باز امشب به هوای دیگری
از کتاب: راگ هزره
، فصل سید عمر
، بخش
،
سید عمر
باز امشب به هوای دیگری دیگری دیگری گمان دیگر
غیر تو یاری ندارم نبری نبری نبری گمان دیگر
ترا از دور میبینم چه حاصل...
به پهلویت نمی نشینم چه حاصل
درخت حسن تو گلزار کرده
از آن گلها نمیچینم، چه حاصل
سیاه چشمک به دل بند تو باشد
بقای جان ز پیوند تو باشد
سفر کردم به گلشن های دنیا
...ندیدم کس که مانند تو باشد
غیر تو یاری ندارم نبری نبری نبری گمان دیگر
ترا از دور میبینم چه حاصل...
به پهلویت نمی نشینم چه حاصل
درخت حسن تو گلزار کرده
از آن گلها نمیچینم، چه حاصل
سیاه چشمک به دل بند تو باشد
بقای جان ز پیوند تو باشد
سفر کردم به گلشن های دنیا
...ندیدم کس که مانند تو باشد