42

تو ای دلبر

از کتاب: راگ هزره ، فصل ساربان ، بخش ،
ساربان

تو ای دلبر قشنگی از لطافت بر تن داری قبای از نجابت
من نيز تشنه تو استی چو باران همچون رودی برای ان بيابان
ايدل ترک شهر و خانه کردم به باغت مثل بلبل لانه کردم
شدم مست و زدم چهچه بحالم گل روی ترا افسانه کردم
الهی ما نديديم خانهء تو تو بلبل باشی و دل لانهء تو
کتاب کودکان گردد به مکتب پر از حرف من و افسانهء تو
کمان ابرو کمانت را ببوسم سنان مژگان سنانت را ببوسم
کمان افگند بگيرم گيسويت را سرو دندان لبانت را ببوسم