخافت ذهن بی پایگی اندیشه هرگز نمیدانستند که نسبتهای مذهبی از هر چیز دیگری قوی ترند و استعداد ذاتی آنها برای بقا در شرایط دشوار فوق العاده زیاد است. هر چیز تازه بزودی کهنه میشود ولی سنتهای که مبنی بر ایمان و باورهای اعتقادی و دینی اند، نسبت به هر پدیده دیگری ماندگارتر و دیرپاتراند از آنروتلاش در راه نابود کردن این سنتها حمق و سبک مغزی و بی مایهگی انسان را پدیدار میسازد تاریخ ثابت کرد که خون ریختن تاراج کردن و سرانجام قتل عام و کشتار مردم به بقا و پیروزی آید آلوژی نمی انجامد، و هیچگاه کشتار روشنفکران، روحانیون سرمایه داران و رهنوردان راه آزادی و خدا جوی نظامی را پایه دار نمیسازد و خون هزاران انسان شریفی چون نجیب رحیق سیل بنیان کن میشود و ستمگران خونخوار را از ریشه نابود میکند. نجیب را در یک سال چندین بار تغییر و تبدیل کردند او را در ۲۰ میزان ١٣٥٧ هـ . ش بحیث آمر افغان ننداری و در ۳۰ قوس ۱۳5۷هـ . ش در ردیف کارمندان بیکار و در ٦ جدی ۱۳5۷هـ . ش مدیر مسؤل مجله افغانستان تعیین نمودند و سرانجام در ۱۱ دلو ١٣٥٧هـ . ش گرفتار چنگال خون آشام خود ساخته و به عز شهادت فائز کردند.
نجیب در مدت کمتر از هفت سال زندگی وظیفه وی خود را بحیث یک انسان فرهیخته و روی همرفته بمثابه یک مرد نخبه در عمل تثبیت کرد، او هیچگاه خود را فریب نداد و دامی برای فریب دیگران نگسترد. او عمل را ملاک همه ارزشها میدانست و آزادی انسان را در پویای آن میدید زبونی را نمی پذیرفت و به عزت النفس خود ارج و اهمیت فراوان میداد. روشن است که هرگاه پویای انسان محدود شود و انسان که عصاره هستی است و هدفش والاتر از زد و بند اندیشه های مادی و ماده گرای است. ابداً در محدوده تولید و مصرف نمی گنجد زیرا خلقتش به چنین منظور پائین صورت نگرفته است. مردن ها و کشتن ها هرگز سیر انسان را بر اوجهای انسانی که همان مقام احسن التقویم است، متوقف نمیسازد زیرا انسان بنابر خصیصه ذاتی و نجابت انسانی خود باید:
از مقامات تبتل تا فنا
پایه پایه تا ملاقات خدا
سیر نماید.
تلاشهای مذبوحانه خدا ستیزان نتوانست جلو خداگرایان و حق پرستان را بگیرد نجیب شهید شد او به جاویدانان پیوست جاویدانانی که در نزد پروردگار خود روزی میخورند و گمان مردن در حق ایشان گناه است و قرآن کتابی که بگفته علامه اقبال، درباره عمل بیش از اندیشه تأکید میکند درین باره ناطق است. دریغ و درد که آن همه زشتی ها و پلشتی ها امروز دامنگیر آن کسانی است که روزی چنین اعمال ضد انسانی را مرتکب گردیدند وطن را ویران کردند سعادت را به بدبختی و آزادی را به برده گی و غلامی و سرافرازی را به آواره گی و در بدری مبدل نمودند بدبختی ها را انقلاب نامیدند و بی شرمانه شعارها سر دادند و مردم را به وعده های تو خالی و میان تھی سرگرم ساختند و بالاخره هم خود رفتند و هم کشور را به نابودی کشاندند و آن شور و شوق همه گانی که در میان ملتی آزاده رشد کرده بود، دستخوش امیال شوم مشتی خدا ستیز و باطل گرا شد و امروز مردم افغانستان اسیر پنجه خونین حوادث و بازیچه دست غرضمندان و دژخیمان عفریت منش میدان حرص و آزا استکه سرگشته و پریشان در اکثر کشورهای جهان در نهایت ناتوانی و بی وطنی و غربت زندگی نکبت بار و غم انگیز دارند و این حالات همه ثمره تلخ کار کسانی است که وطن فروشی را بر هر چیز دیگر در زندگی خود رجحان دادند. و ملت افغانستان را فدای همین خصلت ضد انسانی و ضد ملی و ضد تاریخی خود کردند نام زشت و کار ننگین شان هیچگاه فراموش تاریخ نخواهد شد.
وفا از سجایای برجسته و ستودنی اخلاق اجتماعی است و پاسداری از ارزشهای دوستی بر محور همین سجیه میگردد بنده وظیفه خود دانستم که خاطره دوست از دست شده خود نجیب الله رحیق را در چاپ دوم کتاب "شرح حال و تحلیل اشعار صوفی عشقری" گرامی بدارم زیرا بنده میدانم که آن شهید در چاپ اول این کتاب چقدر عرق ریخت و تا کجا سعی و کوشش کرد. سپاس پروردگار خود را بر نفس خود واجب میدانم و یقین واثق دارم که خداوند یکتا و بی همتا خیر صاحب این قلم را در همین زمینه ها اراده فرموده است. چون شرح حال صوفی در میزان ۱۳5۷ هـ.ش به مصرف شخص نویسنده که هیچ در دسترس نداشتم چاپ شد نجیب رحیق که خود از تهی داستان بود.
که ممسک خدواند هستی مباد
جوانمرد را تنگ دستی مباد
نمیتوانست وسیعاً به کمک نگارنده در مصرف کتاب بشتابد، لذا امر پرداخت مصرف کتاب را از معاشم به اقساط گرفت و درین راه زحمات زیادی را متقبل شد و حتی در خواندن پروف، سرعت کار مطبعه و پاسخ دادن به تقاضای روز افزون کارگران رحیق یار و یاورم بود او در راه آسان شدن کارها میشتافت و به قناعت کارگران می پرداخت و موانع را از راه چاپ بر طرف میکرد و اینها همه سبب شد که فصلی از چاپ دوم این کتاب را به شرح حال مختصر وی مزین سازم تا امر دوستی و خصلت وفاداری بجا گردد. روحش شاد و یادش گرامی باد.
(نیلاب(رحیمی)
پنجشنبه ۸ ثور ١٣٧٦ هـ.ش
پشاور پاکستان