113

استاد ببرک وسا

از کتاب: شرح حال افغانان

 یکی از پیش کسوتان و پایه گذاران موسیقی غربی و سیستم نوتیشن در موسیقی افغانستان است. ببرک وسا این هنرمند شایسته هموطن ما توا...نسته است با کار و تلاش های مداوم و آثار متعددش در کنار چهره های سر شناش موسیقی دانان اروپا به ویژه آلمان به عنوان استاد موسیقی، کمپوزیتور، آهنگ ساز و موزیک دایرکتر توانا افتخارات فراوان و بی نظیری را کسب و نامی به خود بسازد.

وسا در سرطان سال ۱۳۲۶ خورشیدی در شهر کابل در خانواده ی هنر دوستی به دنیا آمد. پدرش دکتر محمد رسول نام داشت و در سن ۳۵ سالگی چشم از جهان پوشید. وسا از سن ۴ - ۵ سالگی به دلیل علاقه سر شار به فراگرفتن اصول اولیه ی موسیقی به نواختن هارمونیه پرداخت. در جوانی بعد از ختم دوره ی ( لیسه غازی ) برای کسب تجارب بیشتر و ادامه تحصیل در رشته رهبری ارکستر و آهنگ ساز به مسکو فرستاده شد و از هنرستان چایکوفسکی فارغ التحصیل شد و ماستری گرفت، پس از بازگشت به افغانستان در رادیو تلوزیون به حیث مدیر موسیقی مشغول به کار شد و نیز آهنگ های بیاد ماندنی ای برای آواز خوانان جوان آن زمان مثل وحید قاسمی و دیگران ساخت.

ببرک وسا در سال ۱۹۸۰ به کشور آلمان نقل مکان کرد و به تدریس موسیقی پرداخت او در حال حاضر استاد مکتب موسیقی شهر برگیش گلادبخ و رهبر هشت گروه آواز خوانی آلمان بوده بیش از سه صد شاگرد دارد.

کنسرت های بزرگ و مختلف، مثل آرکستر سمفونی ( کلن )، ( بنز برگ )، ( بتهوفن )، ( واینز ) و آرکستر های جاز سمفونیک ( دیور شاید ) و ( زیولستان ) در آلمان و نیز در کشور های ایتالیا، چک، سلواکیا، اتریش، هالند و ... اجرا می کند. همه بپا می خیزند، برایش کف می زنند از هنرش تعریف می کنند و... ببرک وسا با همان خلوص نیت و سادگی ویژه می گوید : دوستان عزیز ! من آلمانی نیستم، آلمان کشور دوم من است ولی افتخار می کنم که به عنوان یک افغان در این کنسرت اشتراک دارم. همچنان وسا در شناساندن موسیقی افغانستان میان کشور های خارجی نیز فعالیت های چشمگیری داشته است، از جمله می توان از اجرای آهنگ های افغان و بویژه آهنگ فولکوریک: او بته والا بته ته چند با ارکستر بزرگ جاز سمفونیک ( دیور شاید ) و گروه آواز خوانان آلمانی به رهبری او سالون فیل هارمونی شهر کلن در حضور بیشتر از دو هزار نفر مهمانان خارجی نام برد.

آثاری که تا حال از ببرک وسا در ارتباط با سر زمین آبایی اش در مطبوعات آلمان به طبع رسیده رپسودی افغان برای ارکستر بزرگ سمفونی که در سال ۱۹۹۴ میلادی برای اولین بار در تالار فیلمارمونی شهر کلن به رهبری وسا اجرا گردید و در سال ۲۰۰۶ همچنان به رهبری وسا با ارکستر سمفونی بتهوفن در شهر بن آلمان اجرا و ثبت گردید. وسا نظر به تقاضای آمریت عمومی موسیقی اردوی آلمان یک ترانه ی افغان را برای ارکستر جاز سمفونیک نوشت که در سال ۲۰۰۷ توسط ارکستر قوای هوایی آلمان برای اولین بار نواخته شد.

ترانه قدیمی کودکستان های کابل بنام ( زنده باد شاه، زنده باد قوم، سربلند باد مردم افغان ) که بعد ها با شعر ( من عسکرم، من عسکرم، من خادم این کشورم ) سروده می شد، در آلمان به چاپ رسیده است و آهنگ ( آستا برو ) را برای فلوت به همراهی پیانو نوشته که این هم در آلمان به طبع رسیده.

آهنگ زیبای ( لیلی لیلی جان ) و آهنگ ( چشم سیه داری قربانت شوم من ) همچنان برای پیانو نوشته شده که هر دو در مطبوعات آلمان چاپ شده.

ببرک وسا به خاطر بزرگداشت استاد سر آهنگ، آهنگ ( شاد کن جان من که غمگین است ) را برای پیانو نوشته که از سال ۲۰۰۰ میلادی به این طرف در اروپا و همچنان در فریمونت امریکا توسط پیانوینست های افغان، آلمانی و امریکایی نواخته شده این، هم در آلمان به طبع رسیده است.

در سال ۲۰۰۶ به فرمایش دولت افغانستان سرود ملی افغانستان با ارکستر سمفونی به همراه گروه سه صد نفره به رهبری ببرک وسا اجرا شد.

وسا که تاکنون ۸ البوم از کنسرت هایش به نشر رسیده، القاب کمپوزیتور، آهنگ ساز، موزیک دایرکتر و عضویت اتحادیه دایرکتران آلمان را از خود ساخته است. به آرزوی موفقیت و سر فرازی های هر چه بیشتر او اینک پیام این هنرمند بزرگ را به خوانش می گیریم:

شاهراه یک طرفه زندگی درین دنیای فانی از نا معلوم آغاز شده به نا معلوم می انجامد. دو طرف جاده مملو از گرداب های گندیده، باتلاق های کثیف و بیشه های پر خطر است. دشوار است روح، ضمیر و وجدانی را که به امانت سپرده شده تا انتهایی این مسافرت اجتناب ناپذیر، پاک نگهداشت. اگر ظلمات در مسیر حیات با نور هر چه بیشتر علم و معرفت منور گردد نیک به مقصد رسیدن به همان تناسب سهل تر می شود. مشروط بر آن که دانش و قدرت فرار از سلطه روزمرگی و گریز از چنگال وخیم ارزش های نام نهاد فرهنگی سنتی را با خود به ارمغان آرد و وادار به اندیشیدن نماید. هنرمند هم باید آن قدر بیآموزد تا بداند هیچ می داند. سخت مراقب باشد تا فشار سنگین محیط و جامعه او را قالب ریزی نکند ( خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت باش ) را لاقل از مخیله خود فرسنگ ها بدور افگند و از دامان آرامی بخش عرف و عادات بیشتر از یک هزار ساله به کنج عزلت بخزد و در حالت تفرد هم مسئوولیت رسالتمندی خود را در قبال دیگران به فراموشی نسپرد. خوش به حال آنانی که این راه را پیروزمندانه طی نموده و از گزند قساوت و بی رحمی مستبدان چراغ کش، که خود راه را از چاه نشناخته و همچو سوراخ های سیاه هر چه نور و روشنی است سارقانه فروکش می کنند در امان ماندند....