شنيدم که چون قو زيبا بميرد
از کتاب: راگ هزره
، فصل ساربان
، بخش
،
ساربان
شنيدم که چون قو زيبا بميرد
فريبنده زاد و فريبا بميرد
شبی مرگ تنها نشيند به موجی
رود گوشهء دور و تنها بميرد
شبی مرگ از بيم آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بميرد
چو روزی ز آغوش دريا بر آمد
شبی اندر آغوش دريا بميرد
شنيدم که قو زيبا بميرد
فريبنده زاد و فريبا بميرد
فريبنده زاد و فريبا بميرد
شبی مرگ تنها نشيند به موجی
رود گوشهء دور و تنها بميرد
شبی مرگ از بيم آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بميرد
چو روزی ز آغوش دريا بر آمد
شبی اندر آغوش دريا بميرد
شنيدم که قو زيبا بميرد
فريبنده زاد و فريبا بميرد