تا کی شکايت های دل
از کتاب: راگ هزره
، فصل ساربان
، بخش
،
ساربان
تا کی شکايت های دل با رمز و ايما گويمت
دارم هزاران گفتنی کو فرصتی تا گويمت
دم ساز و همرازم تويی چنگ سخن سازم تويی
چنگ سخن سازم تويی چنگ سخن سازم تويی
دانی چو من لب وا کنم خواهم چه غمها گويمت
ای مونس روز و شبم جان آمد از غم در لبم
جان ام از غم در لبم جان آمد از غم در لبم
تا نشنود کس مطلبم باز آکه تنها گويمت
صد عقده دارم در گلو نا گفتنی از آرزو
نا گفتنی از آرزو نا گفتنی از آرزو
روزی اگر در گفتگو شد عقده يی وا گويمت
دارم هزاران گفتنی کو فرصتی تا گويمت
دم ساز و همرازم تويی چنگ سخن سازم تويی
چنگ سخن سازم تويی چنگ سخن سازم تويی
دانی چو من لب وا کنم خواهم چه غمها گويمت
ای مونس روز و شبم جان آمد از غم در لبم
جان ام از غم در لبم جان آمد از غم در لبم
تا نشنود کس مطلبم باز آکه تنها گويمت
صد عقده دارم در گلو نا گفتنی از آرزو
نا گفتنی از آرزو نا گفتنی از آرزو
روزی اگر در گفتگو شد عقده يی وا گويمت