42

گنجشکک طلایی

از کتاب: راگ هزره ، فصل جمشید پروانی ، بخش ،
جمشید پروانی

جمشید شروع کرد سازه، دلها را مینوازه
هوش کن خالی نمانی، این میدان درازه
برقص برقص خوب به ناز، به دلت میکنم ساز
ارمانکهایت براید، گله نکنی تو باز
هی برقص برقص گل واری، کفترهای کابل واری
کاکل ها را شور بتی، دانهء سنبل واری
این صدای دنبوره، پای بزن جوره جوره
برقص قطغنی، بر دل نمانی غوره
جوانها چک چک کنیم، برقصید قرصک زنیم
به نغمه های گنجشکک قولک و بالک زنیم
ای برقصیم میده میده، برقصید میده میده

دنبوره دو تار داره، صالون بیروبار داره
دخترها و بچه ها، جمشید چی گفتار داره
محفل را رنگین کنین، رقص های نازنین کنین
به رقص و بازیتان، مجلس را شیرین کنین
دست بالا بیا به میدان، رقصیده لرزان لرزان
او شب میگم ای جوان، به دل نمانی ارمان
شعرشه بکو تماشا، خوب میرقصد جوانان
گنجشکک روان شده، در همین کابل جانان
برقصیم میده میده، برقصید میده میده

جمشید شروع کرد سازه، دلها را مینوازه
هوش کن خالی نمانی، این میدان درازه
برقص برقص خوب به ناز، به دلت میکنم ساز
ارمانکهایت براید، گله نکنی تو باز
هی برقص برقص گل واری، کفترهای کابل واری
کاکل ها را شور بتی، دانهء سنبل واری
این صدای دنبوره، پای بزن جوره جوره
برقص قطغنی، بر دل نمانی غوره
جوانها چک چک کنیم، برقصید قرصک زنیم
به نغمه های گنجشکک قولک و بالک زنیم
ای برقصیم میده میده، برقصید میده میده