42

گرچه مجنونم

از کتاب: راگ هزره ، فصل روح الله عصمتی ، بخش ،
روح الله عصمتی

گرچه مجنونم و صحرای جنون جای من است
لیک دیوانه‌تر از من دل شیدای من است
آخر از راه دل و دیده سر آرد بیرون
نیش آن خار که از دست تو در پای من است
رخت بر بست ز دل شادی و هنگام وداع
با غمت گفت که یا جای تو یا جای من است
جامه‌ای را که به خون رنگ نمودم امروز
بر جفا کاری تو شاهد فردای من است
آن که در راه طلب خسته نگردد هرگز
پای پر آبله یِ بادیه پیمای من است